درودی دیگربار
پُرسیده اید : / قالب آثاری مانند اثری که ارسال کرده اید چیست؟؟
تمام آثاری که شباهت به اثر شما دارند . سُروده هایی هستند که به نیّت نیمایی سُروده شُده اند . و شاعرانشان بواسطه ی علاقمندی که به شعر نیمایی داشته اند آنها را سُروده اند. و هدف و انگیزه ی آنها سُرودن شعر نیمایی بوده است .
مُنتها, .. شاعرانشان (مثل اکثریت علاقمندان به شعر نیمایی) به خاطر نداشتن شناخت لازم از قالب نیمایی و تنوع فُرمی بندها و گاهآ عروض نیمایی, و با در نظر گرفتن تعریفی که از شعر نیمایی در طِی چند دهه گذشته رایج و همه گیر شُده است و حتی در مقالات دانشگاهی به آن استناد می شود و طبق همان تعریف به مخاطبان چنین القا شُده که شعر نیمایی , شعری ست که فاقد قالب هست و مصراع ها به اختیار شاعر می توانند کوتاه و بلند بشوند و بکار بردن قافیه اختیاریست و قافیه ها جای مشخصی ندارد, اساس سُرایش خودشان را بر مبنای همان تعریف رایج گذاشته اند .
نیمایوشیج در آغاز مسیری که به شعر نیمایی ختم شد . در ابتدا بهمین شکل و بدون در نظر گرفتن واحد فرمی( بند) دست به سُرایش میزد .
در سروده ی شما هم کاملآ مُشخص است که تحت تاثیر سُروده های نیمایوشیج هستید . ولی جنا ب آزاد . فراموش نکنید که نیمایوشیج در سروده هایش (که هر سروده , متاثر از بینش مقطعی نیما در آن برهه زمانی در خصوص شعر نو داشته ) اشعارش را سُروده است .
نیما یوشیج به مرور زمان و با آزمایش و خطا و قوام دادن به فکر و اندیشه اش در مسیر تکاملی قالب حرکت کرده است .
در ابتدای مسیر , نگاهش به شعر نو ( که بعدها در قوام فرمی اش , نیمایی نامیده شُد ) یک نگاه کلی بود . یعنی به شعهر نیمایی بعنوان یک واحد یکپارچه می نگریست . و همین کلی نگری به ساختمان قالب نمیگذاشت به این تصور برسد که این ساختمان که در نگاه کلی به آن یکپارچه به نظر میرسد و از توالی مصراع های کوتاه و بلند عروضی ساخته شده است می تواند زیر سازه هایی هم باشد .
یکی دیگر از مدعیان شعرنو و هم عصر نیمایوشیج , شخصی به اسم ( تُندر کیا ) هست . تندر کیا هم اقداماتی در جهت به روز کردن شعر فارسی انجام داده بود و بانی قالبی بنام ( نثم ) بود . که از درهم آمیختن ( نثر) و ( نظم) ساخته شده بود . و به احتمال زیاد تحت تاثیر بوستان سعدی بوده است منها تندر کیا معتقد بود که شعر نو باید شعری باشد که توانایی نثر و نظم را یکجا داشته باشد . و همین بعدها اساس کار شاملو قرار میگیرد . البته شاملو در آنزمان جوانی بود که شاگردی نیما را میکرد و نیما هم معتقد بود که شعر فارسی باید به نثر نزدیک شود . آنهم با حفظ عروض . ولی منظور نیما از نزدیک شدن شعر به نثر , تبعیت فرمی مصراع ها از نثر بود . زیرا در نثر , هر جمله ای به اندازه ی کشش مفهومی خود کوتاه و بلند می شود . و نیما معتقد بود که چرا باید همیشه مصراع ها مساوی باشند . و این ( چرا؟) منکر تساوی نیست . بلکه میخواهد بگوید که مصراع ها طبق رویه ی هزارساله ی شعر فارسی علاوه بر تساوی بودن , می تواند نامساوی هم باشند .
تندرکیا , مدعی بود که نیمایوشیج فکر او را دزدیده است . در صورتی که نیما به دنبال چیز دیگری بود و تندرکیا به دنبال چیز دیگری . اگرچه هر دو در نزدیک کردن شعر فارسی به نثر اشتراک عقیدتی داشتند . منتها رویکردها باهم فرق داشت .
شاملوی جوان . که در اقامتش در تهران با نیما و خانواده اش , خانه یکی شده بود و نیما و عالیه خانم به چشم فرزند خودشان به شاملوی جوان نگاه میکردند و شاملوی جوان به چشم استاد به نیمایوشیج می نگرید . و شاهد این بگو مگوها هم بوده , در همان زمان تحت تاثیر نقطه ی اشتراکی بین نیما و تندرکیا ( که همان نزدیک کردن شعر به نثر هست ) واقع شد و بعدها ( 5 سال بعد از آشنایی اش با نیما ) با بازگشت فریدون رهنما که از اروپا برگشته بود و با شعر آن سامان آشنایی داشت مجذوب او و تحت تاثیر آنچه بعنوان شعر در اروپا مطرح بود قرار گرفت .
و ایده ی شعر منثور از همان ملاقات ها در ذهنش شکل گرفت .
شاملو هم به دنبال یکی کردن ( شعر و نثر ) بود . منتها نیمایوشیج و تندرکیا با حفظ عروض و با رویکردی متفاوت به دنبال تحقق آن بودند ولی شاملو در ایده پردازی خود در صدد حذف عروض برآمد تا بتواند ایده ی خودش را عملی کند . حاصل کار , یک گونه ی بینابین ادبی شد که خلاء بین نثرادبی و شعر فارسی را می توانست پُر کند . و نام آنرا شعر منثور گذاشت . و در تعریف اینکه شعر منصور چیست ؟ متذکر شد که شعر منثور , نه شعر است و نه نثر . و باید نام دیگری بجای ( شعر منثور ) روی آن گذاشت . که بعدها نام ( سپید ) شناسه ی این گونه ی بینابین ادبی شد .
شاملو با پُر کردن این خلاء ( خلاء بین نثر و شعر ) توانست ادبیات ما را از حالت دو وجهی( نثر و شعر ) , سه وجهی کند . یعنی تبدیلش کند به ( نثر - نثرسروده ( شعرمنثور) - شعر )
اشاملو با پُر کردن این خلاء ( خلاء بین نثر و شعر ) توانست ادبیات ما را از حالت دو وجهی( نثر و شعر ) , سه وجهی کند . یعنی تبدیلش کند به ( نثر - نثرسروده ( شعرمنثور) - شعر )
اگر فرصتی دست داد در مورد شاملو و ایده پردازی او که منجر به خلق ( سپید ) شد و اینکه سپید به کدام توع ادبی گفته می شود با توسل به سخنان خود شاملو خواهیم پرداخت .
در مورد پردازش شعر بالا ,(البته نه بعنوان نقد ) بلکه بعنوان یک واکاوی فرمی ( چنانچه دوست داشته باشید ) در شبهای آینده نیم نگاهی خواهیم داشت .
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید