سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 6 آذر 1403
    25 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 26 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۶ آذر

        کوشی ؟

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۰ ۰۷:۴۲ شماره ثبت ۱۰۷۷۰۵
          بازدید : ۱۶۷   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        کوشی ؟
         
        " ای سیاهی کیستی ؟ "
        نزدیکتر آمد آن سیاهی
        اِ ، سلاااام حاجی تَقَوی
        مدتی ست نیستی ، کوشی ؟
        از خودت بگو، به چه می کوشی ؟
         
        ای کَلَک !
        اسمت را تَقَوی گذاشته ای که ،
        اشتباه بگیرندت با تقویٰ ؟
        تا کک ات هم نگزد ،
        ازاینکه نجسی مینوشی ؟
        آخه اِی مردِ ناحسابی !
        اینهمه فریب و، ربودن تا کِی ؟
        تو مگه موشی ؟
         
        خیلی در مَنیّت ات گم شده ای
        نمی بینم در تو، آن روح که قرار بود ،
        خلیفه بر روی زمین باشد
        راستی تو کجایی ؟
        چرا حواسَت به من نیست ، کوشی ؟
         
        مگه قول نداده بودی به خدا ، که تا ابد ،
        از مسیر تقوا ، دور نشوی و،
        به درستی و صداقت کوشی ؟
        این چه اسارتِ تنگی ست که درآنی ؟
        همچون هپروت
        هرچه زودتر پیدا شو !
        ریز می بینمت ، پس کوشی ؟
         
        اینقدر لاجونی ، ز روحِ تقوا که ،
        فقط در رفاقتِ اهریمن می بینم ترا که ،
        مالامالِ از هوشی
        چرا اسمِ دینِ خدا که می آید ،
        چنین مدهوشی ؟
         
        روی آن برجکِ واویلا ،
        جاسوس شده ای ؟
        یا راهنما شده ای برای پروازهای بیگانه ،
        تا به برجک نخورند ؟
        هدف از لامپ شدنت چیست ؟
        که لحظه ای روشنی و،
        لحظه ای خاموشی
         
        خودمانیم ،
        بالا غیرتاً ،
        به چه کار مشغولی ؟
        که هِی به ناکجاها چشمک میزنی
        که چنین بدونِ هیچ خستگی و غم ،
        به آن میکوشی
         
        باشه ، نمیخواهی بگویی ، نگو
        یقین از آنهمه ، بی وجدانیِ توست ،
        که به آن میکوشی
         
        بهمن بیدقی 99/12/8
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۶:۳۸
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و جالب بود
        موفق باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۶:۵۴
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        مؤید باشید
        ارسال پاسخ
        محمد مرادی (غافل)
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۲:۵۴
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۲۸
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۵۹
        درود های فراوان استاد گرانقدر
        بسیار شیوا و دلنشین
        قلمتان مانا
        مسرور ومستدام
        در پناه حق
        🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۰۳
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        شاد باشید
        در پناه خدا
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۰:۲۳
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۶:۰۰
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ ۰۴:۳۴
        با سلامی گرم و با صدها درود
        آمدم، خواندم من این زیبا سرود
        مهر آن بر دل نشاندم همچو رود
        آفرین بر شاعرش
        ======================
        منتظر اورا که پاید دفترم
        با حضورش بر نهد منت سرم
        خواند او شعرم فزاید باورم
        نقد هم سازد چه خوب
        ======================
        یک ستارک چون که هستی، شاعری
        یک ستارک گر به خواندن حاضری
        کسری از آن سه که گوید قادری
        برسرودن شعر ناب
        ======================
        این سروشم مثل کارتی مشترک
        راه جو بر هرگلی چون شاپرک
        کو کشد بر هر سرودی نو سَرَک
        گر دل آزارت شده گو برکَنَم
        ======================
        * خندانک * خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ ۰۴:۵۷
        با سلام و عرض ادب آقای سبکبار بزرگوار
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1