دوشنبه ۳ دی
تو چرا شیشه ی آرامِ دِلَم سَنگ زدی شعری از رامین خزایی
از دفتر غزلیات نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۰۸:۲۷ شماره ثبت ۱۰۷۴۴۳
بازدید : ۱۵۸ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب رامین خزایی
|
مَنَم آنکَس، سَبَبم رویِ گُلَت چَنگ زدی
وَ تو هر شب به نمازَت نِیِ نِیرَنگ زدی
دِلِ تَنگَم به خُماری چو خَرَش خِنگ نَبوُد
تو چرا شیشه ی آرامِ دِلَم سَنگ زدی
مَن وُ مَن هر دو بَرایَت تَرِه بودیم وُ عَجَب!
که تو همچون دَفِ بی جَلجَلِ دَر چَنگ زدی
گُلِ سیبی که به پایَت به تَلَف، حِیف بِشُد
سَر و سِرَّت که مُسَلَّم، سِرِه از نَنگ زدی
به تو گفتم که مَکُن، چَنگ مَزَن دامَنِ ما
دَمَنَت نیست که همسنگ شود! بَنگ زدی!
مَدِه دستت که شرر جو، به تو هم سَنگ زند
و پس از آن بِرَهانَد چو خودَت تَنگ زدی
سَرِ رامین به تَنَش نامَدِه گَر پَر نَدَهَد
به نَسیمی که زِ کویَت مَدِه هم زَنگ زدی؟!
با احترام
تقدیم به نگاه پرمهرتان
رامین خزائی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید