هر چه کردند این خودی ها یا که یاران کرده اند
این ستم ها را که با این سربداران کرده اند
مستشاری داده اند و نامه ها وقت نبرد
پشت بر خورشید عالم مستشاران کرده اند
مرگ باشد بر فراری های میدان های جنگ
چشم پوشی بر فرار نابکاران کرده اند
بسکه گلگون روی دشت افتاده این گل های سرخ
این ستمکاران به تابستان بهاران کرده اند
لاله ها را سر نمی بُرّند لیک اینکار را
این تجارت پیشگان با لاله زاران کرده اند
عکس مه در آب و خورشید آنطرف افتاده است
صحنه را ترکیبی از لیل و نهاران کرده اند
آنکه زیبائی شناسی خوانده میفهمد فقط
حجم تخریبی که بر زیبا نگاران کرده اند
عشقبازی استواری تا سر جان دادن است
عشق را معنی چه زیبا استواران کرده اند
گیسوان پاشیده روی نیزه ها این دشت را
بس خیال انگیزتر با آبشاران کرده اند
سر سلامت می دهند و تسلیت بر داغدار
جز جسارت ها چه با این داغداران کرده اند
چشم ها را بوسه گاه بوسه می دارند و ناز
سمت گردن را چرا پس بوسه باران کرده اند
در بیابان پابرهنه می برند قدّیس ها
سنگدل ها این ستم با شهسواران کرده اند
رفته بود اسلام تا پاشد فرو ارکان آن
پاسداری از مبانی پاسداران کرده اند
مادّیت میرفت تا افیون کند دین باوری
دینمداری را حفاظت دینمداران کرده اند
انقلاب شصت و یک تصویر دیگرگون عشق
شعله ورها عشق را چون انفجاران کرده اند
انقلاب نینوا یک جزوه از آزادگیست
سرنگون آزادمردان تاجداران کرده اند
مرگ با عزت بیاموزند تا بر نوع ها
مرگ را بر زندگی ها اختیاران کرده اند
جز زمینی سوخته از ما چه باقی مانده است
از غمت آتشفشان بر غمگساران کرده اند
وای اگر قانون به دست وحشیان اجرا شود
حکم قتلت را روا قانونگذاران کرده اند
تا فرو پاشد تمام کاخ های پُر ستم
عالمی را از قیامَت دادیاران کرده اند
خون سرخت از ستمکاران نقاب انداخته
از تو رسوا بهره کش ها مفتخواران کرده اند
شیعه را با عشق تو ظلمت ستیزش کرده اند
اقتدارش داده از قدرتمداران کرده اند
من فدای عطر ناب چای های روضه ات
از ازل ما را ز لطفت روضه داران کرده اند
ما رأیت اِلّٰا جمیل از مهربانی های تو
تا ابد ما را ز مهرت وامداران کرده اند
آهُویی در دشت می گوید که آیا یار هست
بی کس و تنها تو را این دوستداران کرده اند
در مقاتل خوانده ام من کور بادا چشم من
حفر خون شمشیرها تا جویباران کرده اند
قرن ها را نوحه خوانان گر مصیبت خوان شوند
ذکر غم ها یک فقط از صد هزاران کرده اند
دفتر تاریخ خون باید قضاوتگر شود
آنچه از ظلم و ستم با جان نثاران کرده اند
اسب ها را نعل های تازه ای آورده اند
کربلا را سورِ دامِ دامداران کرده اند
عشق را تکفیر خود با نام قرآن کرده اند
مصحف قرآن ناطق تیرباران کرده اند
ذات سبزه شاخساران چشمه ساران شادی است
بر تو گریه شاخساران چشمه ساران کرده اند
شاعران نازک دلالند و چه گویند آنچه را
با تن پاک و لطیفت نیزه داران کرده اند
این چه دردی هست از خونت که ای خون خدا
تا قیامت عاشقانت اشکباران کرده اند
انتقامی سخت را تا پس دهند آن جانیان
عاشقان را اشکبارِ انتظاران کرده اند
عشق های قصه ها افسانه هستند و مجاز
عشقبازی را فقط این کامکاران کرده اند
افرین ، بسیار زیبا بود 👏👏🌺🌺
در محضر استادی بودم پنجشنبه و ایشان هم معتقد بودند تکرار قافیه در قصیده بلامانع است البته به شروطی ....
منتها وزن مصرع ۵
بدلیل ساقط شدن " ت" در فعل است
و وزن مصرع
در بیابان پابرهنه می برند قدّیس ها
بدلیل ساقط شدن " دال" در خوانش فعل میبرند
و مصرع
بی کس و تنها تو را این دوسداران کرده اند
بنظرم دوستداران بهتر است ، چون در نهایت دوسداران خوانده میشود به نوعی، پس بهتر است صحیح کلمه را بکار ببرید
ودر نهایت وزن مصرع
در مقاتل خوانده ام کور بادا چشم من
ظاهرا یک هجا کم است یا در تایپ از قلم افتاده
و باز با این سروده توانایی و استعداد خودتان را نشان دادید
امیدوارم به آنچه استحقاقش را دارید برسید 🙏🌺🌺