جمعه ۷ دی
پایتخت ایران
ارسال شده توسط صابرخوشبین صفت در تاریخ : سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ ۲۳:۲۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۴۹ | نظرات : ۴
|
|
خواندن انشایم به پایان رسید . نشستم و منتظر عکس العمل آقا معلم شدم که صدای خنده ی کلاس جفتی تمام مدرسه را پر کرد . من و دوستان همکلاسی خیلی دلمان می خواست علت خنده ی بلند بچه های کلاس چهارم دبستان را که کنار کلاسمان بود ، بدانیم . به محض اینکه زنگ تفریح زده شد به سمت بچه های کلاس چهارم رفتم و علت خنده ی شان را پرسیدم که در جواب گفتند : آقا معلم از حسن پایتخت ایران را پرسید و او هم خیلی راحت گفت : شوشتر . لبخند تلخی زدم و به سمت کلاسمان راه افتادم . به یاد حسن افتادم . بیچاره در طول زندگیش فقط یکبار به روستای ما آمده بود و بجز نام چند روستا و شوشتر ، چیز دیگری نمی دانست . پایان "صابر خوشبین صفت" اهواز : 20تیر1396
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۱۸۹ در تاریخ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ ۲۳:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.