جمعه ۲ آذر
کیک تولد شعری از مانی رحمتیان
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ شهريور ۱۴۰۰ ۰۳:۲۶ شماره ثبت ۱۰۲۳۲۷
بازدید : ۱۰۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب مانی رحمتیان
|
روز تولدم بود
همه چیز زیبا و همه کس خوشحال
بچه ها بازی میکردند
و هورا میکشیدند و هورا
کیک زیبایی جلویم بود
شمعی بر روی آن در حال آب شدن
مادرم آرام دست هایم را گرفت
هرچند که من از خجالت آب شدم
" پسرم ، آرزویی کن . "
با نگاهی ناامید به مادرم چشم دوختم
" اما مادر، من آرزویی ندارم . "
این را با صدایی آرام گفتم
ناگهان همه چیز خاموش شد
و سکوت با تعجب هم آغوش شد
قلبم تند میزد
نمیدانستم باید چه میکردم
پس لبخندی زدم و بلند فریاد کشیدم
" بچه ها ، شوخی میکردم . "
بعد دست مادرم را گرفتم و آرزویی کردم .
و دوباره همه هورا کشیدند و هورا
همه به جز مادرم که خاموش مانده بود
زیرا او خوب میدانست
که من اهل شوخی نیستم .
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.