به پای مادرانه اش
وقتی او را دوباره دیدم ،
سکوت میکنم
خودم را دچار رکود میکنم
بازهم انگار که تازه آمده باشم ازعالَمِ ذَر
میشوم پُر ازلحظه های گرانبهاتر از زَر و،
بازهبوط میکنم
عمرِ رفته را باز تا اندیشه ام توان دارد ،
به تکراری
دچارِ شرط وشروط میکنم
بازکودک میشوم ودنبالِ لغت یکریز میگردم
ولی زبانم قاصرست از ارتباط دادنِ حرف ومعنا
چقدر هول شده ام !
وقتی اولین شعر به خاطرم آمد ،
آخرت را پُر از سرود میکنم
خاکِ قدمگاهِ او را می بوسم و،
آنرا پُر از درود میکنم
وقتی از لایِ دربِ اندک بازِ بهشت اش ،
او را دیدم
تاتی کنان خودم را ، به او میرسانم و،
به آن باغِ رؤیایی ، خلود میکنم
خدا کند بازهم فرزندش را ،
دوست داشته باشد ، با اینهمه گناه ام
وگرنه کامِ شیرین شده از بازیافتنِ او را ،
برای خودم به ترشیِ قرقروت میکنم
خودم را می اندازم به پایش و،
بوسه ها را ،
متبرک میکنم به پای مادرانه اش
هِق هقِ گریه هایم را ،
تبدیل به سرود میکنم
بهمن بیدقی 1401/2/16
بسیار زیبا و دلنشین بود
در وصف مادر