بعــدِ مرگــم ، گل برویــد ، بــر مــزارم بــارها
تــا بــدانی عشـق باشـد ، رازِ ایــن تکــــرارها
.
مـــریــم و یــاس و اقــاقی و سپیــدارِ بلنــد
هــر کدامــش جلــوه ای ، از قــامتِ دلــدارها
.
افتخــارم هســت ، در ایــن روزگــارِ نــامــراد
دســت در دامــانِ یـارم بوده ام ، چون خارها
.
شــادم و لبخنــد بر لــب ، گـر چه با دلمردگی
دیــده ام ، از دســتِ تقــدیـر و فلــک ، آزارها
.
خواستــم در خلــوت از ، لبهــایِ تو یادی کنم
بوســه ها گــر می زدم ، بر گــونه یِ سیگارها
.
شاعـــری آواره و رنـــدی نظـربازم ، ولــی ...
ســوزِ زخــمِ کهنــه ام شــد ، باعثِ این کارها
.
درد و درمانــم تویی ، ای درد و درمــانِ همه
گوش کن ، با دیگران هم گفتم این هشدارها
.
بعــد ما عشــاق عالــم با طــلایِ سرخ و زرد
می نویسند این ســخن را ، بر تــنِ دیـوارها
.
زاهــدان را کم نگردد ، زهد و جـاه و افتخار
گــر طبیبی بوســه ای زد ، بـر لــبِ بیمــارها
.
آخــرش ، روزی به آخـر می رسد این زندگی
آنچــه می مــاند منــم ، با حســرتِ دیدارها
.
خـواستی تا نشنوی من عاشقت هستم ولی
بارهــا گفتــم به گـوشت ، رازِ دل ، بسیـارها
.
بیتِ آخر شد ، خدا حافظ عزیزم شـاد باش
زنده کن با خنـده ات ، مجمــوعِ گندمـزارها
.
شهداد دبیرچیلو
۹۹/۰۹/۲۲ ۱۹:۲۹
زیبا و جالب بود