سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        مدح علی

        شعری از

        فریبرز رامیار

        از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۴۷ شماره ثبت ۱۰۹۳۹۹
          بازدید : ۴۲۲۱   |    نظرات : ۴۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فریبرز رامیار

        صدای ارسالی شاعر:
        اول مظلوم این عالم علی بود
        خدوم لایق خاتم علی بود
        بنازم همت مظلوم معصوم
        شفیع جد خود آدم علی بود
        شنیدی لا فتی؟!منظور علی بود
        چو قرآن منزوی مهجور علی بود
        چه جای حسرت و ماتم بر ایشان
        که در هستی شه منصور علی بود
        تلاوت ختم ترتیلم علی بود
        خدا را باب تمثیلم علی بود
        بهانه دیدن باری تعالی 
        نجف شد قبله تجلیلم علی بود
        چو موسی جای خضر پیرم علی بود
        به هر بیشه به حق شیرم علی بود
        غلام و کشتی و گنج یتیمان
        عیانم گشته از میرم علی بود
        قرض از خلقت عالم علی بود
        مراد از بعثت خاتم علی بود
        نزول آیه ی قرآن ز یزدان
        بیان از عالِم عالَم علی بود
        به هجرت خفته در بستر علی بود
        به میدان فاتح خیبر علی بود
        شب معراج نهان از چشم عالم
        مرید راه پیغمبر علی بود
        امیدم در سفر نام علی بود
        شرابم ارغوان جام علی بود
        بنازم هرکسی نازد به ایشان
        خصوصا الکن هم خام علی بود
        مرید و بس مراد من علی بود
        امی و بس سواد من علی بود
        کفایت میکتد علم لدونش 
        فقیرم بس جواد من علی بود
         
        ادامه دارد...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۸:۴۱
        درود شاعر گرامی
        شهادت مولای متقیان
        امیر مومنان
        حضرت علی مرتضی علیه السلام را تسلیت عرض میکنم خندانک خندانک خندانک خندانک
        خدایا خندانک
        در سالگرد شهادت مولایمان خندانک
        بیست و یکمین روز خندانک
        از ماه مبارک رمضان خندانک
        به فڪرمان منطق خندانک
        به قلبمان آرامش خندانک
        به روحمان پاڪی خندانک
        به وجودمان آزادی خندانک
        به دست هایمان قدرت خندانک
        به چشمهایمان زلالی خندانک
        به زندگیمان عشق خندانک
        به دوستی هایمان تعهد و خندانک
        به تعهدمان صداقت عطا ڪن خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۰۵
        سلام.آقا عباس وقت بخیر سرفرصت درد دل گفتن در راه خواهدبود بشرط حیات درخدمتم
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۱۷
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        بسبارزیبابود خندانک
        ماجورباشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۰۱
        سلام 'خواهر ادبی ما سلام برادر کوچکتان را سرفراز نمودیدممنون امید وباید هدیه شما منظوم جواب گو باشم تا بیشتر از شما بدانم بعدبسرایم خندانک
        ارسال پاسخ
        روح اله سلیمی ناحیه
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۸:۰۲
        درود استاد گرامی
        گمانم ابن ملجم هم علی گفت
        سرافراز و دل آگاه باشید
        🌺🌺🌺🌺🌺
        💮💮💮💮
        💥💥💥
        💐💐
        🌹
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۲:۱۲
        🌹🌹🌹🌹🌾🌾
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۰۴
        سلام.آقا روح الله طبق فرمایش ابن ملجم هم یا علی گویدقیدکرده ام که دوبیتی ها ادامه دارنداماآقامجیدقول ازم گرفته بی صوت رو نکنم با تسلط بر کار بر بیشتر مدح علی می گویم انشاالله
        ارسال پاسخ
        فریبرز رامیار
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۹:۴۹
        سلام.برادر محترم زحمت کشیدی در ادامه خواهید خواند اری یادآورشدم
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۲:۱۳
        🌹🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۰۹
        سلام و درود جناب فریبرز رامیار. در این سرودۀ به غایت زیبا شما گوشه ای از نبوغ و استعداد شاعری خودتان و همچنین هوش سرشارتان را به نمایش گذاشته اید. همراه این سروده بنده ورود شما را به شعر ناب مجددا تبریک عرض می کنم.
        بطور قطع در سروده های اینچنینی حرف ها و سخنان فراوان وجود دارد و نکته های بسیار ظریف و حساسی را می توان مطرح ساخت و قابلیت های ارتقا و تعالی آن را مشخص ساخت. از آن جا که اینجانب خود را در آن جایگاه نمی بینم و اصولا پرداختن به این نکات محتوایی را هنوز زود می دانم در قالب و وزن و قافیه آن می توان صحبت کرد و از عیب و حسن آن صحبت به میان آورد.
        در این مقال بنده هم بخاطر شما و هم خودم و بویژه یکی از مخاطبین عزیز که اسمش نیز در صفحه خودنمایی می کند اما نمی دانم چرا از نظر نوشتن پرهیز می کند نکاتی را در باب قافیه عرض می کنم که امیدوارم خودم اشتباهی مرتکب نشوم.
        در دو بیتی هایی که به قول خودتان سروده اید و زیبا هم سروده اید هوشمندانه از قافیه ها استفاده کرده اید. ردیف « علی بود »
        در تمام دوبیتی ها تکرار شده است و یک انسجام و زیبایی خاصی به اثرتان داده است که جای تحسین دارد. حس و بوی این سروده را بیشتر شبیه یک غزل کرده است و خواننده احساس بریدگی و انفصال نمی کند. بنده عمدا این قافیه ها را جدا کرده و مشخص می کنم و اشکالات جزیی آن را نیز نشان می دهم. که اتفاقا این اشکالات بیشتر به تعریف و روشن ساختن قافیه ها کمک می کند:
        عالم، آدم و خاتم
        منظور، مهجور و منصور
        ترتیل، تمثیل و تجلیل
        پیر، شیر و میر
        عالم، خاتم و عالم که مشخص است تکرار عالم یک اشکال محسوب می شود.
        بستر، خیبر و پیغمبر که از لحاظ قافیه درستند احتمالا ایراد وزنی دارند که جداگانه باید بررسی شود.
        نام، جام و خام
        در دو بیتی آخر ردیف با کسره آغازین تبدیل شده به « من علی بود» با قافیه های صحیح و زیبای :
        مراد، سواد و جواد.
        اما با یک اشکال بسیار ظریف و دور از چشم.
        در دو کلمه قافیۀ سواد و جواد دو هجای پایانی که به آن ها هجاهای قافیه می گویند یعنی هجای « واد » عینا تکرار شده اند و این بمنزلۀ تکرار قافیه می باشد و اشکال محسوب می شود.
        این بود توضیح نمونه وار قافیه ها و اشکالات موجود . مفید تر خواهد بود که مطالبی تشریحی در این زمینه تقدیم کنم که نیازمند اندکی وقت و فراغت برای جمع آوری و خلاصه سازی مطالب است. اگر عمری باشد در همین صفحه آن را تقدیم بزرگانم خواهم نمود.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۴:۴۶
        درود بر شما استاد بزرگوار جناب اقای مجید نیکی (سبکبار)
        از اینکه با صبر وحوصله ی زیاد وقت گرانبهای خودتان را برای بهتر انجام گرفتن کارهای ما صرف مینمایید کمال قدر دانی وتشکر را داریم
        انشاالله بتوانیم شاگردان لایقی برای شما باشیم و انگونه که باید از شما درس بیاموزیم
        ارسال پاسخ
        زلیخا رامیار،امید سحر
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۴:۲۵

        زلیخا رامیار،امید سحر
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۴:۵۷
        درود بر شما استاد
        بسیار زیبا وشور انگیز
        دست مریزاد
        پاینده باشید انشاالله
        فریبرز رامیار
        شنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۶:۵۵
        جان نا قابلم فدای وجود گل شما آقا مجید اگر از دوسه ده پیش شاگرد شما می شدم الان می توانستم حرفی برای گفتن داشته قدعلم می کردم باز سعی می کنم لنگان طی طریق کنم تشکر
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۹:۲۶
        سروده ای دلنواز
        هزاران درودتان باد
        علی ع
        رهبر جهان
        امیر مو منان
        یاربی کسان
        همدم دل شکستگان
        شام گرسنگان
        دشمن ظالمان
        راهبرگمرهان
        مولای عارفان
        بدست ظالمان
        بدست متعصبان
        بدست کوردلان
        بدست ناکسان
        امشب
        کشته شد .. کشته شد
        ای گرسنگان
        ای بیکسان
        ای یتیمان
        ای فقیران
        ای مردان
        ای همرهان
        ای آزادگان جهان
        کشته شد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        التماس دعا
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۰۹
        سلام 'پدر گرامی امیدکه خوب وخوش وسلامت باشیدعلی'غع'لایقند من جز چرخش قلم کوری نکردم لطف مولاشامل حال مومن وکافرباشد
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۲:۴۴
        نقدی بر شعر استعدای جدید
        خندانک سلام و درود جناب فریبرز رامیار. در این سرودۀ به غایت زیبا شما گوشه ای از نبوغ و استعداد شاعری خودتان و همچنین هوش سرشارتان را به نمایش گذاشته اید. همراه این سروده بنده ورود شما را به شعر ناب مجددا تبریک عرض می کنم.
        بطور قطع در سروده های اینچنینی حرف ها و سخنان فراوان وجود دارد و نکته های بسیار ظریف و حساسی را می توان مطرح ساخت و قابلیت های ارتقا و تعالی آن را مشخص ساخت. از آن جا که اینجانب خود را در آن جایگاه نمی بینم و اصولا پرداختن به این نکات محتوایی را هنوز زود می دانم در قالب و وزن و قافیه آن می توان صحبت کرد و از عیب و حسن آن صحبت به میان آورد.
        در این مقال بنده هم بخاطر شما و هم خودم و بویژه یکی از مخاطبین عزیز که اسمش نیز در صفحه خودنمایی می کند اما نمی دانم چرا از نظر نوشتن پرهیز می کند نکاتی را در باب قافیه عرض می کنم که امیدوارم خودم اشتباهی مرتکب نشوم.
        در دو بیتی هایی که به قول خودتان سروده اید و زیبا هم سروده اید هوشمندانه از قافیه ها استفاده کرده اید. ردیف « علی بود »
        در تمام دوبیتی ها تکرار شده است و یک انسجام و زیبایی خاصی به اثرتان داده است که جای تحسین دارد. حس و بوی این سروده را بیشتر شبیه یک غزل کرده است و خواننده احساس بریدگی و انفصال نمی کند. بنده عمدا این قافیه ها را جدا کرده و مشخص می کنم و اشکالات جزیی آن را نیز نشان می دهم. که اتفاقا این اشکالات بیشتر به تعریف و روشن ساختن قافیه ها کمک می کند:
        عالم، آدم و خاتم
        منظور، مهجور و منصور
        ترتیل، تمثیل و تجلیل
        پیر، شیر و میر
        عالم، خاتم و عالم که مشخص است تکرار عالم یک اشکال محسوب می شود.
        بستر، خیبر و پیغمبر که از لحاظ قافیه درستند احتمالا ایراد وزنی دارند که جداگانه باید بررسی شود.
        نام، جام و خام
        در دو بیتی آخر ردیف با کسره آغازین تبدیل شده به « من علی بود» با قافیه های صحیح و زیبای :
        مراد، سواد و جواد.
        اما با یک اشکال بسیار ظریف و دور از چشم.
        در دو کلمه قافیۀ سواد و جواد دو هجای پایانی که به آن ها هجاهای قافیه می گویند یعنی هجای « واد » عینا تکرار شده اند و این بمنزلۀ تکرار قافیه می باشد و اشکال محسوب می شود.
        این بود توضیح نمونه وار قافیه ها و اشکالات موجود . مفید تر خواهد بود که مطالبی تشریحی در این زمینه تقدیم کنم که نیازمند اندکی وقت و فراغت برای جمع آوری و خلاصه سازی مطالب است. اگر عمری باشد در همین صفحه آن را تقدیم بزرگانم خواهم نمود. خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۲:۴۵
        نقدی بر شعر استعدای جدید
        خندانک سلام و درود جناب فریبرز رامیار. در این سرودۀ به غایت زیبا شما گوشه ای از نبوغ و استعداد شاعری خودتان و همچنین هوش سرشارتان را به نمایش گذاشته اید. همراه این سروده بنده ورود شما را به شعر ناب مجددا تبریک عرض می کنم.
        بطور قطع در سروده های اینچنینی حرف ها و سخنان فراوان وجود دارد و نکته های بسیار ظریف و حساسی را می توان مطرح ساخت و قابلیت های ارتقا و تعالی آن را مشخص ساخت. از آن جا که اینجانب خود را در آن جایگاه نمی بینم و اصولا پرداختن به این نکات محتوایی را هنوز زود می دانم در قالب و وزن و قافیه آن می توان صحبت کرد و از عیب و حسن آن صحبت به میان آورد.
        در این مقال بنده هم بخاطر شما و هم خودم و بویژه یکی از مخاطبین عزیز که اسمش نیز در صفحه خودنمایی می کند اما نمی دانم چرا از نظر نوشتن پرهیز می کند نکاتی را در باب قافیه عرض می کنم که امیدوارم خودم اشتباهی مرتکب نشوم.
        در دو بیتی هایی که به قول خودتان سروده اید و زیبا هم سروده اید هوشمندانه از قافیه ها استفاده کرده اید. ردیف « علی بود »
        در تمام دوبیتی ها تکرار شده است و یک انسجام و زیبایی خاصی به اثرتان داده است که جای تحسین دارد. حس و بوی این سروده را بیشتر شبیه یک غزل کرده است و خواننده احساس بریدگی و انفصال نمی کند. بنده عمدا این قافیه ها را جدا کرده و مشخص می کنم و اشکالات جزیی آن را نیز نشان می دهم. که اتفاقا این اشکالات بیشتر به تعریف و روشن ساختن قافیه ها کمک می کند:
        عالم، آدم و خاتم
        منظور، مهجور و منصور
        ترتیل، تمثیل و تجلیل
        پیر، شیر و میر
        عالم، خاتم و عالم که مشخص است تکرار عالم یک اشکال محسوب می شود.
        بستر، خیبر و پیغمبر که از لحاظ قافیه درستند احتمالا ایراد وزنی دارند که جداگانه باید بررسی شود.
        نام، جام و خام
        در دو بیتی آخر ردیف با کسره آغازین تبدیل شده به « من علی بود» با قافیه های صحیح و زیبای :
        مراد، سواد و جواد.
        اما با یک اشکال بسیار ظریف و دور از چشم.
        در دو کلمه قافیۀ سواد و جواد دو هجای پایانی که به آن ها هجاهای قافیه می گویند یعنی هجای « واد » عینا تکرار شده اند و این بمنزلۀ تکرار قافیه می باشد و اشکال محسوب می شود.
        این بود توضیح نمونه وار قافیه ها و اشکالات موجود . مفید تر خواهد بود که مطالبی تشریحی در این زمینه تقدیم کنم که نیازمند اندکی وقت و فراغت برای جمع آوری و خلاصه سازی مطالب است. اگر عمری باشد در همین صفحه آن را تقدیم بزرگانم خواهم نمود. خندانک
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۵۹
        جناب سبک بار عزیز نقد که میفرماید قطعا
        عده ای نابلد هم حرف های شما را میخوانند
        پس بهتر است کمی بیشتر دقت کنیم

        چرا سواد و جواد نمی تواند هم قافیه باشد و ایرادی بر آن وارد کردید خواهش میکنم کمی مطالعه فرمایید


        جهت آشنایی شما و عزیزان تازه کار اصولی از قافیه را شرح میدهم امید که به کارتان آید


        قواعد قافیه
        طبق قاعده ۱، هریک از مصوت‌های بلند «آ» (ā) و «او» (ū) می‌توانند به‌تنهایی حرف قافیه باشند. ابیات زیر، مثال‌هایی از قاعده ۱ قافیه را نشان می‌دهند.


        سال ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
        وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
        (حافظ)

        ***

        ای چشم تو دل فریب و جادو
        در چشم تو خیره چشم آهو
        (سعدی)

        ***

        شد موسم سبزه و تماشا
        برخیز و بیا به سوی صحرا
        (سعدی)

        ***

        گفت طوطی ارمغان بنده کو
        آنچه دیدی وانچه گفتی بازگو
        (مولوی)

        ***

        یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
        رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
        (حافظ)

        می‌بینیم که واژه‌های قافیه در ابیات بالا، به یکی از مصوت‌های بلند «آ» یا «او» ختم شده‌اند. در این حالت، می‌گوییم قافیه طبق قاعده ۱ است.

        نکته: در فارسی امروز، برخی از واژه‌ها به «های غیرملفوظ» (مصوتِ کسره) ختم می‌شوند (مانند نامه، خانه، زنده)، برخی دیگر نیز به مصوت «ی» ختم می‌شوند (مانند بازی، پری). این «های غیرملفوظ» و «کسره» نمی‌توانند به‌تنهایی حرف اصلی قافیه باشند و مربوط به قاعده ۳ هستند که در ادامه با آن آشنا می‌شویم.

        نکته: موارد استفاده از قاعده ۱ قافیه در شعر فراوان نیست.

        قاعده ۲
        قاعده ۲ بیان می‌کند که در حروف اصلی هر مصوت همراه با یک یا دو صامت قرار می‌گیرد. در واقع، قاعده ۲ یکی از حالت‌های زیر است:

        مصوت + صامت یا مصوت + صامت + صامت

        ابیات زیر، قافیه‌هایی طبق قاعده ۲ دارند:‌

        نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد
        عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
        (حافظ)

        حروف قافیه: ان (مصوت + صامت)

        ***

        بترس از جهان‌دار یزدان پاک
        خرد را مکن با دل اندر مغاک
        (فردوسی)

        حروف قافیه: اک (مصوت + صامت)

        ***

        هر که آمد عمارتی نو ساخت
        رفت و منزل به دیگری پرداخت
        (سعدی)

        حروف قافیه: اخت (مصوت + صامت + صامت)

        ***

        کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
        یک نکته از این دفتر گفتیم و همین باشد
        (حافظ)

        حروف قافیه: ین (مصوت + صامت)

        ***

        مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نُو
        یادم از کشته خویش آمد و هنگام درُو
        (حافظ)

        حروف قافیه: ــُـ و (مصوت + صامت)

        کسی دانه نیک مردی نکاشت
        کزو خرمن کام دل برنداشت
        (سعدی)

        حروف قافیه: اشت (مصوت + صامت + صامت)

        ***

        نکونام و صاحب دل و حق‌پرَست
        خط عارضش خوش‌تر از خط دَست
        (سعدی)

        حروف قافیه: ــَـ ست (مصوت + صامت + صامت)

        ***

        رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرِشت
        که گناه دگران بر تو نخواهند نوِشت
        (حافظ)

        حروف قافیه: ــِـ شت (مصوت + صامت + صامت)

        نکته: حروف اصلی قافیه لزوماً مبتنی بر قاعده ۱ یا قاعده ۲ هستند. البته اغلب قوافی تابع قاعده ۲ هستند.

        قاعده ۳، که در ادامه با آن آشنا می‌شویم، درباره آمدن حرف یا حروف الحاقی پس از حروف اصلی است.

        قاعده ۳
        همان‌طور که گفتیم، قاعده ۳ مربوط به حروف الحاقی آخر قافیه‌هاست. طبق این قاعده، اگر در پایان قافیه‌ها یک یا چند حرف الحاقی بیاید، باید مشترک باشند. برای مثال، در بیت زیر از شهریار، طبق قاعده ۲، قافیه‌های «تباه» و «سیاه» در «اه» مشترک هستند و «ی» آخر قافیه‌ها حرف الحاقی است و طبق قاعده ۳ باید مشترک باشد:

        ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
        افزود شب غم به سیاهی و تباهی

        در بیت زیر از غزالی مشهدی نیز، حروف اصلی قافیه، طبق قاعده ۲، «یخت» (مصوت + صامت + صامت) بوده و حروف الحاقی مشترک، طبق قاعده ۳، «ــَـ ند» هستند:

        خاک دل آن روز می‌بیختند
        شبنمی از عشق بر آن ریختند

        به‌عنوان یک مثال دیگر، در بیت زیر از حافظ، «نهادیم» ردیف، «مِی‌خانه» و «جانانه» قافیه‌ها، طبق قاعده ۲ «ان» حروف اصلی قافیه و طبق قاعده ۳ «ــِـ» حرف الحاقی مشترک است:

        ما درس سحر در ره مِی‌خانه نهادیم
        محصول دعا در ره جانانه نهادیم


        ایام عزت مستدام
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۱:۳۶
        سلام و درود بر میهمانان عزیز صفحه جناب فریبرز رامیار، و با اجازه ایشان مجبورم به این بیانات متفرعنانه جناب هادی محمدی پاسخ بدهم که عادت کرده اند خودشان را بالاتر، باسواد تر و مهمتر از همه مخصوصا آدم های افتاده ای چون من بدانند.
        جناب محمدی این همه مطالبی که ربط و بی ربط اینجا گرد آورده اید که به خیال خودتان مرا بکوبید، از فرط هیجان به نوشته های خودتان دقتی نفرموده اید و البته معلوم است که تعریف درستی از قافیه ندارید.
        در مبحث قافیه ما مفاهم « کلمه قافیه »، « هجای قافیه » و « حرف اصلی قافیه» را داریم که باید به آن ها توجه کنیم. کلمه قافیه کلمه ایست که حرف اصلی قافیه یا « روی » را در خودش داشته باشد. در کلمه قافیه آخرین هجای اصلی را هجای قافیه میگویند که حتما باید جزو بخش اصلی و بنیادی کلمه باشد نه قسمت های صرفی آن مانند نشانه های جمع و موصولات و غیره.
        طبق توضیحات خود شما در بند سه و مثالی که آورده اید:
        « . . .
        همان‌طور که گفتیم، قاعده ۳ مربوط به حروف الحاقی آخر قافیه‌هاست. طبق این قاعده، اگر در پایان قافیه‌ها یک یا چند حرف الحاقی بیاید، باید مشترک باشند. برای مثال، در بیت زیر از شهریار، طبق قاعده ۲، قافیه‌های «تباه» و «سیاه» در «اه» مشترک هستند و «ی» آخر قافیه‌ها حرف الحاقی است و طبق قاعده ۳ باید مشترک باشد:

        ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
        افزود شب غم به سیاهی و تباهی
        . . . »
        لازم نیست که کار آسان را آنقدر بپیچانید که خودتان هم در آن بمانید. کلمات سیاه و تباه هر دو آخرین هجایشان که « یاه» و « باه » هست می توانند با هم در قافیه ها شرکت کنند. چرا که حرف اصلی قافیه که در هر دو تا های ملفوظ « ه » است با حرکت یکسان « ا » و با حرف نخستین هجای قافیه که حتما باید متفاوت باشند و هستند یعنی ی و ب شکل صحیحی از قافیه را تشکیل می دهند و اصلا هیچگونه شباهتی با جواد و سواد مورد اشاره بنده ندارند.
        در جواد و سواد هجاهای پایانی هر دو عینا یکسان هستند و « و » در هر دو عینا تکرار گردیده اند و در نتیجه نمی توانند در تشکیل قافیه های درست و دقیق شرکت نمایند.
        با احترام و آرزوی دانستن نام دانشگاهی که به کسب دکتری و تدریس مشغولید تا از دور بهره مند از کمالات و دانش شما باشم.
        سامان سولقانی
        سامان سولقانی
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۵:۱۴
        بزرگورا باور بفرمایین که جواد با سواد همقافیه هستن
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۱۷
        سلام سامان عزیزم درست میفرمایید ولی کو گوش شنوا
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۵۶
        جناب سبک بار عزیز

        بعد از توهین های زیر پوستی که به من کردید

        کلا سخنان مرا نوشته اید در خصوص قافیه جز اینکه

        فرموده اید آن هم نمیدانم با چه علمی

        🔵 ( جواد) با (سواد) هم قافیه نیست


        از سایر دوستان دعوت میکنم

        مهرداد عزیزیان
        ابراهیم هداوند
        علیرضا حکیم
        استاد استکی
        استاد کوهواره
        استاد سید محمد رضا لاهیجی و
        حتی از تمام شعرای سایت

        اگر گفتند ( جواد) با (سواد) هم قافیه نیست

        من از این سایت میروم


        در ضمن جناب سبکبار عزیزچون فرمودید آرزو دارید که بدانید من کجا تدریس میکنم دلم نیامد به آرزوی تان نرسید بنده استادیار دانشکده ی زبان و ادبیات دانشگاه مونته پاریس هستم تشریف آوردید چای یا قهوه در خدمتم

        ایام عزت مستدام



        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۵۸
        درود و سلام سامان عزیز و بسیار خوش اخلاق. ممنونم که مرا راهنمایی کردی و باور می کنم که سواد و جواد با توضیحاتی می توانند هم قافیه باشند و یا همان کلام شما که هم قافیه اند صادق می باشد. این اعترافی است که هر کسی از بزرگ گرفته تا کوچک، از مدیر گرفته تا کاربر، از پیر گرفته تا جوان باید انجام بدهند و به خطای خودشان اعتراف کنند و عذرخواهی هم انجام بدهند. هم از شما هم از جناب محمدی، اما فقط برای این بخش از سخنانشان و بحث ما در موارد دیگر باقی می ماند.
        برای روشن شدن اذهان دوستان و میهمانان عزیز این صفحه ، و البته عذرخواهی از جناب فریبرز رامیار صاحب خانه ، و کسانی که استادند نه تازه کار از نظر من یا نوآموز که همه ما هنرآموزیم با چند روز و ماه فاصله از هم ، اجازه می خواهم توضیحاتی عرض کنم.
        تعریف قافیه و عناصر و اجزای سه گانه آن را بنده به هیچوجه از نوشته های جناب محمدی برداشت نکردم و فقط برای اثبات سستی استدلالشان از خودشان نقل قول کردم که مثال های تباه و سیاه شباهتی به بحث ما دو نفر ندارند و توضیح سواد و جواد متفاوت و مهم است.
        هدف اصلی از این نقد نوشتن ها و اشتباهات و اصلاحات رینک بوکس یا تشک کشتی نیست که یکی برنده شود یکی بازنده بلکه به قول معروف بحث های طلبگی است که در جریان آن و ماحصل آن جوانب مختلف موضوعات نظری روشن و آشکار شود.
        بنده بنا به توصیه جناب محمدی و فرمایش شما رفتم و چند ساعتی را صرف مطالعه در بهترین منبع و مرجع این مطالب جناب دکتر سیروس شمیسا و دیوان حافظ نمودم و به نتایجی رسیدم که بیان آن ها پس از اعتراف به اشتباه خودم و تحمل مزه تلخ آن از جانب خودم ، در عوض برای دوستان دیگر از جمله خود شما که مرا بدون شرح و بیان موضوع وادار به پذیرش نظرتان می کردید خالی از فایده نیست.
        پایه نظری و تئوریک قافیه همانی است که در پاسخ جناب محمدی عرض کردم و همه آن مطالب صحیح است و هیچ هم شباهتی به توضیحات گنگ ایشان نداشت.
        در اشعاری که دارای قافیه اند کلمۀ قبل از ردیف اگر وجود داشته باشد ، نقش کلمه قافیه یا به اصطلاح خود قافیه را ایفا می کند.
        آخرین هجای این کلمه دارای « واک » یا حرف اصلی قافیه می باشد که معمولا آخرین حرف یا واک هجای قافیه می باشد. مگر در زمانی که هجای قافیه منتهی به « ها » ی غیر ملفوظ باشد که صدای کسره می دهد آنوقت واک قبل از « ها » نقش « رویّ » یا حرف اصلی قافیه را ایفا می کند و « ها» ی غیر ملفوظ در همه قافیه ها عینا تکرار میشود.
        مثال هجای قافیه اغلب ، و مخصوصا در جواد و سواد از دو صامت و یک متحرک در وسط آن ها تشکیل یافته است که روی یا حرف آخرین یا حرف اصلی و حتی متحرک وسط عینا تکرار می شود. می ماند به واک یا حرف نخستین هجای قافیه که شایان دقت برای کلیه دوستان از جمله اساتید صاحب ادعا می باشد و اشتباه من نه از روی سهو بلکه از روی کم دانی و حتی نادانی در همانجا روی داد و خوشحالم که بهای تلخی دادم اما معلومات شیرینی برای خودم و کسانی که از من مطلب یاد می گیرند کسب نمودم.
        لطفا دقت کنید. می خواهم عین مطلب را از منبع فوق نقل کنم:
        « . . .
        1- در قافیه های تک هجایی صامت آغازی باید حتما متغیر باشد ( سر - در ) و اگر متغیر نبود دو قافیه باید حتما اختلاف معنی داشته باشند ( گور - گور ). اما در قافیه های چند هجایی صامت آغازین می تواند متغیر نباشد ( پرواز - آواز یا درو _ رو ) .
        . . . »
        لطفا دقت کنید در قافیه های چند هجایی صامت آغازین می تواند متغیر نباشد. نه که همیشه ما می توانیم کلماتی بنویسیم که هجای پایانی آن ها « واد » باشد و ما آن ها را بصورت قافیه بیاوریم. در صورت ناچاری می توانیم این کار را انجام بدهیم. دقیقا بخاطر همین می توانیم، بنده معترف به اشتباه شدم و همان اول هم این کار را کردم که حمل بر توجیه نباشد. مصداق شهامت اخلاقی برای من و همه کسانی که اشتباه می کنند اما بروی خودشان نمی آورند این است. کاش این اشتباهات در مورد قافیه بود فقط.
        برای فهم بهتر موضوع به دیوان حافظ مراجعه کردم و با احساس شرمندگی دیدم که حافظ نیز از قافیه هایی که دارای هجاهای همسان بودند استفاده کرده است و تقریبا در همه غزل هایش یکی دو تایی می توانستم ببینم. لازم نبود همه غزل را بخوانم فقط با مرور قافیه ها مشخص می شد.
        با این همه به عیان می دیدیم که استفاده از هجاهای همسان در طول یک غزل
        نه یک قاعده بلکه امری استثنایی و از روی جبر بود
        که این هم امتیازیست که تئوری پردازان ما برای راحتی شعرا و وسعت دادن به میدان محتوی قائل شده اند.
        اما مصداق آن در دوبیتی جناب فریبرز رامیار که کلا سه کلمه قافیه بیشتر نداشت آوردن
        مراد و جواد و سواد
        به منزله اینست که حافظ از دوازده کلمه قافیه هشت تای آن ها دارای هجاهای پایانی یکسان اختیار کند که هرگز چنین چیزی وجود ندارد. تازه این هم در خود تیک سبز من با احتیاط و آرزوی این که خودم اشتباه نکنم و با هزار چرب زبانی بیان شده بود و جایز نبود که ناظم مدرسه وارد کلاسی شود و برای یک اشتباه کوچک معلم اورا در پیش همه حاضران در کلاس خرد کند. گفته بودم نکته ای حساس و بسیار دور از چشم. حالا تصدیق می کنید که من اعتراف کردم و خودم را سبک از سنگینی اشتباهم نمودم اما انتقاد سنگین تر و بسیار کوبنده تر از آنِ کسانی است که به بهانه نقد و کامنت هر جوانه نوظهوری را لگدمال کنند و در جاهای دیگر یک کارت پستال خیلی عالی بود آفرین دست مریزاد در ذیل سروده هایی قرار می دهند که خالی از عیب نیستند. این بحث ها در مجرای علمی چه در مورد نقد اشعار و چه در مورد خود موضوع نقد ادامه خواهد داشت و برای همه ما مفید است.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        در ضمن دانشگاه مونته پاریس در جستجوگر گوگل در تهران یافت نشد اما در فرانسه به عنوان یک دانشگاه غیر انتفاعی شناخته شد.
        خوب است که من خودم راحتم یک کارشناسی در ریاضی کاربردی از پیام نور مرکز دماوند با معدل سیزده و نیم و در طول هشت سال و در سن پس از پنجاه سالگی.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سید هادی محمدی
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۵:۱۹
        جناب سبکبار عزیز

        خدا را شاکرم که زکات علمم را دادم و مطلبی به اندوخته های شما در خصوص قافیه اضافه شد و به اشتباه خودتان پی بردید.
        برایم قابل احترام هستید و بحث های ما فقط جدل های طلبگی برای آموختن است و لاغیر چرا که هیچ کس با کسی پدر کشتگی ندارد

        و اما در خصوص دانشگاه چون به فرموده ی خودتان غیر از دانشگاه پیام نور مرکز دماوند دانشگاه دیگری را تجربه نکردید
        بحث در خصوص دانشگاه را میگذارم برای وقتی که تشریف آوردین پاریس و قدم بر دیدگان من نهادید و ان شالله اگر عمری برایتان و برایم باقی بود باهم از آنجا هم دیدن خواهیم کرد

        بمانید به مهر و بسرایید

        ایام عزت مستدام

        #سید_هادی_محمدی
        سارا خوش روش
        سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۳۴
        خندانک خندانک خندانک
        فریبرز رامیار
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۷:۳۸
        سلام'عزیزان کفایت محبت شما بحث بر سر ناثواب من کم سواد است ولی بنده حقیر خدای را شاکرم نامی از شاه ولایت در میان است و مرغان حق در حال نغمه سرایی زیباست چهچه هر کدامتان امید در دفتر نیک اعمال همه ثبت است و همدیگررا تا می توانید مفختر نمایید که امیدبخدا دوبیتی های من هم زاینده در خدمت باشم جمیعا بدرود دست مریزار
        سید محمدرضا لاهیجی
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۱:۵۸
        سلام
        وقت بخیر

        چون پیامی از طرف شما دریافت کردم مبنی بر این سخن که (چرا حقیر شمشیر در غلافم) کوتاه پاسخی خدمت شما عرض میکنم، و بعد چون خود خواسته اید نظری کلی درباره اثرتان میدهم، دلایل متعددی برای سکوت حقیرست و به همین دلایل جاری متخلص به ساکوتی ام، ساکوت در زبان فارسی به معنای فرد بسیار ساکت ست و در زبان مادری بنده به معنای آدمی که دنیا را هیچ و هله پوچی می داند، سکوت در محیط مجازی هم دلیل و برهانی داشته و دارد، بنده حق را ابرفراتر از دوستی آنهم دوستی های لفاظی شده پر از شیله پیله دنیای مجازی میدانم ( که به یقین رسیده ام اکثر بشر دو پا حزب بادند، امروز منافعشان ایجاب کند با تواند و فردا بر تو) با القاب و به به و چهچه بی جا و بی مورد نیز چه در مجازآباد و چه در حقیقی بیگانه و شاید بهتر است بگویم دشمن خونی ام، بد و خوب، نگاه این فقیر سراپا تقصیر طور و جور دیگرست که هزاران درجه بلکه بیشتر با غیر و اغیار فرق دارد، و وقتی با اکثر قریب به اتفاق بنی بشر نگاهت فرق دارد طبق امر معصوم که فرموده خود را در محل قضاوت و تهمت دیگران قرار ندهید، برای پیشگیری از در رصد قرار گرفتن قضاوت و تهمت افراد مجازی ناشناس که در انتخابشان مثل حقیقی دخل و تصرف چندانی نمیتوانم داشته باشم انزوا طلبم و عزلت نشین و سکوت اختیار کرده ام که سکوت را جایزه خدا دانسته و میدانم و از این باب خاکسار سلطان سوا و ماسوایم و شکرگزار خاقان!



        و اما در باب اثر شما چون خودتان خواستید، به جای شمشیر که فرمودید از غلاف در آورم صداقت بر کفه ی میزان و ترازو میگیرم و صریح و مشفقانه عرض میکنم برعکس جناب آقای سبکبار که به هیچ عنوان کامنت سبزشان را قبول نداشته و ندارم و بیش از نقد خطوطی احساساتی از ایشان خواندم، نه اثر شما را شعر میدانم نه نبوغی در شما و نه تاثیری در آثار قبلی و اثر مندرج در این صفحه می بینم، اکثر قریب به اتفاق مصاریع به شدت و حدت بلاتکلیفند و دچار ضعف تالیف و تلطیف و تبحر شاعرانه، از بدو عنوان اثر را که دیدم یقین بر ناچسب و ناکوک بودن اثر پیدا کردم، عنوان اثر (مدح علی) و چرا با عنوان اشکال داشتم و دارم؟ جناب آیا شما اگر نامه برای شخصی بنویسید به همین راحتی و سادگی سر در نامه نامش را درج میکنید و مینویسید یا برای فرد عادی زمینی جنابی، آقایی زمینه ابتدای نامه میکنید؟ آن وقت شما برای مرد ابرمرد سترگ و ساحت متوالی و تا ابدالدهر متعالی و مقدسی در عنوان یک مدح علی نوشته اید و بس، حتی علیه السلام یا عینی (ع) که اختصار علیه السلام است قرار نداده اید و این باعث تعجب است، اگرچه از شما کم سن و سالتر و شاید بی تجربه تر باشم اما شما را دعوت به تامل در این چند فقره نصیحت بی غرض و مرض میکنم!

        اول اینکه

        نوشابه باز کردن بی جا و بی مورد افراد برای شما یا هر غیر دیگر، نه تنها سودی برایتان ندارد و موجب قوت امعا و احشای شعرتان نمیشود و حتی شما را شاعرانا نمیکند که هیچ، گاز نوشابه ی به به و چهچه و تو نابغه ای و فلان و بهمان، درست مثل تیزابی عمل میکند و موجب زخم معده اثر و سرطان معده ی شعر شما میگردد!

        دوم اینکه

        این بار دوم است که خدمت شما عرض میکنم و نشنیده میگیرید، به قول شاعر جان

        *کم گوی و گزیده گوی چون در
        تا زاندک تو جهان شود پر*

        یک دو بیتی سالم، یک مفردات پخته 24 عیار که حرفی برای گفتن داشته باشند از هزاران هزار دیوان و خروار خروار اثر دور از هنر با ارزش تر و گرامی تر است!

        سوم اینکه

        از مهمترین منازل شعر آیینی فاخرنویسی و رعایت شئون اهل بیت علیهم السلام است، شعر جاویدالاثر جناب محتشم کاشانی برهان قاطعی برای این سخن است، که اثر شما متاسفانه از فاخرنویسی دور و در قلمبه سلمبه نویسی و تکرار مکرر حرفهای دم دستی و سست گیر کرده است، حتی بعید میدانم از پیام و کامنت شما بدلیل قلمبه سلمبه نوشتن کسی چیزی متوجه شود، گاهی هم ناخودآگاه دیدم مستغرق در اغراق آمیزی پیام ارسال میکنید دقت بفرمایید این منش و روش شما نه اینکه ایجاد جذب و کشش نمیکند منزلت و کرامت انسانی شما را پایین میآورد، سربسته عرض میکنم از آدم ها بت و قطب نتراشید!

        حرف آخر

        بنده دنبال جوابی از شما نیستم، فقط تامل کنید لطفا به عرایض و نصایحم که آثار بعد و بعدی شما گزیده تر، بالنده تر، و با عیار بالا و فاخر باشد!
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۲۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۵:۴۱
        سلام.سید قربان جد شما هما نطوری که حصار سکوت کاذب جنابعالی شکستنی خود را خلیفه الله دانسته زود قضاوت نفرما حقیرپای از گلیم فرا ننهاده چیزی جز بیان اندوخته که به نوعی جواب آقای آزادبخت عزیز هم می باشد نگفته وادعایی هم ندارم لیک جناب امیر را چنان ولی الله دانسته بجای ذکر خدا که ستوده قرآن سوره مبارکه شعراست ندانسته علی\'ع\' خضرزمانه من وشماست اگراعتقادبه رجعت داریدخوبان خدا که معصومین چراغ تابان محفل خداینداحتیاج به معرفی ندارندعامه چنان برایشان شناخت دارند با استنادبرآیه قرآن چنان فرزندان خود بس از سر نسیان به عداوت برخواسته با شیطنت تیشه به ریشه خود می زنند بیایید عاقلانه از عینک امامت بر خلقت نگاه کرده عشقانه عاقلانه مومن باشیم یا ایهاالذین آمنو امنو انشالله با منطق قرآن مربی هم باشیم
        ارسال پاسخ
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۵:۴۱
        سلام.سید قربان جد شما هما نطوری که حصار سکوت کاذب جنابعالی شکستنی خود را خلیفه الله دانسته زود قضاوت نفرما حقیرپای از گلیم فرا ننهاده چیزی جز بیان اندوخته که به نوعی جواب آقای آزادبخت عزیز هم می باشد نگفته وادعایی هم ندارم لیک جناب امیر را چنان ولی الله دانسته بجای ذکر خدا که ستوده قرآن سوره مبارکه شعراست ندانسته علی\'ع\' خضرزمانه من وشماست اگراعتقادبه رجعت داریدخوبان خدا که معصومین چراغ تابان محفل خداینداحتیاج به معرفی ندارندعامه چنان برایشان شناخت دارند با استنادبرآیه قرآن چنان فرزندان خود بس از سر نسیان به عداوت برخواسته با شیطنت تیشه به ریشه خود می زنند بیایید عاقلانه از عینک امامت بر خلقت نگاه کرده عشقانه عاقلانه مومن باشیم یا ایهاالذین آمنو امنو انشالله با منطق قرآن مربی هم باشیم.
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۲۶
        سلام و درود استاد بزرگوار. می دانید که تماما به شما ارادت و علاقه دارم اما همواره مواضع مستقل و اصولی خودم را در برابر عزیز ترین کسانم حفظ می کنم. پاسخ فرموده های شما شاهکار مولوی بزرگ است که می دانم آن را نمی پذیرید، پس ناچارم ترجمان آن را خدمت شما عرض کنم.
        دوست بزرگوار
        مهمتر از هر عملی در قبال انسان های دیگر، تأثیر مثبت و برانگیزاننده یا منفی و مأیوس کننده آنست.
        اما بنده خودم هم کسی را بی دلیل نه می کوبم و نه ستایش می کنم هر کسی که می خواهد باشد. وقتی میگویم به شما ارادت دارم و شما را دوست دارم دلایل محکمی برای این احساس خودم دارم حتی تا درجاتی به واکنش و رفتار شما نیز وابسته نیست. وقتی می گویم فریبرز نابغه هست در زمینه جوشش ها و سرایش های شعر دلیل دارم. این نبوغ مختص خود ایشان هم نیست در منطقه و خانواده ایشان موج می زند. مثل نهال ها ، میوه ها و گل و گیاهی که شباهتی با گل های نیمه مصنوعی گلخانه ای نازک نارنجی ما ندارند اما اصالت دارند و بشدت خوش بو و صمیمی می باشند.
        بنده مخالف نکات فنی و علمی شما نیستم در عرایض سبز رنگم هم گفتم که برای طرح برخی مسائل هنوز زود است و به بهانه آنها نمی شود چنین بلبل نغمه خوان و شبان خوش ذوق را از آوازه خوانی آن هم برای کسی که از القاب کذایی گریزان است و فقط به شنیدن نام اصلی خود و کنیه مبارکش راضی است و بر بیش از آن روی خوش نشان نمی دهد.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۴۱
        در ادامه و تکمیل کلام برعکس شما اینجانب خلاصه نویسی های روشنفکرانه و فضل فروشانه را چیزی جز کم کاری و حتی ناتوانی شاعرانه برای پرداختن به مضامین بلند بالا و پر مغز و زمان بر و کار بر نمی دانم که متاسفانه امروزه روز خیلی از دوستان ما در این سایت یا جاهای دیگر در نخ و خط آن رفته اند و نام های دهن پرکنی هم برای اینگونه کارها گذاشته اند تا آن نقیصه اساسی را بپوشانند.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبرز رامیار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۴:۴۷
        سلام.سید قربان جد شما هما نطوری که حصار سکوت کاذب جنابعالی شکستنی خود را خلیفه الله دانسته زود قضاوت نفرما حقیرپای از گلیم فرا ننهاده چیزی جز بیان اندوخته که به نوعی جواب آقای آزادبخت عزیز هم می باشد نگفته وادعایی هم ندارم لیک جناب امیر را چنان ولی الله دانسته بجای ذکر خدا که ستوده قرآن سوره مبارکه شعراست ندانسته علی\\'ع\\' خضرزمانه من وشماست اگراعتقادبه رجعت داریدخوبان خدا که معصومین چراغ تابان محفل خداینداحتیاج به معرفی ندارندعامه چنان برایشان شناخت دارند با استنادبرآیه قرآن چنان فرزندان خود بس از سر نسیان به عداوت برخواسته با شیطنت تیشه به ریشه خود می زنند بیایید عاقلانه از عینک امامت بر خلقت نگاه کرده عشقانه عاقلانه مومن باشیم یا ایهاالذین آمنو امنو انشالله با منطق قرآن مربی هم باشیم
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
        عمه بنده بود پاشنه صفحه خصوصی بنده را کند این چندروز از بس پیام داد شماره تماس خواست و استاد استاد کرد و پاسخ نشنید یا پیام داد توسط خواهرش شمشیر از غلاف بیرون بیاور لاهیجی، بنده خدا من که اصلا با شما کار نداشتم و ندارم این شما بودی که یکسره پیام دادی و مزاحم شدی، نکنه فکر کردی منم میام برات می نویسم نابغه ای، نه آقای ناشناس که غوره نخورده مویز شدی و دنبال تعریف و تمجیدی و مشخصم شد ادب چندانی ام نداری شما بدو شعر و واضحات شعر را نمیدونی فقط ادعا داری
        ، نقدتم واگذاشتی که تعریف بشنوی اما من فلان فرد نیستم که هنداونه زیر بغل کسی مث تو بگذارم و نابغه صدات کنم، بله شما نابغه ای، نابغه بد نوشتن

        حزب باد که میگن شمایی تا دیروز استاد بودم و التماس شماره تماس کردی و پاسخ نشنیدی پیامت را دادی خواهرت آورد حالا که نقد شدی اونم با خواهش و تمنای خودت لاهیجی شد بدعالم، ضمنا از قرآن سوءاستفاده ابزاری نکن حاج آقا فارسیت میلنگه از قرآن استدلال میاری!!!!!!

        راستی حاج آقای قرآن خوان عربی دان
        ان شاءالله املا درست است
        انشالله یعنی نعوذا بالله
        خدا را به خاک بسپاریم
        بد نیست به جای دنبال تمجید و تحسین بودن کمی مطالعه کنی


        والسلام
        ارزش وقت گذاشتن بیشترو نداری
        ارسال پاسخ
        فریبرز رامیار
        فریبرز رامیار
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۷:۰۰
        سلام .میانبر قصد زیارت کردن صفای خاص دار محضرخداییم نگوییم بدو میل به ناحق نکنیم'جامه کس سیه ودلق خود ارزق نکنیم
        جمعه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۸:۳۷
        چه صراحتی در زبان دارید آقای لاهیجی خندانک خندانک
        چه بی باکانه سخن می گویید.. لذت بردم خندانک
        اما اگر کسی بخواهد اصلاح شود و به درجه کمال در هر زمینه ای برسد..
        باید تند بشنود.. نوازش نبیند .. سازش نخواهد .. کوبیده شود.. تا خمیر مایه اش آماده شخصیتی شگرف و جدید با دستاوردهایی عاری از عیب گردد..
        من جای آقای رامیار بودم فقط می گفتم *چشم* البته با اجازه ایشان خندانک

        در کل شعر خوب بود خندانک با راهنمایی که دیدید امیدوارم خوب تر هم شود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3