جمعه ۷ دی
لیلی و مجنون به روایت طنز شعری از اصغر شکری زاده
از دفتر شعر نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۱۰ شماره ثبت ۱۰۱۵۴۰
بازدید : ۲۹۵ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب اصغر شکری زاده
|
ابلهی پرسید از مجنــــــون کــــه هِــــــی
میـــــخِ لیــــــلی گشتهای پس تا بـــه کِی
¶
گفتمجنون ای گدای پستِ نادان و کلنگ
پشهی وِز وِز ڪُنِ دوزاریِ شوت و هَوَنگ
¶
بود در عَقـــدِ اِبنسلامِ مایهدار لیلایجان
داستان را گر نمیدانی بدان ای حیفِنان
¶
مردی از حیثِمقام و پول، فولِ فولِ فول
لحظهای لیلی نماند در بسترِ این نَره غول
¶
بهـــر عشــقِ اینچنین معشوقهای آوارگی
هست اوج لذت و قدرت نه که درماندگی
¶
داد لیلیهستیاشرا عشقمجنونرا خرید
زینســـخن برق از سَرِ آن مردکِ ابله پرید
¶
گفتباخود بوالعجباز بازویاینعشقناب
مرد مجنون پوزِ ما زد با حساب و با کتاب
¶
این مارمولڪ اِنــــــدِ این سخنهای گران
لذتی با هجـــــر لیلی میبرد تا عمق جان
¶
دید مجنون کُرکِمردک زین سخنهاریخته
خویشتن بر جامههـــا و کفش وی آویخته
اصغر شُڪریزاده
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد