نوزدهم مهرماه،بزرگداشت استاد محمدرضا شفیعی کدکنی گرامی باد
محمد رضا شفیعی کدکنی متخلص به م. سرشک در 19 مهر ماه 1318 در روستای کدکن، یکی از ولایت های دوازده گانه ی نیشابور کهن، و در خانواده ای روحانی چشم به جهان گشود. از کودکی به تشویق پدر به حفظ و فراگیری شعر و آثار ادبی پرداخت.
تربیت و آموزش نخستین م. سرشک، تربیت و آموزشی دینی و شاعرانه بود. مادرش نیز به غریزه شعر می گفت؛ هر چند که نوشتن نمی دانست. او زادگاهش را چنین توصیف می کند:
ای روستای خفته بر این پهن دشت سبز
ای از گزند شهر پلیدان پناه من !
ای جلوه ی طراوت و شادابی و شکوه!
هان ای بهشت خاطره ، ای زادگاه من !
باز آمدم به سوی تو ، زان دور دورها
زآنجا که صبح می شکفد خسته و ملول
بازآمدم که قصه اندوه خویش را
با صخره های دامن تو بازگو کنم
وندر پناه سایه ی انبوه باغهایت
گلبرگهای خاطره را جست و جو کنم .
پدر ایشان میرزا محمد ، فرزند عبدالمجید بود و مادرشان فاطمه دختر شیخ عبدالرزاق توسلی بود . آن روزگار در کدکن زمین دار بزرگ یا فئودال بزرگ وجود نداشت و بیشتر زمین داران خرده مالک بودند . میرزا محمد شفیعی کدکنی بر روی همان مختصر زمینی که داشت کار می کرد .
همبازی ایشان در دوره ی کودکی محمد عبداللهیان بود که گویا چند سالی از او بزرگتر بود .
م. سرشک در توصیف آن روزهای بی غبار می گوید : « بازیگوش ترین بچه محل بودم چه در کدکن و چه در مشهد . اولین بچه ای که صبح زود وارد کوچه می شد ، علی التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می کرد نیز من بودم .علتش شاید این بود که نه خواهری داشتم و نه برادری .
م . سرشک از همان دوران کودکی از حافظه خوبی برخوردار بود یک شعر ده بیتی را با دو بار خواندن از بر می شد .بخش اعظم منظومه ملا هادی سبزواری را در همان سنین به خاطر سپرده بود . پدرش شخصیتی شگفت داشت . او برای تهذیب ساختاری شخصیت تنها فرزند خانواده از هر شیوه ای استفاده می کرد و به درستی که حامل بخشی از فرهنگ و تمدن اسلامی آن روز خراسان بود
م.سرشک در توصیف مادرش می نویسد تمام کتابهای خانه ی ما را با حافظه ی وحشتناکش خوانده بود و به خاطر داشت ، اشعار خیلی خوبی هم می سرود . در مدح امام حسین (ع) و... او به من می گفت و من با خط بچه گانه ام می نوشتم ، او نوشتن بلد نبود با اینکه سواد فارسی و عربی خوبی داشت نوشتن نمی دانست.
تحصیلات
م. سرشک در مدارس جدید درس نخوانده است و از این بابت توشه خود را سبک نمی بیند. او در این رابطه می نویسد: من از اینکه به مدرسه نرفتم بسیار بسیار خوشحالم یعنی می فهمم که یک نوع عنایت الهی بود. من اگر به شیوه معمولی به مدرسه می رفتم مسلما این مایه ای که به فرهنگ اسلامی مربوط است، هرگز نداشتم .
شفیعی کدکنی دورههای دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و چندی نیز به فراگیری زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول سپری کرد.
م. سرشک پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در نزد پدر، وارد حوزه ی علمیه ی خراسان شد. در حوزه به ویژه از شخصیت و آموزش شیخ هاشم قزوینی بسیار تاثیر پذیرفت. او خود می گوید که از او علاوه بر فقه واصول عملا آموختیم که از تنگ نظری های قرون وسطایی به در آییم. جز هاشم قزوینی، ادیب نیشابوری نیز نقش پر اهمیتی در پرورش علمی و معنوی شفیعی کدکنی بازی کرد. کدکنی درباره ادیب می گوید که او برای من همیشه استاد یگانه ادبیات عرب و بلاغت اسلامی در حوزه علمی خراسان بود.
شفیعی کدکنی پانزده سال آزگار در حوزه های علمیه خراسان سرگرم فراگیری بود. او آموزش فکری فلسفی و زیبا شناختی خودرا در حوزه آموخت.
در سال 1344 از دانشکده ادبیات این دانشگاه فارغ التحصیل شد. در سال 1348 دوره ی دکترای ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران بپایان برد و از همان زمان کار آموزشگری در دانشکده ادبیات را آغاز کرد.
فعالیت های اجتماعی
او مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال ورزید و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به کار مشغول شد. دکتر شفیعی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.
ویژگی های مهم شعر شفیعی کدکنی
تمایل به فرهنگ و تمدن خراسان و نیشابور تقریباً در تمامی آثار و حتی در افکار ایشان نمایان است . این نوع تمایل البته بعدها موجب نزاع بین ایشان و برخی از شاعران غیر خراسانی نیز شده است. شفیعی کدکنی به عرفان و تصوف خاصه از نوع خراسانی آن تمایل شدیدی دارد و در میان عرفای گذشته به ابوسعید ابوالخیر بیشتر علاقه داشته است .
م.سرشک با اینکه در اشعار خود شدیداً اجتماع گرا و نوع دوست هست ولی هرگز شعر و تحقیق را ابزاری برای اثبات و اظهار تمایلات سیاسی و حزبی نکرد.
خودش درباره ی این موضوع چنین می گوید « هیچ گاه جذب هیچ یک از این سازمان ها نشدم ، بعد از انقلاب هم که سیاسی شدن مد روز شده بود و هر کسی که از اصل سیاسی و حزبی دورمانده بود ، روزگار وصل خود را می جست ، من به هیچ سازمان و دسته ای دلبستگی پیدا نکردم . ضمن اینکه بسیاری از شعرهای من درباره ی قهرمانانی است که از درون همان حزب ها و سازمان ها و تشکیلات برخاسته اند .... از همان سال ها ، چهره ی مصدق برای من عزیز بود و یکی از اولین شعرهایی که از دوران کودکی و نوجوانی خود دارم مربوط به ماههای بعد از 28 مرداد است.
زبان شعر او فصیح و دقیق و روشن است.او با شعر خود گونه ای از بارورترین زبان های تمثیلی شعر معاصر را به نام خود ثبت کرده است.در شعر او اثری از مغلق گویی و یا پر گویی دیده نمی شود .زبانی نرم و پرتوان دارد ،تصاویر خیال در شعر او به اوج می رسد.او هرگز به دنبال وزن های عجیب و غریب نمی رود و قافیه را همچون عنصری خارج از شعر تصور نمی کند.اشعار او غالبا رنگ اجتماعی دارد.اوضاع جامعه ی ایران در دهه ی چهل و پنجاه ،در شعر او به صورت تصویرها و رمزها و کنایه ها منعکس می شود.
م.سرشک شاعری است که از فرهنگ چند صدایی برخوردار است . هر خواننده ای پس از ورود در دیوان شاعر وقوف بر زیبایی های شعری این شاعر به نوعی کثرت گرایی فرهنگی در دیوان شاعر پی خواهد برد .
شفیعی کدکنی در پنج زمینه پلورالیسم برخوردار است.
1- زمان
2- تصویر و تخیل
3- موسیقی
4- عاطفه
5- اندیشه
زبان شاعر زبان صرفاً خراسانی نیست اگر چه اتیان آن کلمات محلی تا حدودی برای شاعر تشخیص سبکی پدید آورده است . ولی این بدان معنی نیست که شاعر از دیگر گونه های زبانی استفاده نمی کند . شاعر از زبان معیار و زبان کلاسیک نیز بهره می گیرد . پس در زمینه زبان تک منبعی نیست و تصاویری شعری شاعر نیز تک بعدی نیست بلکه در هر دو زمینه محور افقی و محور عمودی خیال توانایی هایی از خود بروز داده است .
م.سرشک شاعری نماد گراست،اما آنچه درباره ی نماد های به کار رفته در مجموعه های شعریش گفتنی است این است که این نمادها یا از عناصر و پدیده های مربوط به طبیعت اخذ و اقتباس شده و یا متن میراث های فرهنگی وادبی واساطیری گذشته فارسی برگرفته شده اند.شعر شفیعی کدکنی بیش از دیگر شاعران معاصر به پشتوانه فرهنگ و ادب کلاسیک تکیه دارد .
کدکنی با زیر و بم الفاظ فارسی بسیار آشناست و در ابداع ترکیب های زیبا و نو خلاقیت فراوان دارد.او در شعر از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن می گوید و اندیشه ها و دریافت ها و پدیده های زیبای جهان شاعرانه ی خود را به صورتی دلکش و پر تاثیر به خواننده عرضه می دارد.
صبغه ی دینی اشعار شفیعی کدکنی نیز یکی از ویژگی های قابل توجه است.بسیاری از واژه ها،مضامین و مفاهیم اشعارش از متن فرهنگ و تمدن اسلامی اقتباس شده است.
روایی بودن اشعار ،استفاده از عنصر تکرار،تاثیر پذیری از ساخت نحوی کهن به ویژه ساخت نحوی سبک خراسانی،صورت و ساخت مکالمه ای و وجود رنگ مایه ی فلسفی در اشعار شفیعی کدکنی از دیگر ویژگی های اشعار اوست.
فعالیت های هنری
دکتر شفیعی از استادان بارز و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ به شمار می رود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز مقام والایی دارد و صاحب سبک و شیوه خاصی است که او را به عنوان شاعری پیش رو می شناسند و یکی از ویژگیهای شخصیتی دکتر شفیعی این است که وی در محافل ادبی به ندرت ظاهر می شود و بیشتر در انزوای اهل ادب به سر می برد.
کدکنی در اوان جوانی به شعر و شاعری پرداخت. م. سرشک شاعری را با غزل آغاز کرد. وی در سال ۱۳۴۴ با انتشار کتاب «زمزمه ها» و بعدها در مجموعه های دیگر توانایی خود را در سرودن غزل و قالبهای دیگر به خوبی نشان داد. هرچند زمزمه ها در حال و هوای سبک هندی سروده شده است اما تعلق خاطر شاعر به شاعران خراسانی در آن به چشم می خورد.
م.سرشک به علت روحیه نوجویی و حقیقت طلبی که داشت خیلی زود از قالب کهن و کلاسیک پا فرا نهاد و به قلمروهای تازه تر هنری دست یافت . گویا اولین بار از طریق (شعر مریم) اثر توللی است که دریچه نسبتاً جدیدتری به روی او گشوده می شود .
م.سرشک معتقد است که آشنایی حقیقی او با شعر نیمایی از زمانی آغاز شد که با دکتر علی شریعتی در انجمن پیکار دانشکده ی ادبیات نشست و برخاست داشته است . شریعتی در آن زمان به تأثیر از کانون نشر حقایق اسلامی سخنرانی های مذهبی هم می کرد ولی در کنار آن نوع فعالیت ها ، فعالیت ادبی نیز داشت .
م.سرشک با حضور در انجمن های ادبی آن روز خراسان مدام تجربیات هنری خودش را افزون می کرد . در همین سالها با محمد قهرمان و م .آزرم و سرگرد نگارنده ارتباط مداوم داشت. م. آزرم و شریعتی به ادبیات جدید خاصه شاخه ی نیمایی آن گرایش داشتند .
شفیعی کدکنی با انجمن ادبی فرخ نیز رفت و آمد می کرد این انجمن بیشتر متأثر از سبک خراسانی بود و چهره هایی مانند کمال پور در آنجا حضور پیدا می کردند . شفیعی کدکنی درباره آن انجمن می گوید: «زمانی که برای هفتاد و پنج سالگی کمال پور مجلس بزرگداشتی تشکیل دادند من نیز شعری سرودم و برای آنها ارسال کردم.
پس از آن نیز شعر نیمایی و تغزلی را تقریبا کنار می گذارد و به شعر اجتماعی و حماسی جدید می پردازد. این تغییر و تحول در مجموعه «شبخوانی» و «از زبان برگ» به خوبی نمایان است.
م.سرشک با انتشار مجموعه «در کوچه باغهای نشابور» در سال ۱۳۵۰ نشان میدهد که به دهن و زبان و ساخت و صورت مشخصی دست یافته و شعرش در مسیر تکامل افتاده و راه واقعی خود را یافته است. این مجموعه پس از انتشار تاثیر فراوانی برخاطره جمعی ایرانیان می گذارد به گونه ای که برخی از ابیات این مجموعه به عنوان مثل سایر در میان توده مردم به کار برده میشود و این اقبال تا بدانجا ادامه می یابد که برخی گفته اند: «در کوچه باغهای نشابور» در جایگاهی از وقوف و اعتماد شاعرانه قرار گرفته که سه دفتر بعدی او یعنی «مثل درخت در شب باران»، «بوی جوی مولیان» و «از بودن و سرودن» -که هر سه در سال ۱۳۵۶ انتشار یافته- نتوانست به پای آن برسد و به این ترتیب پیشرفت شعری وی در همان دهه پنجاه متوقف ماند.
آخرین اثر م. سرشک مجموعه «هزاره دوم آهوی کوهی» است که در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. در این مجموعه شاعر، به ویژه در اشعاری که از دهه شصت به بعد سروده، به دهن و زبان تازه ای دست یافته است. ساخت و صورت اشعارش مستحکم تر و موسیقایی تر، زبانش پیچیده تر و اندیشه هایش فلسفی تر شده است و همین امر باعث شده که اشعار او در این دفتر بیشتر طرف توجه خواص قرار گیرد.
دکتر شفیعی کدکنی، در عرصه تالیف و تصحیح و ترجمه و نقد و تحقیق، بی هیچ تردیدی، چهره ای ممتاز می باشد. کتابهای «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر»، «اسرار التوحید» و دهها کتاب و مقاله دیگر وی امروزه، در زمره آثار مرجع به شمار می روند.
مجموعه اشعار
شفیعی کدکنی را باید در زمره شاعران اجتماعی بدانیم. او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی در دههٔ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را بازتاب میدهد و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده نمایانده، دلبستگی و گرایش فراوان به آیین وفرهنگ اسلامی و بخصوص خراسان را نشان میدهد.
۱۳۴۴ - زمزمهها
۱۳۴۴ - شبخوانی
۱۳۴۷ - از زبان برگ
۱۳۵۰ - درکوچه باغهای نیشابور
۱۳۵۶ - بوی جوی مولیان
۱۳۵۶ - از بودن و سرودن
۱۳۵۶ - مثل درخت در شب باران
۱۳۶۷ - هزاره دوم آهوی کوهی
سلام ابوالفضل
ممنونم ازاین کارزیبا وقدرشناسانه ات