سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        بالاترین تشویق

        شعری از

        حمید غرب

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۲۶ شماره ثبت ۱۰۱۷۱۲
          بازدید : ۲۶۵   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حمید غرب

        یادم می آید ، دوران دبستان که کلاس چهارم بودم . معلممان خانمی بود مهربان که هنوز چهره اش را به یاد دارم اما اسمش را نه
        زنگ انشاء برای دفعه بعد موضوع را فصل بهار تعیین کرد و منهم برای خود شیرینی و به سبک و سیاق داستانهای مجید ، پیش خود گفتم اگر بتوانم چند خط شعر بنویسم ، خیلی خوب میشود
        با عقل ناقصم آنقدر کلنجار رفتم تا در آخر با حدود هفت خط کار را به اتمام رساندم
        روز موعود فرا رسید و بچه ها طبق معمول از یکدیگر در مورد نوشته ها میپرسیدند ، و منهم خیلی مغرورانه گفتم بجای انشاء شعر گفته ام که همان موقع خانم معلم وارد شد و از بچه ها پرسید آیا انشایتان را نوشته اید که بچه ها بجای جواب گفتند خانم فلانی بجای انشاء شعر گفته
        خانم معلم هم با کنجکاوی گفت بیا انشایت را بخوان ببینم
        القصه ، بعد از تمام شدن خواندن شعر ، خانم معلم با یک پس گردنی مرا تا نیمکتم همراهی کرد و گفت دیگر نبینم که از روی اشعار دیگران کپی کنی و بجای انشایت بیاوری
        من آنروز بسیار محزون و دلشکسته شدم ولی بعد از آنهمه سال ،حالا میفهمم که چه تشویق زیبایی دریافت کردم که مرا با بزرگان اشتباه گرفته است . یعنی سروده آنقدر زیبا بوده که مرا با شاعران اشتباه گرفته؟!
        قضاوت با شما
        ۱۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۲۸
        👏👏👏👏
        برایم بسیار ملموس بود!
        البته نه اینکه خدایی ناکرده ادعای بزرگی کنم در محضر اساتید ولی من هم از این بی مهری ها در زنگ انشا دیده ام و در فصل هفتم داستانم به آن گریزی زده ام!
        جالب بود جناب غرب گرامی🌺🌺🌺🙏🙏🙏
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۶
        بیصبرانه مشتاق داستانهای شیرینت هستم و یادم می آید که قبل از انقلاب داستانهای مجید را با صدای دلنشین پرویز بهادر از رادیو گوش میکردم . یادش بخیر ،

        زندگی سلسله خاطره هاست
        که شروعش به طفولیت و معصومی ما
        و غروبش به فراموشیِ هر آنچه گذشت و دگر باز نگشت

        ممنون از تو عزیز مهربان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۳۶
        درود بر شما🌺🌺🌺
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود
        عجب پس گردنی شیرین و بیاد ماندنی؟ خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۰۳
        درود استاد استکی نازنین

        یادم به شعر زیبای درس معلم ار بُوَد ، افتاد

        ایکاش در کودکی هم همین درک و فهم سالمندی را داشتیم که اگر اینطور بود ، حتما با اشعار بیشتری به پاس قدر دانی آن پس گردنی ، خدمت معلم مهربانم میرفتم

        یاد آن روزها بخیر

        مهرتان مانا و لطفتان پایا
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۲۷
        سلام و عرض ادب جناب غرب
        خاطره ای شیرین و بسیار زیبا بود
        خدمت شما عرض شود من معلم کلاس اولم هم یاد دارم و نامشان خانم محمدی بود
        البته عرض شود .
        به علت نداشتن جا در مدرسه پسرانه چون زمان اولین موشک باران عراق بود .و مادرم نمی‌توانست من را مسیر دوری را ه ببرد ...
        من را در مدرسه دخترانه نام نویسی کردند و یعنی اول دبستان را در مدرسه دخترانه درس خواندم.
        دو هم شاگردی کنار دستیم دختر بودند
        آن موقع پدرم ایتالیا بود . و درس آب شیرین کن کشتی می‌خواند.
        خیلی سر این مسئله من را درخانه مورد عنایت قرار می‌دادند.
        و می‌خندیدند در خانه و در فامیل.....
        ولی از سال تحصیلی بعد پدرم آمد و همه چیز درست شد و در مدرسه پسرانه ثبت نام شدم......
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        سلامت باشید و سر بلند .



        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۵۹
        درود برادر نازنین جناب خوشروی عزیز
        خاطره زیبایی بود و یاد دوران کودکی همچون شراب است که هرچه کهنه تر شود گیراییش بیشتر میشود و امیدوارم کهولت سن باعث فراموشی آن نشود
        سرت سلامت و دلت شاد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۲۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        آخی

        دلم سوخت خندانک


        امّا معلوم شد از همان کودکی فاخرسرا بودید خندانک خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۰۴
        درود بانو حکیمی عزیز

        سپاس از همراهی و همدردی
        ولی گرچه آنروز خیلی برایم تلخ بود . اما به لطف خدا اکنون به چیزی متصل شده ام که بهایش را آنروز پرداختم و ارزشش را امروز مبفهمم شعر و ادبیات که گویی جزیی از من شده است

        ایامتان خوش
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۱۲
        درود بر شما

        زیبا بود و عالی لذت بردم

        قلمتان نویسا

        💯💯💯💯💯💯💯
        حمید غرب
        حمید غرب
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۴۳
        درود جناب محمدی عزیز

        لطف دارید و خاطره ای بود که بعد از اینهمه سال هنوز یادم مانده و آرزو داشتم که منهم مشوقی مثل معلم داستانهای مجید داشتم که با حوصله و صبری باور نکردنی راهنمای مجید بود .

        به مهر مانی و به عزت
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا رضوی تخلص (دود)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۱۷
        سلام و درود جناب غرب عزیز
        حکایت جالب و زیبایی بود نتیجه می گیرم که جنابعالی از همان ایام طفولیت جزو اساتید بوده اید یا خودمانی تر از همان بچه گی بزرگ بوده اید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۱۱
        درود جناب رضوی عزیز

        لطفتان را سپاسگزارم ولی از بزرگی فقط سنش به ما رسید
        و هر روز غبطه همان روزهای کودکی را میخورم که گر چه کوچک بودیم ولی دنیای بزرگی داشتیم و با کمترین ها ، بیشترین ها را صاحب بودیم . یادش بخیر

        روزگار به کام و شادی مدام
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۰۷
        درود بر شما بزرگوار جناب غرب
        خاطره زیبا وجالبی بود
        سلامت باشید وهمیشه چرخ زندگی چرخش ش بر وفق مرادتان
        خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۲۱
        درود مهربانو رحیمی عزیز

        قدم رنجه فرمودید و به دیده لطف نگریستید

        مهرتان افزون و دلتان ز شادی مشحون
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۱
        بداهه تقدیم شما شاعرگرامی
        مستم از دلنوشته ی نابت
        شاعر شکر شکن
        مستی از دلنوشته ی شماشاعرا
        قابل انکار نیست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۴۵
        درود بر ادیب بزرگوار جناب انصاری عزیز

        بسیار از لطف و بداهه نابتان سپاسگزارم

        مِی ریزد از آن ساغر کو در کف ساقی شد
        با جرعه ز بد مستی ، با عقل تلاقی شد

        بداهه ای ناقابل به پاس حضور گرمتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۷
        استاد غرب خندانک خندانک خندانک
        خیلی دوست داشتم داستانتون رو 😁👏👏👏👏
        معلومه که در زمینه داستان نویسی هم مهارت دارید خندانک
        اما بعضی موقع ها کسی دلمان را می شکند و تا آخر عمر یادمان نمی رود.
        کاش آن یک نفر می دانست که چقدر برایمان مهم بوده خندانک
        قلمتان ماندگار وسایه تان مستدام خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۷
        درود جناب ابراهیمی عزیز و مهربان

        راستش واقعیتی بود که متاسفانه خیلی دیر متوجه حکمت اتفاق افتادنش شدم و ایکاش زودتر میفهمیدم

        از همراهی صمیمانه ات بسیار ممنونم و امیدوارم که دلشکستگی ها جایش را به دلبستگی ها بدهد

        ایام به شادی ، ز هر غصه رهایی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۰۳
        درود فراوان بر استاد غرب عزیزم خندانک
        من آنچه که باید را به اندازه فهم خود از این دلنوشته ی زیبایتان دریافتم
        و
        چقدر خوب آدم های صادق و مهربانی همچون شما هستند و شعر می گویند.
        خندانک
        چه بگویم که دل حرف ها دارد ولی نمی شود.
        اما این خاطره تان مرا به یاد روزهایی می اندازد که خیلی ها به ناحق بنده و هم دوره ای هایم را مورد عنایت قرار دادند و از شاید نابلدی، قصد آموزش (آن هم نه فقط درس ، از اهانت ها نگویم...) داشتند و ضربات روحی سنگینی وارد کردند که هیچوقت دلم نمی خواهد آن لحظات را دوباره تجربه نمایم. مقام معلمی را بی نهایت دوست دارم و از شریف ترین شغل هایی است که می شناسم اما نمی دانم این همه خشونت و روش هایی که به کار می گرفتند و بعضا همچنان هم به کار می گیرند برای چیست. اینکه آن معلم یک روز خودش تجربه ی بدی در دوران دانش آموزی و دانشجویی داشته چرا باید سر بچه مردم همین بلا رو بیاره رو نمی فهمم. به قول استاد فاضل نظری:
        نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم
        دیگر انسانـــی نخواهد بود قربانــی بس است
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        به هر حال گذشته ها گذشته

        خیلی ارادت دارم خندانک
        ایام بکام
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۴۴
        درود آرمان عزیز

        همانطور که گفتی معلمی شغل شریفی است و به اصطلاح شغل انبیاء ؛ ولی کدام پیامبری برای امتش متوسل به تنبیه و اعمال زور شده؟ جاذبه معلمی به همان شیوه محبت آمیزی است که متاسفانه در کشور ما در بیشتر موارد به سبب فرهنگ غلط تحکم ، مغفول مانده و بیشتر از اینکه به دانش آموز بیاموزیم ، احتیاج داریم که معلممان را به نیکی پرورش دهیم تا آموزگاری را به نحو احسن انجام دهد

        در پایان چه ذوق و استعداد ها که از همین بی تدبیری معلمان نابلد ، به هرز رفته و باید برای خودمان تاسف خوریم

        همراهیت را سپاس دارم و کلامت را

        مهرت فزون و قلمت موزون
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        آرمان پرناک
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۱۳
        خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۲
        سلام جناب غرب عزیز و دوست داشتنی
        خاطره انگیز ملموس نوستالژیک
        و انصافا با شعرهایی که شما می‌گویید یک پس گردنی کم بوده خندانک
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۵۰
        درود بر محمد عزیز ، رفیق خوبم

        از لطفت ممنونم و خیلی خوشحالم که مرا بیش از معلمم لایق تشویق دانستی . ولی اگر با پس گردنی آدم ، شاعر شود ، پس من به شخصه حاضرم هر روز در چند نوبت نوش جان کنم ، شاید از این راه ذوق و طبع لطیفی پیدا کنم

        دلت به ایام خوش
        قلم پر از تراوش
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۱۷
        سلام
        کاش شعرتان هم که بخاطرش تنبیه شدید برایمان به اشتراک میگذاشتید
        موفق و سلامت باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۵۹
        درود مهر بانو کاسیانی عزیز

        متاسفانه دفتر چه های همه دوران تحصیلی را بعد از قبولی ، دور مینداختم . والا خودم هم مشتاق دیدنش بودم

        سپاس از همراهی صمیمانه تان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۷
        سلام نازنین استادعزیز
        مشتاق شدم تا آن هفت خط را بخوابم برایم بفرستید اگر در دسترس است
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۴۹
        درود بر ایمان عزیز و مهربان

        متاسفانه دفتر چه های همه دوران تحصیلی را بعد از قبولی ، دور مینداختم . والا خودم هم مشتاق دیدنش بودم

        به هر حال آنچه مهم است اینست که منهم علاقه خود را پیدا کردم و امیدوارم که این علاقه همراه با ذوق و طبع شعر باشد
        زندگیت زیبا و سرشار از شادی و سلامتی
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۲۵
        درود برشما دلنوشته شما منو به یاد سپید خودم انداخت که برای برادرم محمد رضا که شهید شده بود نوشته بودم
        که داییم تو دفتر انشام دید کلی دعوام
        سخت است منتظر بهار بودن وبه خزان رسیدن
        وخزان باتو همسفر شدن تا انتهای انتظار

        این شعر هنوز بدون هیچ ویرایشی تو دفترم هستش
        سپاسگزارم از دلنوشته ی زیباتون که یادآور گدشته ای دور شد برای من خندانک
        خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۴۹
        درود بانو حسینی مهربان

        شاید باور نکنید که این نوشته شما چقدر به دلم نشست و در سایه آن عزیز شهید ، چه شکوه و جلالی پدید آمد و به گفته خودتان بهاری را خزان گرفت و باید در انتظار بهاری دیگر نشست
        روحشان در ملکوت اعلی و شفاعتشان نصیب ما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۰۱:۱۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما استاد
        پاینده باشید و همیشه بدرخشید بزرگوار

        من یکی که از انشا
        فقط (فصل پاییز رو تعریف کنید ) یادمه
        و این جمله ی شکوهمند و تکراری

        من انشایم را بانام خدا شروع میکنم
        من فصل پاییز را دوست دارم خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۵۶
        درود جناب نیکوفر عزیز

        گاهی دل برای گفتن خیلی حرف دارد اما دست برای نوشتن رغبتی ندارد . و یاد همان انشا نویسی های دوران مدرسه افتادم که هزار و یک مطلب در سرم می آمد ولی در آخر بجز چند جمله نیم بند که چشم انداز طویلی به اندازه دو وجب انگشتان دست ، خروجی دیگری نداشت ، حاصل نمیشد
        یادش بخیر

        همراه بهترین آرزوها برای شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۳۴
        سلام و درود و ارادت
        یاد ایام بخیر خندانک خندانک
        امروزتان دل افروز
        فردایتان سرافراز خندانک خندانک خندانک
        حمید غرب
        حمید غرب
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۷
        درود جناب رضاپور عزیز

        واقعا یادش بخیر
        هر روز مان خاطر ساز فردایی دیگر است و آنگونه باید زیست که خاطره فردایمان دلنشین باشد و دوست داشتنی

        مهرتان مانا و ایامتان زیبا
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0