شنبه ۲۹ دی
|
آخرین اشعار ناب شیما رحمانی
|
تنگی شدیدی رو توی ریه هام حس میکردم، هوا برام کم بود، نفس برام کم بود، خفگی با اون دوتا دست زمخت هیولاوارش چنبره زده بود دور ریه هام، دور قلبم، فشار میداد، فشار میداد با نهایت توانش. فشار شدید و شدیدتر شد. احساس سبکی کردم، دیدم پاهام روی زمین نیستن، باد اومد و تن بی روحمو مثل یک تکه کاه سبک به رقص درآورد و برد بالا.....
+ این بالا همه چیز بهتره، دیگه چیزی غیرقابل تحمل نیست، حتی پایینم ازین بالا قشنگ تر دیده میشه، باد با خودش نسیم خنکی آورده، وه که چه نسیم مفرحیه. حال آدمو جا میاره. اصلا بوی بهشت میده، بوی زندگی، بوی امید.
یه صدا داره از پشت سرم میاد، یجور زمزمه ی آروم، مثل نجواهای عاشقانه ای که مجنون شب تا صبح تو گوش لیلی اش میخونه، میگه نفس بکش، نفس بکش، نفس عمیق، عمیقِ عمیق. عمیق و عمیق تر.
فرو ببر، ببلع، بنوش،
با تمام توانت اکسیژنو بکش تو ریه هات، بکش تو وجودت، بزار جاری بشه تو تک تک رگهات، بزار صدای نبضت عالمو پر کنه،
زندگی کن. زندگی
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما مهربانو. سپاس از لطف شما🙏🌹 | |
|
درود بر شمای بانوی مهربان.سپاس از لطف شما. و باعث خوشحالیست که مشابهت ذهنی به شما دارم🙏🌹 | |
|
درود بیکران. و سپاس از نگاه زیبای شما.پایدار باشید🙏🌹 | |
|
درود بر شما عزیزِ مهربان🌹 | |
|
درود عزیزِ گرامی. مانا باشید و سپاس🙏🌹 | |
|
درود بر شما شاعر گرانقدر . سپاس از نظر ارزشمند شما. و بسیار زیباست متن فوق العاده شما🙏🌹 | |
|
درود بر شما سارابانوی عزیز. سپاس بیکران🙏🌹 | |
|
درود خدمت شما دوست گرامی.سپاس از نگاه زیبای شما🙏🌹 | |
|
سپاس و همچنین. پایدار باشید🙏🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
زیبابود