سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        سایه های مجانی

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴ شماره ثبت ۱۱۱۹۰۰
          بازدید : ۸۱   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        سایه های مجانی
         
        دوست دارم همچون ،
        یک درخت باشم
        بی دریغ ، همراه با ،
        پَهن کردنِ سایه های مجانی
        مأمنی امن ،
        برای اینهمه پرنده ، کندو،
        تنِ خسته ی غریبی
        همه خیرات ،
        پُر ازخدمت هایی مجانی
        آماده برای سدِّ دشمن ،
        یک دسته شدن ،
        بهرِ یک چاقویِ زنجانی
        دستانم به دعا ،
        همیشه سوی آسمانهاست
        به خویش تَشَر میزنم ،
        نکند دوستانت را ،
        زخود بِرَنجانی
         
        زیر باران ، بی چتر
        زیر برف ، بی حرف
        زیرصاعقه ، مکانی امن ،
        بهر آن لکنت گرفته ی کم حرف
        که ندارد جایی ،
        اویی که نبسته است هیچ طَرْف
        بهرآنکه پُرنگشته است هنوز،
        همه ی گنجایش اش ،
        چون ظرف
         
        گرچه تنها ،
        درشبی به وسعتِ غریبیِ انسانِ کم تاب
        گرچه گردد شاخه‌هایم ،
        بازیچه ی کودکانی ،
        پُرحیات ، ولی بی حیاط و بی " تاب "
        سایه ام آرامشی باشد برای ،
        آفتاب سوخته ای بیتابِ بیتاب
         
        تا به وجد آید برای ادامه ای
        تازه یادش آید درسایه ی من ،
        گرسنگی اش یکریز روبه فزون است ،
        بیشتر شود بیتاب
        گازی زند ، به گوشه ی تی تاپ
        وقتی درمیان گیسوانِ برگی ام ،
        میوه ها ، بخوبی رسیدند ،
        تعارف میکنم بردارند عابران ،
        از این میوه های شیرین ،
        میوه هایی ، همه تاپ
         
        واقعاً چه کِیفی دارد بخشیدن و،
        نگرفتن
        یک سویه عمل کردن
        به خدا چشم دوختن
        فقط ازخدا گرفتن
        هستی را ز لنزِ چشمانِ یار دیدن
        او را مدح گفتن ،
        خداوندی اش را ،
        بی شرک پرستیدن
         
        بهمن بیدقی 1400/5/28
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۴۳
        درود استاد عزیز
        شورانگیز و زیبا بود
        پر معنی و آموزنده
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۲۷
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        از لطفتان سپاسگزارم
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۱
        سلام و عرض ادب
        استادوادیب.گرامی
        بسیار عالی وپرمعنی خواندم
        هزاران درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۳۵
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        از لطفتان سپاسگزارم
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0