دوشنبه ۳ دی
خارهای تنِ دختر
ارسال شده توسط نوید خوشنام در تاریخ : شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ۰۳:۴۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۸۴ | نظرات : ۰
|
|
تند از در جَهید توی اتاق. رفت توی آشپزخانه، پذیرایی، پشتِ مبلها، میانِ هزاررنگِ لوسترِ آویزان را گشت دنبالِ همان دختر. نبود. رفت سَرَک کشید توی گلخانه شاید دخترکِ دیوانه لای گلهای سرخ روییده باشد و با خارهاش منتظر نشسته باشد مرد از راه برسد مهمانی بگیرند با خارها. نبود. نروییده بود. آمد آرام نشست روی مبل طوری که کسی جاش نشود؛ شاید هماندخترِ غریبه زنگِ در را صدا زد آمد توو، نشست کنارش، دستاش را گرفت همانجا همهٔ خارهای دخترک و خارهای توی تَنِ مرد ختم به خیر شدند. زنگ صدا نکرد. نِگاش میان جمعیت میگشت اما سرش تکان نمیخورد که کسی نپرسد: "دنبال چه میگردی؟". فقط چشمهای ناآرام، دستهای خیسِ سردِ عرق کرده، پاهای ناایستاش میچرخیدند دنبالِ هماندختر. ساعتِ روی دیوار را هی تندتند چک میکرد، جوانها نوجوانهای بیکار مسخره میکردند: "بد دردیه عاشقی نه؟" "بهبه! آقارو! چه شیکخوشتیپخوشبو نُونَوار نشسته منتظر! یا خودش میاد یا نامهش، نترس!" . مرد تنها تنها از این میترسید نه خودش بیاید نه نامهش، یکهو بچهاش از راه برسد از خیابان رد شود. توهم شده بود که: "آخ که چقدر بچههاش زیبا نمکی مامانی میشوند پدرسوختهها." موبایلش را درآورد چرخ زد پیامهاشان را مرور کرد. عیدِ پیش به او گفته بود باشینباشی دوستت دارم. و دخترک تصمیم گرفته بود که نباشد و مرد دوستش بدارد. خانه خالی بود. گلخانه، پژمرده. از گلهای سرخ فقط خار مانده بود. و دختری اشتباهی -جای هماندختر- کنار مرد نشست.
نوید خوشنام شنبه 7 فروردین 95
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۹۹۰۸ در تاریخ شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ۰۳:۴۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید