آمفی تئاتر شب .
💤 مسیر یاب آماده حرکت است🌬
مقصد .آکروپلیس
اسیر لبخند .در دست چمدان
ایستاده خودرو . سن بالا سلامت
حس پیروزی با تپش قلب
صندلی عقب با روکش چرم ........فوت بخاری با صدایی نرم
مسیری خلوت برای آرامش ...
💤 به راست برانید . به راست برانید🌬
دعا قبل از اجرا . سری پایین چشمی بسته
شبی رمانتیک از جاده...گل شب بو کنار جاده
چراغ جاده سایه روشن... تابلوی تبلیغات نیمه روشن
تصویر من روی تابلو
.........................
باد پاییزی . شمال به جنوب
مسیر ما . هم مسیریم
💤 مسافت تا مقصد ۳۰ کیلومتر🌬
سفت شده گِره کروات ... نفس عمیق
هااا. فووو. هااا. فووو هااا. فووو
صدای قلبم از استرس .چرخش جاده به چپ
💤 ورود به تونل در پنجاه متری.🌬
نور تونل نارنجی ....صدای تونل گوش خراش
..................................
..................................
.................................
آه خارج شدیم
فقط سکوت
فقط سکوت
مهتاب هم نارنجیست ...آتش گرفته
سمت راست دریا. باد شدید تر شده.
.........................
قلبم نمیزند ...صدایش را نمی شنوم..!
💤 پایان سفر 🌬
آکروپلیس
شما به مقصد رسیدید
.......
دستگیره در کجاست .!؟
آهسته به سمت درب ورودی... ورود به آکروپلیس از درب غربی
جیغ و سوت از روی سکوها
فریاد و هورا از روی پله ها
نور و رنگ .مه غلیظ. پرتاب گل . پسرک مریض
اُرگ کور . پیانو دراز . ویولن شور . سنتور و پیاز
فریاد مردم
یانی ...یانی ... یانی ... یانی ...یانی ......
.......................................................
از پنهان کردن لبخند خود دست بر ندار
......................................................
......................................................
محمد رضا خوشرو🌬
🖊

درودبرشما
زیباقلم زدید