این خروسِ بی محل
این چه حالی بود که برمن بروز کرد ؟
این چه حالی بود که من را به قهقرا برد
کاش میدیدم آن اندیشه ای را که ،
من را آپتودِیت کرد و به روز کرد
این خروسِ بی محل شدنِ روحم ،
چه حالی بود که ،
در نیمه شبهای آرامشم این خروس کرد ؟
که با صوتِ انکرالاصواتش ،
رنجی درقلبم خزید و درآن جلوس کرد ؟
آخر این دنیای بیشماردامادِ عجوزه ،
چرا اینقدر کشش داشت که اندیشه ی خنگولم ،
آنرا برایم عروس کرد ؟
آنهم برای کوتاهیِ این عمرِ دوروزه
که علم و فناوری و بهداشت ،
آنرا به زور برایم سه روز کرد
همان عمری که قراربود سه روز شود ،
ولی تیرِغیبی ز ناکجا آمد و تقدیرم ،
بازهم آنرا برایم دو روز کرد
یونانیان نظر دادند که این تقدیر را ،
زئوس کرد
ولی خزعبلات است ، سکته ام را ،
یکی ازاین سه قوّه ی رئوس کرد
یکی را درست میکنم آن یکی خراب میشود
خرابی انگار در اساسنامه ی آنهاست
چه سلسله مراتبی بود که این آدمیزاد را ،
تا به این حد ،
جنگ افروز کرد ؟
این چراغ قوه ای که سه باطری میخورَد ،
نور به واسطه ی تک تکِ آنها و اتحادِ آنهاست
اگر یکی درآن بین کارش را نکند ،
نوری هم نمیمانَد
با تمامِ قوّه ی آنهاست که این چراغ قوه ،
امتدادِ نگاهم را روشن همچون روز کرد
بهمن بیدقی 1401/7/10
درود استاد عزیز
بسیار زیبا و پر معنی است
موفق باشید