سه شنبه ۴ دی
|
آخرین اشعار ناب حمیدرضا جندقی
|
می خزد ابر سیه از دور
در پی اش باران مرگ آسا
و فرو ریخت درون گور
نازش سرخ گلی زیبا
آن چنار سرخوش و مغرور
زهر خندی زد بروی گل
کین منم سرخوش و مست از زور
آن یکی پژمرد از انگور
تا فراموش کند غم را...
................................
آه ای خسته دل عاشق نور
بنگر، بنگر که هوا سخت طوفان زده و دهشت زاست
در سیاهی چو قیر
مرگ در سایه عقاب پیر
از فراز کوهها
در سراشیب نگاه
پنجه در این تقدیر
........................
و نشسته است نی زن
چون ابر بهاران بگریست
با هزار و یک فغان فریاد زد:
/ که گل سرخی
به جرم رنگش
در پائیز پر پر شد/
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام ممنونم از نقد سازندتون کاملا درست می فرمائید...
| |
|
درود وسپاس سرکار خانم دهقانی ممنونم از انرژی مثبتتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بودند