يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
آخرین اشعار ناب فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
|
ای دل غمپرست من نای نماند ناله را سوز جگر بیا ن کند ؛ داغ هزار ساله را طعنه به دشمنان زنند کاین چه جنایت است و جور ! خود به جفا شکسته اند قامت سرو و لاله را تارجنون به دست ما چنگ و چغانه مست ما نیست مکن تو هست ما قطع مکن نواله را دل به غم وبلاخوش است ؛ پیش توام جفا خوش است آینه گو خطا خوش است خال رخ غزاله را خسته مکن به ناله نای ؛ عهد چو بسته ای بپای شرم نما تو از خدای فسخ مکن اقاله را کس نخرد دلی ز ما ؛ ای تو غریب آشنا نذرِچه کرد ماجرا جان و دل دلاله را آب و گلت سرشته ام ؛دامن خلق هشته ام مشق جنون نوشته ام با غم دل رساله را جان شهاب ثاقب است در پی عاشقان روان تا چه کند برات غم نقد ترین حواله را فرید آزادبخت متخلص به شهاب ثاقب
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود استاد استکی عزیز ؛ از عنایت حضرتعالی متشکرم در زمان درج شعر در صفحه مربوطه بنده هر مصرع را در یک سطر جاگزینی و چینش می نمایم؛ نمی دانم چرا شعر به هم می ریزد . لطفا فونت نستعلیق را در سایت فعال بفرمایید که زیبایی نوشتاری در شعر نیز منعکس شود . راجع به قافیه ها متوجه نکته حضرتعالی نشدم . البته غزلی از حافظ را اینجا درج می نمایم که شاید در پذیرش قافیه های شعر حقیر موثر افتد . حافظ > غزلیات > غزل شمارهٔ ۲۲۵
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود وین بحث با ثلاثه غساله می رود می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می رود شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره یک ساله می رود آن چشم جادوانه عابدفریب بین کش کاروان سحر ز دنباله می رود از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز مکاره می نشیند و محتاله می رود باد بهار می وزد از گلستان شاه و از ژاله باده در قدح لاله می رود حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو که کار تو از ناله می رود | |
|
سلام و درود . سپاسگزارم . قافیه فکر نمی کنم مشکلی داشته باشد . اگر شعر حافظ را معیار بگیریم ایشان ساله و لاله را در غزل معروفش هم قافیه آورده است . ملاحظه بفرمایید حافظ > غزلیات > غزل شمارهٔ ۲۲۵
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود وین بحث با ثلاثه غساله می رود می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می رود شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره یک ساله می رود آن چشم جادوانه عابدفریب بین کش کاروان سحر ز دنباله می رود از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز مکاره می نشیند و محتاله می رود باد بهار می وزد از گلستان شاه و از ژاله باده در قدح لاله می رود حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو که کار تو از ناله می رود | |
|
قواعد تعیین وزن / دکتر تقی وحیدیان کامیار
برای تعیین وزن یک شعر چهار قاعده باید در نظر گرفت:
1) درست خواندن شعر و درست نوشتن آن
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
را وقتی درست بخوانیم (طاعت آن) به صورت (طاعتان) تلفظ میشود. در تعیین وزن شعر باید خط را تا ممکن است به صورت ملفوظ نزدیک کرد این خط ،خط عروضی نام دارد.در نوشتن شعر به خط عروضی رعایت چند نکته لازم است:
1)اگر در فصیح خواندن شعر همزه ی آغاز هجا (وقتی قبل آن صامتی باشد)تلفظ نشود در خط نیز همزه را باید حذف کرد چنان که در شعر فوق (طاعت آن) با حذف حمزه به صورت (طاعتان) تلفظ می شود
2)در خط عروضی باید حرکات(مصوت های بلند) گذاشته شود(حرکاتی مانند مصوت بلند همیشه دومین حرف هجا است). کلماتی مانند (تو) (دو) به صورتی تلفظ میشوند باید نوشته شوند
3)حروفی که در خط هست اما به تلفظ در نمی آید در خط عروضی حذف میشود. مانند(خویش) که به این صورت نوشته می شود( خیش)
4)قبلا گفتیم که مصوت دومین حرف هجا است لذا حروف (و) (ا) وقتی دومین حرف هجا است مصوت هستند و دو حرف به حساب می اید به عنوان مثال (سار)
5)حرفی که به صورت مشدد تلفظ شود باید به صورت دو حرف نوشته شود مانند عزت که باید به صورت عززت نوشته شود
2) تقطیع هجایی: یعنی تجزیه ی شعر به هجا ها و ارکان عروضی و نخست تقیع هجایی می پردازیم و سپس به تقطیع به ارکان.
منظور از تقطیع هجایی مشخص کردن هجاهایی شعراعم از کوتاه،بلند و کشیده است.برای این کار ابتدا باید هجاهای شعر را به دقت جدا،و مرز هر هجا را با خط عمودی کوتاهی مشخص کرد مانن شعر زیر:
م/رن/جان/د/لم/را/ک/این/مر/غ/وح/شی
ز/با/می/ک/بر/خا/ست/مش/کل/ن/شی/ند
سپس علامت هر هجا زیر آن آورده می شود یعنی زیر:
الف)هجای دو حرفی (کوتاه) علامت u
ب)هجای سه حرفی(بلند) علامت-
ج)هجای چهار حرفی یا پنج حرفی (کشیده)-u
هجای پایانی اوزان شعر فارسی همیشه بلند است و اگر به جای آن هجای کشیده یا کوتاه بیاید حکم هجای بلند را دارد.حال شعرفوق را، علامت هر هجا را زیر آن میگذاریم:
مu/رن-/جان-/دu/لم-/را-/کu/این-/مر-/غu/وح-/شی-
زu/با-/می-/کu/بر-/خا-/ستu/مش-/کل-/ن u/شی-/ند-
3)تقطیع به ارکان:پس از تقطیع هجایی می بینیم که علامت های هجاها دارای نظم خاصی هستند،فی المثل اگر در هجاهای هر مصراع شعر فوق دقت کنیم، نظمی در آن میبینیم،نظمی تکراری (اگر تکرارنبود متناوب می گویند) به این صورت که اگرآنها را سه تا سه تا جدا کنیم در میابیم که هر مصرع از تکرار چهار بار (u--) تشکیل شده است :u/--u/--u/--u--
اگر شعر: ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود
را تقطیع هجایی کنیم به این صورت در میاید:
ای-/سا-/رu/بان-/آ-/هس-/تu/ران-/کا-/را-/مu/جا-/نم-/می-/رu/ود-
هجاهای هر مصرع شعر فوق را اگر سه تا سه تا جدا کنیم نظمی در آن نمیبینیم ولی اگر چهارتا چهار تا جدا کنیم نظم آن ها اشکار میشود، به این صورت که از تکرار چهار بار (--u--/-u--/-u--/-u-) تشکیل شده است.در جدا کردن هجاها باید دقت کافی را به کار برد زیرا اگر در جدا کردن هجاها اشتباه رخ دهد نظم شعر به هم میریزد.
حال اگر وزن شعر مرنجان دلم را که این مرغ وحشی را ببینیم متوجه می شویم که یک هجای کوتاه و دو هجای بلند چهار بار،تشکیل شده است،آسانتر این است که بگوییم از چهار بار مثلا((ت تن تن)) یا (ددم دم) درست شده است. و بگوییم شعر فوق بر وزن (ددم دم ددم دم ددم دم ددم دم )است.از طرفی چون در صرف زبان عرب همه ی کلمات را با فعل می سنجد در عروض عربی و فارسی،هم وزن هجاهای جدا شده ی هر مصراع را(که نمایانگرنظم وزن هستند) از فعل ساخته اند فی المثل(فعولن) را هم وزن(u---) آورده اند و لذا شعر فوق بر وزن(فعولن فعولن فعولن فعولن) می شود.و به جای (---) مفعولن ساخته شده است و به همین دلیل قالب های دیگر ساخته شده است.
مهم ترین ارکان عروضی فارسی 19 تاست که عبارت اند از:
الف) ارکانی که در آغاز و میان و پایان مصراع می آیند:
1) فاعلاتن= -U--
2) فاعلن= -U-
3)مفاعیلن= U---
4)فعولن= U--
5)مستفعلن= --U-
6)مفعولن= ---
7)فعلاتن= UU--
8)فعلن= UU-
9)مفاعلن= U-U-
10)مفتعلن= -UU-
11)فع لن=(فاعلن) --
ب)ارکان غیر پایانی که در آخر مصراع قرار نمی گیرند.آخرین هجای هر یک از این ارکان کوتاه است.
1)فاعلات= -U-U
2)فعلات= U-UU
مفاعیل= U--U
مستفعل= --UU
5)مفعول= --U
6)مفاعل= UU-U
ج)ارکان غیر پایانی که فقط در آخر مصراع می آیند
1)فعل= U -
2)فع= -
4) چهارمین قواعد تعیین وزن عبارت است:
اختیارات شاعری: چنان که در مثال های قبل دیدیم وزن شعر فارسی بسیار منظم و دقیق است و نظم و تساوی هجاها در مصراع یک شعر دقیقا رعایت می شود.البته شاعر در سرودن شعر اختیاراتی دارد که به ضرورت ار آنها استفاده میکنند.اختیارات شاعری بر دو گونه است زبانی و وزنی
1) اختیارات زبانی:در هر زبانی بعضی کلمات دارای دو یا احیانا چند تلفظ هستند و گوینده اختیار دارد هر کدام را که میخواهد به کار ببرد
1) امکان حذف حمزه:در فارسی اگر قبل از حمزه ی آغاز هجا،حرف صامتی بیاید،حمزه را میتوان حذف کرد مثلا کلمه ی یک هجایی( آب )که با حمزه شروع شده اگر قبل از آن صامتی (ر) بیاوریم همزه را میتوان حذف کرد.مثلا (در-/ آب-U) را بگوییم (د U/ راب-U) در شعر زیر:
در آن حال پیش آمدم دوستی
کزو مانده بر استخوان پوستی
د(U) /ران-/حا-/لU/پی-/شا-/مU/دم-/دو-/س-/تی-
هجای واژی( د)در اصل مصوت بلند بوده است که بر طبق این قاعده بر هجای کوتاه تبدیل شده است تا هجای دو مصراع یکسان و وزن درست باشد زیرا اگر (درآن) تلفظ میکرد،هجای اول مصراع اول بلند بود و حال آن که هجای اول در مصراع دوم کوتاه است
2) تغییر کمیت مصوت ها: شاعر در موارد خاصی مختار است که به ضرورت وزن شعر، مصوت کوتاه را بلند و یا مصوت بلند را کوتاه تلفظ کند
الف) بلند تلفظ کردن مصوت های کوتاه:مصوت کوتاه پایان کلمه را به ضرورت وزن می توان کشیده تلفظ کرد تا مصوت خای بلند به حساب آید.
نبینی باغبان چون گل بکارد
چه مایه غم خورده تا گل برآید
نu/بی-/نی(u)/با-/غu/بان-/چن-/گل-/ب-/کا-/رد-
چu/ما-/یu/غم-/خu/رد-/تا-/گل-/بu/را-/رد-
چنان که ملاحظه میکنید هجای سوم در دو مصراع متفاوت است، هجای سوم در مصراع اول بلند و کوتاه نمی شود اما هجای کوتاه مصراع دوم را طبق قاعده می توان بلند تلفظ کرد
ب) کوتاه تلفظ کردن مصوت های بلند:هر گاه پس از کلمات مختوم به مصوت های بلند( و) یا (ی) مصوتی بیاید شاعر اختیار دارد که مصوت های بلند (و) یا( ی) را کوتاه تلفظ کند تا کوتاه به حساب بیاید. مثال:
در چنان روز مرا آرزویی خواهد بود
آرزویی که همی داردم اکنون پژمان
در-/چU/نان-/رو-/زU/مU/را-/آ-/رU/زو(U)/یی-/خا-/هد-./بود-
آ/ر/زو/یی/ک/ه/می/دا/ر/د/مک/نون/پژ/مان
چنان چه ملاحظه می کنید هجای دهم مصراع اول بلند است که طبق قاعده کوتاه تلفظ شده است.
2) اختیارات وزنی:اختیارات زبانی فقط تسهیلاتی در تلفظ برای شاعر فراهم می کند تا به ضرورت وزن از آن استفاده کند بی آن که موجب تغییری در وزن بشود،اما اختیارات وزنی امکان تغییراتی کوچک در وزن را به شاعر می دهد.تغییراتی که گوش فارسی زبانان آنها را عیب نمی شمارند.اختیارات وزنی بر چهار گونه است:
1) بلند بودن هجا آخر مصراع:آخرین هجا آهر مصراع بلند است و شاعر می تواند به جای آن هجا کشیده کوتاه بیاورد مثلا در شعر سعدی:
سرو را مانی و لیکن سرو را رفتار نه
ماه را مانی و لیکن ماه را گفتار نیست
گر دلم از شوق تو دیوانه شد عیبش مکن
بی نقصان و زر بی عیب وگل بی خوار نیست
آخرین هجا در مصراع اول کوتاه و در مصراع دوم وچهارم کشیده است بی آنکه موجب اختلافی در وزن شود. پس در پایان مصراع فرقی میان هجا کشیده و بلند نیست و همیشه بلند به حساب می آید(در اوزان دوری همین مصداق حکم می کند)هیچ یک از شاعران میان این سه نوع هجا در پایان مصراع فرقی نمی گذارند و هجای کشیده و کوتاه را در حکم هجا بلند می گیرند اما در عروض سنتی به غلط میان هجا بلند و کشیده در پایان مصراع فرق می گذارند.
2) رکن اول بعضی از اوزان ، UU-- (فعلاتن)است :
UU/--UU/--UU/--UU- (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن)،یا
UU /U-U-/--UU- (فعلاتن مفاعلن فعلن) وغیره.شاعر در سرودن شعر به جای UU-- (فعلاتن) اول وزن می تواند -U-- (فاعلاتن) بیاورد،یعنی هجای کوتاه اول
UU-- را به هجای بلند تبدیل کند اما عکس این درست نیست مثلا سعدی در وزن:
UU/--UU/--UU/--UU-- این شعر را سرود است:
من ندانستم از که تو بی مهر و وفایی عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی
اگر این شعر را تقطیع هجایی کنیم میبینیم که وزن مصراع اول و دوم شعر با -U-- (فاعلاتن)شروع شده وحال آنکه در اصل وزن UU-- (فعلاتن) بوده است.
این اختیار وزن بسیار رایج است، حتی ممکن است در تمام مصراع اول شعر نیز صورت بگیرد.
3) شاعر می تواند به جای دو هجای کوتاه میان مصرااع ،یک هجای بلند بیاورد یعنی شاعر به جای UU- (فعلن) میتواند -- (فع لن) بیاورد.
هر چه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی
هَر-/چU/دا-/ری-/اَU/گر-/بU/عش-/قU/دَU/هی-
کا/ف/رم/گر/ج/وی/ز/یان/بی/نی
همان طور که ملاحظه می کنید علامت هجا های(د) و (ق) کوتاه هستند که طبق قاعده بلند تلفظ می شود.
4) قلب: شاعر به ضرورت وزن می تواند یک هجای بلند و یک هجای کوتاه کنار هم را جا به جا کند یعنی به جای (-U) می تواند (U-) بیاورد یا بر عکس. کاربرد این اختیارشاعری کم است و آن هم در (-UU-)(مفتعلن) و (U-U-)(مفاعلن) رخ می دهد:
کیست که پیغام من به شهر شروان برد یک سخن از من بدان مرد سخندان برد
کی-/ستU/کU/پی-/غا-/مU/من-/بU/شه- /رU/شر- /وان-/بU/رد-
یک/س/خ/نز/من/ب/دان/مر/د/س/خن/دان/ب/رد
همان طور که ملاحظه می کنید اصل وزن مفتعلن -UU- است که به مفاعلن U-U- تبدیل شده است.
| |
|
درود بر شما.اطلاعات مفیدی کسب میکنم هنگامی که به صفحه شما سر میزنم🌺👏🙏 | |
|
سلام و درود . سپاسگزارم . احتمالا در فرایندی جدا از کپی پیست مشکل به هم ریختن شعر پیش می آید ؛ وگرنه در صفحه شعر هر مصرع را در یک سطر درج می نمایم . | |
|
سلام و درود . از عنایت جنابتان بسیار متشکرم . | |
|
سلام و درود . از عنایت جنابتان بسیار متشکرم . | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سوز جگر بیا ن کند ؛ داغ هزار ساله را
طعنه به دشمنان زنند کاین چه جنایت است و جور !
خود به جفا شکسته اند قامت سرو و لاله را
تارجنون به دست ما چنگ و چغانه مست ما
نیست مکن تو هست ما قطع مکن نواله را
دل به غم وبلاخوش است ؛ پیش توام جفا خوش است
آینه گو خطا خوش است خال رخ غزاله را
خسته مکن به ناله نای ؛ عهد چو بسته ای بپای
شرم نما تو از خدای فسخ مکن اقاله را
کس نخرد دلی ز ما ؛ ای تو غریب آشنا
نذرِچه کرد ماجرا جان و دل دلاله را
آب و گلت سرشته ام ؛دامن خلق هشته ام
مشق جنون نوشته ام با غم دل رساله را
جان شهاب ثاقب است در پی عاشقان روان
تا چه کند برات غم نقد ترین حواله را
درود بزرگوار
بسیار زیبا و دلنشین بود
لطفا منبعد پس از پایان هر مصرع نقطه سر سطر
قوافی مشکل نداشتند؟