دین و دل و هوشـــــــم بَرَد آن دلبر طناز
در گلشن رازم شده ســروی همه اش ناز
گسترده زگل های بهـــــاری فلکش فرش
در بستـــــر سیمینه ی مه گشته طربساز
سودای بتان پیشه ی من بوده ازاین پیش
نازم هنـرش را که مرا کرده چو سرباز
سر پنجـــه ی آغشته به خونش بنوازد
تار دل ما را که ز او گشتــــه به آواز
مرغ دل ما را به قفس داده چه عادت
بر دانه ی خالش نبــوَد حاجت پرواز
مستانه به من داده ز هر دیده شرابی
زآن پس دگرم دیده نگردیده نظر باز
از هر هنرش گشته سر انگشت تعجب
بر هر دهن از کثرت بیش از حد اعجاز
فریاد که او ره زد و در دام خود انداخت
هر دلشــده ای را که به ره بوده ز آغاز
در شیوه ی دل بردن او من چه بگویم
ارباب هنر داده به او رتبه ی ممتاز
روی چو مهش دیده ی عاشـق بنوازد
همچون قمری در شب آبستن صد راز
خورشید فلک سجده کنان گشته بر آن ماه
کز هُرم تنش کرده هزاران صفت احراز
در گستره ی خلقت از اول نتوان یافت
همچون بت من لایق و شایسته ی اعزار
با هر یک از آن پیکره اعضای نمادین
از زلف و رخ و دیده و آن سرو سرافراز
کردست قیامت به دل عاشق مسکین
کی صــــرفه بَرد آتش از آن حور پریناز
باشد که بگیرم بدنش تنگ در آغوش
در سختی و محنت شودم همدل و همراز
هر کس که جلیلی به خدا باشد امیدش
با همرهی بخت رَود حجله به صد ساز
جهان متحیر از نهضت اربعین انگشت به دهان گرفته
و شیعه را تحسین میکند
"خوشا دردی!که درمانش حسین(ع)است
خوشا راهی! که پایانش حسین(ع) است"
اربعین حسینی تسلیت باد