🌀 ما همه غرقه اشتباهات خویشیم
آن عصا که موسی بر نیل زد و آن را شکافت و یارانش را به سلامت از آن عبور داد، نامش خرد بود.
آن کشتی که نوح مردمانش را و حیواناتش را بر آن سوار کرد و از مهلکه به در برد، نامش تدبیر بود.
آن قالی که سلیمان بر باد می انداخت و با آن جهان را می نَوَرديد، نامش درایت بود.
آن بالاپوش که ابراهیم به تن داشت که آتش را یارای سوزاندنش نبود، نامش دانایی بود.
آن دارو که عیسی به مردگانش می داد تا زنده شوند، نامش شعور بود.
اگر عصای خرد داشتیم و کشتی تدبیر و قالی درایت و بالاپوش دانایی و دوای شعور، مجال معجزه همچنان بود.
که خدای جدید همان خدای قدیم است که خداوند ازل و ابد یکی ست، خدای شرق و غرب، خدای شمال و جنوب.
شوربختی نه از آسمان نازل می شود نه از زمین می جوشد؛ شوربختی همان آتشفشانی ست که دودش از سر بلند می شود ولی روزی گدازه های عذاب از سر، سر می رود و همه زندگی را خاکستر می کند.
آن جهنم که ما را از آن می ترسانند، فردای روز قیامت بر پا نمی شود به پادافره گناهانمان، آن جهنم همین جهل که امروز در آنیم و آن آتش ها که خاموش نمی شود همین نادانی ماست که شعله ور است.
اگر روزی کسی از تو پرسید این همه آب ناگهان از کجا آمد و این سیل چگونه به راه افتاد؟ بگو این سیل ناگهان نبود که سال ها در راه بود ما اما امروز از او باخبر شدیم.
بگو ما قرن هاست که هر کدام قطره قطره اشتباه کردیم، قطره ها اما به هم می پیوندند و وانگهی دریا می شوند، بگو ما همه غرقه اشتباهات خویشیم.
بگو این سیلی ست که ما همه در آن سهمی داریم.
بسیار زیبا