آدم چرا خلق شد ؟
درخطِ افقِ دریا ، به اسلوموشنی ،
خورشید غرق شد
آسمان گرفت و ابرها ، نبرد آغازیدند
آسمان دچارِ رعد وبرق شد
شیشه نریخت ، ازآن صوتِ عجیبش
شیشه ای که بینِ دولایه ی جسمش ،
دمیده شده بود روحی که ،
نامِ آن روحِ دمیده ،
طلق شد
آدمیزاد ترسید ، ازقیامِ طبیعت
تمامِ ترسش به فریادی ،
واردِ حلق شد
تابلوی جیغی دیگر، اما اینبار رئال ،
دراین وانفسای دنیا خلق شد
ز آذرخشی آتشی ،
خزید و وارد به گوشه ی دلق شد
ریای آدم همه سوخت
" که ریا هیچوقت تا ابد نمیمانَد "
آنچه میمانَد ، صداقت است و بس
کامِ آدمیزادِ بی صداقت ،
کامل تلخ شد
انگارمیخواست ،
تا ابد دروغ بگوید و دروغ
تف براین دروغ
که به بی صداقتی اش آدمیزاد ،
صاحبِ زرق شد
زرق که آمد ، آدمیزاد هم ، سیاه قلب شد
بلعیدنِ دنیا ،
دلیلِ اشتهای سیری ناپذیرِ جنگ طلبی اش بود
دنیا حال با دوگونه نگاه ، تبدیل به شرق وغرب شد
غرب که ایمانش را فروخت ،
گهگاه مسلط به شرق شد
شرق هم آرام نگرفت
انگار رئیسعلی شده بود
قلبش هم دلوار
آنجا بود که گیسوانِ چتری
بعد ازآنهمه آب وهوای بارانی ،
مدل اش تبدیل به دوسویه های ،
فرق شد
یه دسته مو، حاکمش غرب بود
یه دسته مو، حاکمش شرق
بازهم کامِ مستضعف بود ،
که بیشمارباره ، تلخ شد
آدمیزاد از زندگی اش ،
تابلویی دیگر آفرید
شاعری دیگر آمد و،
هنرمند اولِ وادی بلخ شد
مولانا که ازدنیای ذر آمده بود به نهانخانه ی مادر
روح و جسمش ،
پُر ازتجربه ازآن سفرِجادویی ،
فاتحانه واردِ بلخ شد
ارتباطاتِ بیشماری بود بینِ نورون های مغز و،
نورون های مغزمانندِ طبیعت ،
بیشمار ارتباطِ نامکشوفِ ازشروع تا انجام را ،
فقط خدا میدانست و بس
خدا آگاه بود ازذره ذره ی این سناریوی توو درتوو
عبادتِ فرشتگان وهمه خلائق به جای خودش ،
" خدا آدم را آفریده بود که بنده وار، عبادتش کند " *
سفرنامه ی آدمی چه فراز و نشیبی داشت
هرکدام ازاین قومِ آدمیزاد ،
دیر فهمید که نقشش دراین میانه چه بود
اینکه آدم ، چرا خلق شد
*سوره ی ذاریات ، آیه ی 56
بهمن بیدقی 1401/6/4
بسیار زیبا و آموزنده بود
حکیمانه و مبین مشکلات جامعه
موفق باشید