يکشنبه ۲ دی
به وقت مرگ شعری از راشد نصرت سراوان
از دفتر عشق نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۳۴ شماره ثبت ۱۱۴۲۷۹
بازدید : ۱۳۱ | نظرات : ۴
|
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان
آخرین اشعار ناب راشد نصرت سراوان
|
وقت رخصت، دم به دم، عشق گفتن ؛چه سود
اشک بر گونه ها، چنین،افسردن؛ چه سود
مرگ شد ،همنفس، تا نفس؛ گیرا شود
زنده بودیم، مدتی، حال پرسیدن؛ چه سود
تا بهار بودیم، این زندگی؛ گل بود آشفتگی
هر کسی، مرهمی کاشتن؛ اما چه سود
با دل، دمساز گشتیم، گفت: پژمردگی
پریشان شدیم، با خود گفتن ؛چه سود
بر جبین، اخم گنجید، ببینیم؛ چهره را
راست گفت آینه،حرص خوردن؛چه سود
بی گمان رفت زندگی، در دله؛ ناغافلی
نوش شد جرعه ای ،نوشیدن؛چه سود
روزگاری بود ما را،در این دنیا؛ شگفت
زنده گویان گفتنی، حال بردن؛چه سود
رفتیم، مبتلا گشته، امید خود؛ بنهاشته
کو حاصلش ! اینچنین ماندن؛چه سود
حیران دنیا، ما شدیم ،حسرتا! القا شدیم
چنین بود، پیر گشتیم، نالیدن؛چه سود
غم رها کن از دلت ،شکوه،رها کن؛ از سرت
شاد باش، زنده باش، چنین گشتن؛چه سود
|
|
نقدها و نظرات
|
با سلام. متشکرم.این نظر لطف شماست. الهی موفق و پیروز و پاینده باشید | |
|
با سلام.متشکرم.این نظر لطف شماست. الهی موفق ،پیروز و پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است