زندگـی یا مـرگ چیست ؟ هرگز نپرسیـدم چرا !
دیـن ز دانـش هم مجـزّا بـود ، نفـهمیـدم چـرا ؟
گــردن شـیـطان نـیـنـدازم گـنـاهـم را ، خــودم :
نـاپـسـنــدیهـای دنـیـا را پـسـنــدیـدم ؛؛ چــرا ؟
رخـت شب را کَـندم و بر دیـده پوشانـدم ولـی :
دیـدگـانِ دیـدنـیهــا را نـمـیدیــدم ...؛؛ چــرا ؟
ساعـت بیـداری انـدیشـه زنـگ خـورده به گوش
لِـنگ دراز در تـختخواب جهـل و نشنیدم چـرا ؟
در شـگـفــت و حـیـرتــم از آرزویــم تـا هــدف :
یکـقـدم کـمتـر نـمانـده بـود ، نـجـنبـیـدم چـرا ؟
زخم زدند و دردچشاندند ، خوب نبودند دیگران
زخم خـوردم ، درد کشیدم ، بد نگردیـدم چـرا ؟
بلـه قربـان ، چشـم گویـان ، مـانکنـم بیاخـتیـار
مـن قـوانیـن خودم را خود نمـیچیـدم ؛ چـرا ؟
دسـت دوسـتـی را بـلنـد کـردم ولـی بر جانـبِ :
" ناکـس و نامـرد " آنـان را نـسنـجیـدم ؛ چـرا ؟
اشـتباه در اشـتباه بـود هـر کـسـی از راه رسـیـد
قـدرشـناسـی هـم نـکـرد و مهـر ورزیـدم چـرا ؟
زنـدگـی ..؛؛ بــوی تـعـفّــن آور فــقــر مــیــدهــد
خـود مـقـصّـر بـودم و هـرگـز نـکوشیـدم چـرا ؟
فـاقــد ارزش یـعـنـی : خـوبـیِ بـیـش از زیـاد ..
فاقـد بـخشش شدم از بسکه بخشیدم ، چـرا ؟
دزد پس از دستبـرد اِبـراز ندامت کـرد و گـفت :
لـحظـههـای نـابِ زیـستـن را نـدزدیـدم ؛ چـرا ؟
در میان خاروخس ، بودم گلی خوش عطر و بو
خـواستـم گل بـاشـم امّـا خـار روییـدم ؛ چـرا ؟
زنـدگـی مـثـل گـیاهـی بیثـمـر رشـدی نـداشـت
هـمـچـو ابـرهـای پـراکـنـده ، نـبـاریـدم ؛ چــرا ؟
مـن پذیـرفتـم شکست و باخت را ، امّا سـوال :
با هـجـوم مـشکـلات ، از نـو نجنگـیدم ؛ چـرا ؟
آتـشـی افـروختـم گـرمـا و نـور بـخشـم ، ولـی :
خـویش را سـوزاندم و بیهـوده تابیـدم ؛ چـرا ؟
ارغـوان بــودم ؛؛ کـویـر زاده بـه امـّـیـد ســراب
پای تصویری که واهی بوده ، خشکیدم ؛ چرا ؟
لذّت و تلخی و یا سوگ و طرب یا نیک و زشت
چارت"زشتوسوگوتلخی" کرده تأییدم؛ چرا ؟
آنچه منـطق گفت ؛ بـرهان بود و استـدلال عقل
آنچه مذهب گفت؛ خزعبل بود ،نکوهیدم چرا ؟
هرچه دیدی با سوال و پـرسشی ، چالـش بکش
فـلسفـه فرموده بود ؛ چیـزی نپـرسیـدم چـرا ؟
پرسشگر
یزدان_ماماهانی
سـرایـش۵_۶_۱۴۰۱
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
بسیار زیبا و آموزنده بود