سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مولانای بی جان
        ارسال شده توسط

        علی میرزایی( هیچکاک)

        در تاریخ : يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ ۰۶:۲۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۲۹ | نظرات : ۳

        مدتی است با شاعر جدیدی آشنا شده ام در تلگرام.
        نامش مولانای جان است و اشعارش بسیار  شبیه سروده های مولانای خودمان
        شاید هم خود او باشد و من ندانم.
        اما این پسوند لوس« جان »را از کجا آورده و  انداخته پس اسمش؟
        مگر جلال الدین محمد بلخی یا رومی یامولانا یا مولوی بد بوده؟
        من که فکر میکنم خود جلال الدین روحش هم خبر نداشته باشد از این موضوع.
        شاید عده ای یواشکی شناسنامه اش را دزدیده باشند و یک پسوند« جان» پس اسمش گذاشته باشند.
        اما کدام عده؟
        خیلی ساده است:
        همانها که شعر حافظ و مولانا را با ترکیبات و لوس بازیهای مریم حیدر زاده اشتباه گرفته اند،همانها که شعور فرق گذاشتن بین شعر مولوی و ترانه های اندی را ندارند،همانها که یک سطر نیما و اخوان را نمیتوانند درک کنند و از سر ناچاری چسبیده اند به شعر سپهری و نوشته های پناهی،همانها که در برکه سطحی نگری دست و پا می زنند و ادعایشان گوش فلک را کر میکند،همانها که آماده اند برای هر مزخرف مبتذلی هورا بکشند ،همانها که ...
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۲۵۰ در تاریخ يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ ۰۶:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ ۰۹:۱۲
        خندانک
        علی   صادقی
        يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ ۱۱:۲۹
        سلان وعرض ادب
        جبهه گیری شما در اول کار مشخص است..
        اما پایینتر که میرویم....رفته رفته هدف نامشخص میشود...
        کاش چند سطر دیگر ادامه میدادید..
        تا خواننده منظورتان را انگونه که خودتان در نظر دارید متوجه شود

        موفق وموید باشید
        مرضیه سادات هاشمی
        سه شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۶ ۲۱:۲۱
        چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1