يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب فرهاد احمدیان
|
وقت سفر آمد میان یاد جنگل های کهنه جان این غبار دل خسته را گر بشوید رود روان کودکان بازی کنند در حیاط سر سپید مادران یادم آمد روزگاری غافل از جور زمان مادرم می گفت ای پسر دوستانت آمدند خنده ای میزد به رویم تا غباران غم روند پرسیدم ز اهل سخن حکمت در سفر چیست در جواب همی گفتند هم دلان خوش سفر کیست این همه شور و هیاهو میکردیم بپا تا هر کجا جنگل و باغ و رود آماده اند تا جمع گردند اهل وفا اهل دل اهل وفا دارند راز های خوش نوا از حکیمان شاعران نقل ها مانده ز جا
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ادب و درود خدمت استاد فتحی. ببخشید استاد چرا حالت نوشتاری شعر رو تو کادر پخش شکلش خیلی عجیب و سخت خوانده میشه | |
|
سلام عرض میکنم خدمت استاد بزرگوارم جناب سبکبار من این شعر کاملا عادی و به نظم فرستادم خودمم تعجب کردم چرا تو کادر پخش به این شکله | |
|
سلام و درود خوب تقصیر خودتان است . وقتی تصویرتان را روتیت کرده اید که آدم باید دراز بکشد که آنرا سرراست ببیند هر اشکالی از بارگذاری متن ها پیش بیاید آنرا به حساب خودتان می گذارند. ببخشید این روزها از بس گریه کرده ام که کمبود خنده پیداکرده ام و سر به سر دوستانم میگذارم که آن ها را بخندانم و خودم هم بخندم. من خیلی خوب می خندم قاه قاه و از ته دل | |
|
تشکر فراوان از استاد بزرگوارم معینی دستتان بر قلم همواره خوش باد و پیروز باشید | |
|
درود فراوان بر استاد آبسالان تشکر از لطفتون همواره دستتان بر قلم خوش باد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.