سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چراغ آویزان

        شعری از

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        از دفتر همه چیز و هیچ نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۴۵ شماره ثبت ۱۱۴۵۱۳
          بازدید : ۶۵۷   |    نظرات : ۶۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابراهیم کریمی (ایبو)
        آخرین اشعار ناب ابراهیم کریمی (ایبو)

        سوسو می‌زد مدام !
        چراغ وسوسه انگیز ده پایین دست
        سنگ با خودش اندیشید!
        مردمانِ روشن ضمیرِ ده پایین دست
        چه صفایی دارند در نور
        می‌روم !دیگر سنگ بودن کافی است
        می‌روم !خاک پای عزیزی باشم،
        توتیای چشمِ مهربانی!
        مجنون ساده دل،
        چه سهل باور کرده بود،
        چراغ را و مردمان روشن چراغ را ؛
        چو شور شوریدگان
        عاشق شده و مجنون !
         می‌غرید و می‌غلتید آن شب !
        شاد! مدام!
        رو به سوی ده پایین دست
        ولی ! اما !
        ناگهان !
        در سرآغازِ آبادی،
        کنار سیاهه‌ی شب
        در شوره زاری به نام چراغ
        پاره پاره شد در خود
        سوخت... ؛
        ...
        در آستانه‌ی در،
        چراغی بود،
        رنگ و رو رفته !به رسمِ عادت آویخته
        بی سوز و گداز! از یاد رفته
        می‌سوخت!سختْ در سوسوی تاریکِ خویش
        در شهر کسی نبود...
        در شهر کسی نبود...

         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۵۲
        سلااااام برادر مغم..🍁🍁
        چه سپید شاهزاده‌پسندی بود.. خندانک خندانک
        به جوووون خودم خیلی خوشم اومد..
        راستی مگه ده پایین دست نبود؟🤔 چرا یهو شهر شد؟🤔
        بعدشم اگه در شهر کسی نبود پس چرا چراغ روشن بود؟🤔
        در کل خیلی زیبااااااا بود خندانک
        لذت بردم 😊
        آفرین آفرین خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۱۶
        سلام شاهزاده عزیز
        فکرش را می کردم کسی بپرسد دیدم شما بهتر دقت کردید
        آره اگر دقت کرده باشید اول ده بود بعد آبادی بعد شهر
        ده همان دهکده جهانی است .پس آبادی همان شهر است. پس ده و آبادی و شهر یکی است. خندانک که در یک نماد کلی قرار گرفته است زیستگاه بشر.
        اما سوال دوم شما باید خودت با تامل بیشتر می خواندی
        یکی(سنگی) به هوای سوسوی چراغ هایی که هست رهسپار ده پایین است تا آبادی می آید در این جا بایستی گفت صدای ساز و دهل از دور خوش است خندانک وقتی به نزدیک آبادی رسید سراب می شکند .اندیشه ی نور (که از فیض الهی است و از صفای قلب مردمان می تابد )می شکند تازه می فهمد هر گردی گردو نیست خندانک خندانک وهمه چراغ هایی هستند که در سوسوی تاریک خویش به رسم عادت می زیند و کسی نیست هوهو نفسی یار آشنایی که او خاک پایش شود توتیای چشم مهربانش باشد
        شهر خالی است کسی نیست...
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۵۳
        سلااااااام مجدد خندانک
        ممنونم از توضیحات روشن شما خندانک
        یه جورایی همین حس القا شده بود که دچار سراب شده.. اما خوب شد توضیح دادی خندانک
        در پناه خدای مهربان باشی🍁🍁🍁
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۰۴
        درودها...
        نمی دانم ترسیدم از تهدید شما...یا هرچه گفتم بهتر است خودم سلاح به زمین بگذارم و پرتغال را پوست بکنم خندانک
        ممنونم که با دقت و حوصله اشعار من و دوستان را می خوانید و به قدر وسع واژگان را برای دلگرمی می چرخانید
        بخت یارتان و شادمانی مهمانتان باد خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۳۵
        من ممنونم از برادر مغم برای سپیدهای درخشان و تفکربرانگیزش خندانک
        من کجا تهدیدت کردم؟ خندانک خندانک
        در هرحال شاد باشی برادر مغم خندانک
        سید هادی محمدی
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۰۰
        سلام ابراهیم شعر

        زیبا بود

        قلمتان نویسا

        خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۴۱
        سلام و عرض ادب آقای محمدی عزیز استاد گرامی
        ممنونم از لطف و توجه ای که دارید و داشته‌اید
        شادکام و دلآرام باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۲۴
        درود بر شما .
        موفق و مؤید باشید .
        خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۵۰
        سلام و عرض ادب جناب خوشرو عزیز
        ممنونم از نگاه و لطفی که دارید و داشته‌اید
        همیشه قدر دان نگاهتان هستم
        شاد و بختیار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۲۲
        خندانک
        درودبرشما جناب کریمی خندانک
        زیباقلم زدید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۵۳
        سلام بر بانوی زیبانگار واژه ها
        معمار خشت مهربانی سلامت و برقرار باشید
        وسپاس از حضور پر از مهربانیتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۵:۱۹
        با سلام به همه بچه های ناب

        (سوسو می‌زد مدام !
        چراغ وسوسه انگیز ده پایین دست)
        سوسو میزد نور ی کم و ضعیف که مدام دیده می شد و چراغ وسوسه گر روستا ی پایین دست سو سو میزد
        (سنگ با خودش اندیشید!
        مردمانِ روشن ضمیرِ ده پایین دست
        چه صفایی دارند در نور)
        سنگ با خودش اندیشید... اینجا خوب سنگ می تونه استعاره از چیزی باشه احتمالن که می تونه با خودش هم فکر کنه، به این که مردمان روشن دل روشن ضمیر روستای پایین دست چه صفایی می کنند با نور تو گویی وجود نور حلال همه مشکلات طبیعی وقتی جایی فقط تاریکی باشه نور قهرمان جایی دزدی و غارت باشه پلیس جایی مثلن بی آبی و تشنگی باشه آب وبا ون و دریا و رود. اینجای شعر فعلن نور هست خوب راوی داستان تصمیم می گیره به رفتن به اینکه دیگه مثل سنگ به گوشه ای بی مصرف نمونه بس یه تصمیم خوب میگیره
        که در ادامه شعر (
        می‌روم !دیگر سنگ بودن کافی است
        می‌روم !خاک پای عزیزی باشم،
        توتیای چشمِ مهربانی!
        مجنون ساده دل،) توصیفاتی بسیار ساده به اینکه خاک پای عزیز ی؟ توتیای چشمی!
        مجنون ساده....)
        چه سهل باور کرده بود،
        چراغ را و مردمان روشن چراغ را ؛
        چو شور شوریدگان
        عاشق شده و مجنون !
         می‌غرید و می‌غلتید آن شب !)
        تا اینجای شعر زبان کار بسیار معمول و پایین تر از زبان حتی یه کار ساده ادبی چند تشبیه ساده هم نیست استعاره یا صنایع لفظی و معنوی که به کار زیبایی بده جمله بنده‌ی و سطر بندی درست زبانی آهنگین حالا درونی وبیرون کناری و...نیست به اون معنا البته سادگی زبان در بعضی از شعر ها میتونه یه امتیاز باشه اما اینجا به نظرم با سختگیری نه
        سنگی که به تصور شادی با غرش و غلت زدن به سمت روستای پایین در حرکت و در این رفتن هیچ تمهیداتی و منطقی از سمت شاعر یا راوی صورت نمیگیره برا رفتنش که شکل طبیعی بگیره مثلن بارندگی و سیلی که سنگ می بره به پایین دست یا یه شیه دیگه مثل یه تکه چوب یا درخت بوسیله باد یا مثلن یه دانش آموز برا رفتن به مدرسه سنگی را... که اینجا نداره اینهمه سوژه میتونه دم دست باشه با یه پرداخت واجرای درست و منطق درست روایی میتونست یه شعر خوب با احساسی محکم... در بخشی اشاره میشه عاشق و
        عاشق شده ومجنونِ دلیل عشقش و اینکه عاشق کی بوده به من مخاطب مجهول ولی به نظرم حق من مخاطب که بدونم اصل داستان عشق چیه
        (رو به سوی ده پایین دست
        ولی ! اما !/ناگهان !/در سرآغازِ آبادی،)
        روبه ده پایین به ناگهه آوردن ولی / واما یکی کفایت می کرد به نظرم در سر آغاز آبادی
        (کنار سیاهه‌ی شب/در شوره زاری به نام چراغ
        پاره پاره شد در خود/سوخت/شاد! مدام!)
        کنار سیاهه شب شوره زار چراغ پاره پاره شد در خود و سوخت آنهم به شکل و هیبت شاد و در تکرار..در آستانه‌ی در،/چراغی بود،/رنگ و رو رفته !به رسمِ عادت آویخته/بی سوز و گداز! از یاد رفته
        می‌سوخت!سختْ در سوسوی تاریکِ خویش
        (در شهر کسی نبود.../در شهر کسی نبود...)
         انتهای شعر و شهر که تا چند لحطه قبل روستا بود به سمت ابهام میره در بر خورد او ل گویی آتش سوزی اتفاق می افته /سوخت آنهم به شکل و هیبت شاد و در تکرار.... /این بخش نشون میده به هیبت شاد و در تکرار اما در ادامه ناگهان سر آغاز آبادی.. چراغ پاره پاره شد و در خود سوخت همین انگار خود شاعر هنور به تصمیم قطعی نرسیده یا همین سوختن آنچنان بزرگی داشته که متاسفانه در نشون دادنش موفق نبوده و داستان به شکلی جلو آورده مخاطب منتظر اتفاق که شاعر بیان کنه با جزییات
        ولی با آوردن جمله در شهر کسی نبود آنهم به دوباره گویی مخاطبی که منتظر آتش گرمی بود دو سطل آب سرد در دو جمله رو سرش میریزه تا مخاطب تمام دل و حواسش به شاعر ند ه که آخر کار بد جور سور پرایز میشه البته شوخی بود این خط سیر داستان بود من اگه بخواهم نظرم بگم به این شعر ابراهیم نمره قبولی نمیدم علی رغم کارهای بسیاری خوبی که ازش خوندیم و فقط دو سطر اول و آخر کار را بصورت مجزا در نظر بگیریم سوسوی ستاره
        و در شهر خبری نبود قشنگ و شاعرانه بود
        پاره های روایت بدون خلاقیت بود و هیچ شگردی نداشت و بصورت عمودی فقط در خدمت صرف روایت بود و هیچ زیبایی و شیطنتی که با مخاطب بتونه ارتباط برقرار بکنه نداشت
        مسائل در سطح اتفاق میافته مشکلات پیچیده نیست علی رغم بلندی نسبی کار قصه و مشکل درست روایت نمیشه انگار
        مسله خیلی سطحی وشعاری آن هم کاملن ناقص پیش میره البته این مشکل واقع بی انصافی بگیم مختص به این شعر این چیزی که کلیت جامعه گرفتارش امیدوارم ابراهیم از من به دل نگیر واقعا نیت خیر بخدا
        به امید خدا در کارهای بعدی ختمن می بینیم
        و یه پیشنهاد هم بدهم این که با عوض شدن موقیعت های مکانی مثل شهر و روستا مشکلات هنوز هم هست
        من فکر می کنم تو هنوز امیدواری یه سری مسائل میشه با عوض کردن موقعیت جغرافیایی حل کرد یا کدخدا منشی حل کرد حداقل در روایت مخصوصن در این شعر این معتقد بودی.
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۱۴
        سلااااام..🍁🍁
        جناب حسنلوی سپیدسرای..🍁🍁
        استفاده بردیم..🍁🍁
        خدا قوت و شاد باشید و شاد زی.‌.🍁🍁
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۴۳
        سلام ....
        چقدر خوشحال شدم از نقد تند و تیز و فلفلی وحق گویانه‌‌ات خندانک ممنونم از نکاتی که گفتید.آقا مهدی عزیز همین طور اسلحه‌ات را پرپر لبریز از مهر روبه اصلاح بگیر و نگران ایبو نباش یک نیشگون مهربانانه به از شکلاتی مصموم است.ممنونم و البته بازهم ... خندانک خندانک خندانک
        خودم می‌دانستم معمولی است.معمولی است چون به زبانی بی پیرایه بیان شده بود. اصولاً زبان من رو به سادگی است دوست دارم مخاطب متوجه شود که منظور چیست و این شاید گاهی اندکی ضعف ایجاد کند ولی انسان‌ها برای مخاطبشان شعر می‌گویند.
        نکته دیگری نیز به ذهنم رسید که در نقد به آن اشاره کرده بودید شاید بر حسب اتفاقات پیش آمده فکر می کردید این یک شعر مرتبط است ولی این یک بازخورد ساده و درونگرایانه از کسی که مثلا خودم که راه را گم کرده است به سوی مردمی که فکر می کرده زیبایی و مهر و مهربانی را در آستین دارند رفته است در حالی که در برخورد با آنان شکسته و درهم شکسته و از درون سوخته سوختنی بی دود .عدم اتکا به خلق را می رساند و اینکه نباید تکیه گاه راستین را به سوسوی چراغی هست فروخت و عوض کرد با این وجود درست می فرماید شاید در فرم و ساختار اندکی خلاء برای تفهیم این عشق بوده است. و البته نکاتی را که با مهربانی و صرف وقت برای قوام و دوام بیشتر این شعر بیان داشتید به روی دیدگان می گذارم و هزاران بار ممنونم
        درود بر شما و تمام حق گویان عالم
        سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۲۱
        خندانک
        درودبرشما جناب حسنلو خندانک
        مننون که دست به قلم شدید
        ماهم استفاده کردیم ازنقدخوب شما خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۱۲
        درود مهدی جان عزیزم خندانک آفرین برادر نکات خوبی‌رو گفتی خندانک
        خوشحالم که باز می‌بینم و می‌خوانمت
        سلامت و موفق باشی
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۰۵
        قربونت امیر عزیز
        ممنون استاد بزرگ وارم بانو عجم
        شما لطف دارید
        ممنون جناب خسروی مهربان
        و امیر حسین جانم بدون اغراق
        الهی باشید و بنویسید که نوشتنت ن اکسیژن برا ریه های خسته ایرانم 🌹🌹🌹🙏
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        سه شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۲۸
        سلام شاهبانو
        ممنونم ازتون 🌹🙏
        مهدی محمدی
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶
        سلام و عرض ادب دوست خوبم ابراهیم کریمی عزیز و فرهیختگان گرامی خندانک
        البته با اشعار خوبی که از دوستم خوانده ام خیلی ضرورت نداشت بنویسم. منتها شعر را که خواندم و نقطه نظرات و دیدگاه های دوستان فرهیخته و ادیب و پاسخ ها را، احساس کردم نظرم را بگویم شاید بهتر باشد.
        اگر چه معمولاً منتقدان شعر و ادبیات به فرم شعر، موسیقایی شعر، تصویر و ایماژ اهمیت زیادی می دهند و حتی تا جایی که بعضاً معتقد هستند شعر چیزی جز فرم نیست. خب من فکر می کنم و البته این نظر شخصی است. شعر باید چیزی ماورای فرم باشد. چون به نظر می رسد، فرم و صنایع ادبی و تصاویر، این ها ظاهر شعر باشد. خب من فکر می کنم البته یک ظاهر تمیز و زیبا و البته مجلسی و مرتب نمره خوبی دارد نسبت به اثری که نامرتب است و هر سطرش به یک جایی دهن کجی می کند. مثالی می زنم. جامعه خودمان را درنظر بگیرید، انواع و اقسام لباس پوشیدن ها را می بینیم. چه برای مردان و چه برای بانوان. با دیدگاه های مختلف، با تیپ ها و شخصیت های مختلف، برخی همیشه مرتب پوشیدن را دوست دارند و به دنبال نظم و آرایش خاصی هستند و بعضی ها در لباس پوشیدنشان تقلیدی عمل می کنند بسته به اینکه مثلا خواننده مورد علاقه یشان آن روز چه لباسی پوشیده باشد و البته گاهی هم ممکن است خواننده یشان را هم عوض کنند و به این ترتیب از تیپ و شخصیت خواننده جدید تقلید کنند اما در هر صورت این ها تقلیدی هستند و البته هر گرایشی محترم است و آن هم برای خودش یک دیدگاه محسوب می شود. اینجا نمی خواهم بندهء نوعی، درست یا غلط بودن را مطرح کنم. فقط می خواهم این تفاوت ها را مطرح کنم و بگویم سلایق متفاوت است اندیشه ها متفاوت است عملکردها و علایق و احساسات نیز متفاوت است. این تفاوت ها ممکن است یکجاهایی درست و یکجاهایی نادرست باشد ولی آن چیزی که به قطع می توان گفت این است که این تفاوت ها الزاما باید باشد و هست. من نمی توانم یک جامعه را متصور باشم که همه مثل هم فکر می کنند و همه به یک شکل لباس می پوشند، به نظرم اگر قرار باشد ما یکدستی را در تمام ابعاد ببینیم به قدری سخت و سرسام آور باشد. بهرترتیب بعضی در این لباس پوشیدن ها نوآوری ایجاد می کنند و به خودشان تنوع می دهند و بعضی ها هم هیچ اهمیتی به شکل ظاهری شان نمی دهند نه از این جهت که آن ها معتقدند اصل درون و باطن انسان است و ظاهر اهمیتی ندارد بلکه صرفا به این خاطر که عادت کرده اند با یک پوشش پایین تر از حد معمول جامعه ظاهر شوند و اساسا تمایلی هم نداشته باشند که بخواهند تیپ و ظاهر خود را سر و سامانی بدهند و در نهایت گروهی هم هستند اگر چه سعی می کنند پوششی در حد قابل قبول جامعه داشته باشند و آن را ارتقا بدهند اما همواره در نظر دارند که اصل و اساس باطن است و بیشتر به درون و باطن خود اهمیت می دهند تا شکل ظاهری خود. بنابراین این ها الزاما به افکار و عقاید خود اهمیت زیادی می دهند و به درستی گفتار و رفتار. عرضم را خلاصه کنم و برگردم به نظر شخصی خودم که گفتم شعر احتمالا باید چیزی ماورای فرم و ظاهر باشد. برای درون مایهء هر اثری، من به شخصه اهمیت ویژه ای قائل هستم. بنابراین شعر در درجه اول برای شخص بنده باید حرفی برای گفتن داشته باشد. البته خیلی از شاعران معتقدند هنگامی که شاعر به سمت و سوی ایماژ و وزن و صنایع ادبی می رود این اتفاق صورت می گیرد و مبحثی را مطرح می کند به نام «تداعی»، که هنگام استفاده از ابزارهای شعر، این ابزار هر چیزی می تواند باشد، وزن، قافیه، ایماژ، کنایه، تشبیه و غیره، «تداعی معانی» صورت می گیرد. و من فکر می کنم این منتقدان و شاعران تا حدود زیادی درست می گویند. بنابراین سفارش این دوستان منتقد و شاعر و تاکید آن ها به یادگیری ابزارها و نحوه استفاده از آن ها و در نهایت سبک شخصی در شعر را حتما می پذیرم و به آن تاکید می کنم. و البته گاهی هم این اتفاقات علی رغم همه تلاش های شاعر صورت نمی گیرد. بهرحال یا ایماژها دستخورده است و تکراری و یا زبان و بیان شعر در انتقال تصاویر و احساسات و معانی به مخاطب نتوانسته خوب عمل کند. که احتمالا به تمرین و ممارست بیشتر نیاز دارد و اگر چه شاعر ابزارها را آموخته اما به هر نحو ممکن است در استفاده از آن ها مشکلاتی نیز وجود داشته باشد. اگر بخواهم در مورد نظر شخصی خودم صحبت کنم بهتر هست بگویم شاعر باید دیدگاه ها و طرز تفکر خاص خودش را داشته باشد. شاعر باید در درجه اول حرفی برای گفتن داشته باشد. بعنوان مثال اگر بخواهم نظر شخصی ام را در خصوص این اثر بگویم، در خصوص فرم و شکل ظاهری شعر دوستان و منتقدان عزیز و فرهیخته گفتند. آن اتفاقی که باید در زبان شاعر بیفتد تا اثر از یک متن معمولی به شعر ارتقا پیدا کند، در این اثر محسوس نیست. اگرچه بخواهیم جانبخشی به سنگ و چراغ را درنظر بگیریم باز هم بسامد صنایع ادبی آنقدر پایین هست که در انبوه سطرها گم شده باشد. در خصوص آن جهان بینی خاص شاعر هم اگر بخواهیم صحبت کنیم باز هم چیز جدیدی گیرمان نیامده است حالا مثلا یک تکه سنگ هدف غایی اش این هست خاک پای مهربانی شود که نرسیده است به هدفش و بعد فهمیده کلا اشتباه می کرده است و در آن شهر هیچ کسی نبوده، تازه بخواهیم سیر و سلوک هم برایش در نظر بگیریم می رسیم به منطق الطیر عطار و سیمرغ. حالا بعضی از شاعران معتقدند شعر جز تکرار گذشتگان نیست و ما هر چه بخواهیم بگوییم گذشتگان گفته اند و ما ناچاریم به تکرار گذشتگان. حتی با همین رویکرد اگر بخواهیم به شعر بپردازیم حداقل می توانیم به تکرار گذشتگان در زندگی امروز و در مسائل اجتماعی و در بیان مصادیق و روشن سازی برآییم. که اینجا شاعران قائل هستند به رسالت شعر. که برخی معتقدند رسالت چیزی جز شعر و هنر نیست و برای خود شعر اصالت قائل شده اند و البته من اینگونه فکر نمی کنم. چه شعر از سنخ هنر باشد، برای خود هنر هم اصالت به این شکل قائل نیستم. و به نظر شخصی من، شاعر، هنرمند، نقاش، خواننده، بازیگر، رقاص و هر کسی که می خواهد یک کار هنری انجام دهد اگر هدف والایی در کاری که می خواهد انجام بدهد داشته باشد، هنرش ارزشمند و ماندگار خواهد بود. این هدف والا می تواند پرداختن به مسائل اجتماعی باشد و اتفاقا از ابتذال ادبی هم جلوگیری می کند و البته هنر می تواند اهداف والای دیگری نیز داشته باشد.

        با تشکر از صبر و حوصله و مطالعه خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۴۵
        سلام جناب محمدی بزرگوار 🍁🍁
        چقدر عالی.. خندانک
        چقدر خوب.. خندانک
        استفاده بردیم قربان..🍁🍁
        در پناه حق..🍁🍁
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۱۷
        سلام آقا مهدی گل ممنونم از لطف و مهربانیت و وقتی که گذاشتید.
        پیش از هر چیز یک اعتراف ساده
        اصلاً فکر نمی کردم کسی بیشتر از چهار خط برای این چیزی بنویسه و اونم فکرم رو شاهزاده بود خندانک خندانک
        گاهی و بیشتر وقت ها من برای دلم می نویسم.
        اما در این میان عقل نیز معمار اندیشه خواهد بود و با اندک آموخته ها نیز ظاهری خواهد ساخت برای شعرش
        این شعر خیلی وقت پیشتر است که فقط نگاهی دوباره انداختم و ثبت کردم اگر می دانستم مخاطبان خاص یقه ام را بدجوری می گیرند خندانک حتما دستی به سرو رویش می کشیدم لباس مناسبی تنش می کردم که در خور عزیزان باشد.
        ممنونم حرفهایت مهربانه و دوست داشتنی و حق نگار بود
        شاد باشید و در پناه دوست و حضرت حق
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        چیزی که هست دوستان و شما همه گفتند.
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۳۲
        🤓🤓🤭🤭
        شاهزاده خانوم هستم..😎😎
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۵۷
        سلام مجدد و عرض ادب، بله اشاره درستی داشتید. با توجه به اشعار خوبتان و شناختی که دارم می دانم انتظار نداشتید اما گاهی ده اثر قوی پشت سر هم ارسال می کنید دریغ از یک نقد و گاهی یک اثر از گذشته ارسال می کنید که خیلی هم پرداخت مناسبی ندارد چندتا نقد نوشته می شود بهر حال این انتخاب تا حدودی با منتقد هست که چه اثری را نقد کند علی الخصوص که گزینه نقد فعال باشد و باب سخن هم باز شود. خندانک
        ولی در کل من هم قصد نداشتم نقدی بنویسم چون شناخت کامل دارم نسبت به شما و اشعارتان ولی خب تنور داغ بود و موضوع هم دلچسب به اصرار «شاهزاده خانوم» چاقو بی رحم است خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۱۵
        بله جناب مغ..😎
        با دردکشان هر که درافتاد برافتاد😂🤭

        سپاس ویژه جناب محمدی بزرگوار برای نقد ارزشمندی که رحم نداشت.. خندانک 🍁🍁🍁🤓
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۳۵
        بازهم ممنونم از مهدی به توان دو
        این ها نشان مهر و محبت و توجه عزیزانی است که دارم و برایم بودنشان ارجمند
        سپاس از همه شما عزیزان جان
        از آقا امیر حسین عزیز
        و همه که به مهر خواندند و البته
        از بانو شاهزاده خانوم هم باید سپاس گزار بود برای تمام مهرش
        البته فکر کنم امروز توسط شماها چاقوی تیزش را تا دسته ...بله دیگر خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۱۵
        درود مهدی جان محمدی خندانک چه خوب که باز فعال شدی خوشحالم میبینمت
        خداقوت بابت نقد
        این نقد و نظرات راهگشاست و حتما به ابراهیم جان عزیز کمک میکنه👍
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۰۵
        درود و سپاس بیکران دوست خوب و ادیبم امیرحسین علامیان اعتراض بیدار خندانک
        تشکر از مهربانی هایتان خندانک
        تکتم حسین زاده
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۰۳
        درود جناب کریمی
        سپید جالب و زیبایی قلم زدید
        در شهر کسی نبود...

        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۴۷
        سلام و عرض ادب
        بانو حسین زاده ارجمند
        چراغ اول را شما روشن کردید
        چراغ دلتان روشن باد خندانک
        ممنون از لطف و همراهیتان
        شادمان باشید و در اوج
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        فاطمه بهرامی
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۲۱
        درود بر شما
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۴۸
        سلام و عرض ادب
        بر بانو فاطمه خانم مهربان و مهر گستر
        ممنونم از حضور و لطف بی دریغتان
        شادمان به نور الهی و در اوج شادمانی باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۰۰
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۰۳
        درود ابراهیم جان کریمی خندانک شاعر متفکر
        نبض قلمت سبز خندانک
        موفق و سلامت باشی خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۲۰
        سلام آقا امیر حسین عزیز
        ممنونم از نگاه و لطف و مهربانیت
        اعتراضی نظری پیشنهادی ندارید به این برادر کوچکت آیا خندانک
        خوشحال می شم از نظرات عزیزانی چون شماها...
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۵۹
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        آخ.. کاش از من نظرخواهی مخصوص می‌کرد.. خندانک اون وقت رحم نمی‌کردم.. خندانک
        استاد اعتراض خواهش می‌کنم بهش رحم نکنید.. شعرشو قلع‌وقمع کنید.. خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۵۵
        سلام و درود مجدد آقا ابراهیم گل ایبو جان
        اعتراض که نه ندارم خندانک
        اما شاهزاده خانوم ظاهرا دلش پره ببینید چه خواهشی میکنه خندانک
        فقط یه نکته؛ روی زبان و فرم شعر کارکن... اگه زبان شعرت امروزی‌ و مدرن باشه حتمن تاثیرگذاریش بیشتر میشه
        اکثر اشعارت اندیشه محوره و صداقت و سادگی خاصی درونشان موج میزنه! نمیدونم شاید علتش این باشه که از اعماق دل و احساس و اندیشه‌ات بیرون میاد. ایده‌ها و مضامین خیلی خوبی داره فقط کمی روی اجراش کارکن همین خندانک
        موفق باشی برادر خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۷:۰۱
        سلام صبح بخیر خندانک
        آفرین جناب اعتراض آگاه 🍁🍁 خندانک خندانک
        😎😎😎
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۳۶
        سلام به آقا امیر حسین علامیان خیلی عزیز
        شما و شاهزاده البته به من لطف فراوان دارید خندانک
        ظاهراً دوباره باید بروم رو فرم بد طرحم کار کنم خندانک
        ممنونم از توجه دوباره و لطفی که داشتید ،چشم ! حتماً این سری در تدوین و باز نویسی دوباره و دوباره شعر بیشتر دقت خواهم کرد روبه سوی امروزینه ای مثبت و البته قابل فهم ...
        همواره خوشحالم که در کنار شما عزیزان هستم و می آموزم...
        شادکام باشید و بختیار
        خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی( امین)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۳۷
        سلام و عرض ادب جناب کریمی نازنین
        خیال کردم قرار است با صفای ده مواجه شوم، اما غیر از خون سرد شهر چیزی نچشیدم!
        صفای دلتان پابرجا برادرجان
        ⚘⚘
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۴۱
        کو صفایی که از سفیر دل برخیزد
        به جان مایه دهد تن‌های مرده را
        پیراهنی نو بپوشد
        برای لب و دهان چروکیده ای
        مقداری لبخند
        امروز مهمان کاسه ی همسایه کند
        بداهه برای علی جان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        علی احمدی( امین)
        علی احمدی( امین)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۹:۵۵
        ممنونم بابت مهرتان جناب کریمی بزرگوار⚘⚘
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۳۹
        عزیزی خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه مهری
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۳۸
        درود بر شما جناب کریمی
        رقص قلمتان مانا
        زیبا و دلنشین قلم زدید خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹
        سلام و درود بر شما خانم مهری ارجمند
        سپاس از نگاه و لطفتان
        قدم و نگاهتان در شادمانی و به خیر باد
        خوش آمدید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۴۰
        درود تان باد
        متفکرانه و زیبا

        مانا قلمتان
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۴۲
        سلام و عرض ادب جناب آروین گرامی
        ممنونم از نگاه و لطفتان
        روزگارتان پر از خیر و شادمانی باد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسن  مصطفایی دهنوی
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۷:۵۵
        درود بیکران
        قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۴۳
        سلام و عرض ادب جناب دهنوی عزیز
        ممنونم از لطفتان و از بزل نگاه و مهرتان
        شادکام و بختیار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۰:۲۹
        سلام و عرض ادب ابراهیم جان
        گاهی جمود مغزان که از سنگ صفتیِ خود خسته اند، برای برون رفت از آن وضعیت، به بوی کبابی دل خوش می کنند؛ غافل از اینکه درازگوشی را داغ می نهند.

        نمیدانم استیصال از جمود و حرکت در مسیر غلط، درست است یا خیر! چون این پویایی می تواند آغازی باشد برای نیل به راه درست و البته می تواند استمرار و اصراری باشد در راه غلط.
        آنچه مسلم است این است که جمود، قطعا بی شک اشتباه است.

        سپیدی زیبا و تأمل برانگیز خواندم از قلمت برادر عزیز و متفکر و با هوشم.
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۴۹
        سلام و عرض ارادت جناب احسانی فر عزیز
        ممنونم از لطف و مهربانیتان
        چه زیبا اشاره کردید و این بیت را به یادم آوردید از سعدی جان
        به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
        و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

        شادکام و دلآرام باشید
        خندانک خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        محمدحسن پورصالحی
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۵۳
        سلام استاد بزرگوار
        بسیار زیباست و پرمفهوم
        سبز باد قلم زیبانگارتان
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۱۰
        سلام حضرت پور صالح
        ما را همان ایبو ،ایبی صدا کنی کفایت می کنه داش خندانک
        شاد باش و خوش
        می بینم با پیکان 83 حال می کنی ای ول داش ممد ای ول خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۳۰
        سلام مجدد
        نه بابا ، ماییم ز پیکان به نگاهی خرسند
        فقط با عکسش حال می کنم 😕🌺
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۴۶
        بگفتا گر نیابی سوی او راه
        بگفت از دور شاید دید در ماه
        بگفتا دوری از مه نیست درخور
        بگفت آشفته از مه دور بهتر
        خندانک خندانک خندانک
        حضرت نظامی
        کادیلاک سوار بشی الهی خندانک
        شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۰۷
        بله ...😔
        آمین 🙏
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۱۱
        سلام جناب افشاری عزیز
        سپاس از گل و حضور گل نگارت
        شادمان باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۲۰
        درود بر جناب کریمی گرامی خندانک
        زیبا بود و پرمحتوا خندانک خندانک
        موفق و پیروز باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۱:۲۹
        سلام بر عزیز جان جناب شفیعی ارجمند
        ممنونم از لطف و مهربانیتان نازنین
        شاد و دلآرام باشید
        خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        يکشنبه ۸ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۴۱
        درود بر شما جناب کریمی عزیز خندانک

        از شعر نابتان بهره مند شدم

        همچنین از مطالب ارزشمند دوستان گرامی


        زنده باشید به مهر

        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        يکشنبه ۸ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۱۰
        سلام و عرض ادب
        آقای مهدی پور عزیز و گرامی
        بسیار خرسندم از حضور و مهر شما
        بسیاری از بزرگانی که در عرضه ی ادبی خوب درخشیدند یا طبیب بودند یا طبابت را تا نیمه خوانده به ادبیات برگشته بودند یا تقدیر و تصادف می خواست آنها دکتر جسم باشند ولی طبیب روح شدند...
        شاد و بختیار باشید و سربلند در شعر و شاعری و طبابتتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عبدالامیر الهی(مسکین)
        پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۱۸
        درود و عرض ادب خدمت شما جناب استاد کریمی عزیز 🌹
        بسیار عالی و زیبا سرودید
        قلمتان ماندگار
        پاینده و تابنده باشید به مهر یزدان پاک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۱۵
        سلام و عرض ادب
        درود بر شما موفق باشید
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۳۴
        سلام بر بانو راحیل ارجمند
        سپاس از حضور پر از مهرت
        شادمانی مهمانت باد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
        🍁🍁🍁
        🍁🍁
        🍁
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8