بیگم دختر هاتف، متخلص به رَشحه*،[۱] (۱۱۹۸ قمری - ؟) شاعر ایرانی در دوران قاجار بود.
پدر بیگم (هاتف اصفهانی)، شوهرش (میرزا علی اکبر، متخلص به «نظیری»)، پسرش (میرزا احمد متخلص به «کشته») و برادرش (سید محمد متخلص به «سحاب») نیز همگی شاعر بودند.
مقام شعری بیگم از برادرش «سحاب» بلندتر بود. او از سادات بود و مدح بعضی از دختران و پسران فتحعلی شاه قاجار میگفت. محمودمیرزا در تذکره نقل مجلس مینویسد رشحه شاعری بسیار توانا بود و «با لاله خاتون و مهری هروی و مهستی گنجوی که مهتر و بهتر شعرای نسوان میباشند همسر و برابر است.»
دیوان شعر بیگم به گفته محمودمیرزا سه هزار بیت شعر داشت که از بهترین و بزرگترین دیوانهای یک زن شاعر ایرانی بود که در دست نیست. در تذکره نقل مجلس صد بیت از شعرهای او و ضمیمه دیوان هاتف هفتاد و پنج بیت آمده است.
تاریخ دقیق مرگ وی مشخص نیست ولی تا سال ۱۲۳۱ ق رشحه هنوز زنده بود.
غم نه، گر خاکم به باد از تندی خوی تو رفت غم از آن دارم که محروم از سر کوی تو رفت
گلشن خلدش شود گر جا نیاساید دگر «رشحه» مسکین که محروم از سر کوی تو رفت
بخشی از یک غزل:
جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم
سزای آنکه ترا برگزیدم از همه عالم ملامت همه عالم بین چگونه شنیدم
فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفا نیم شب پای فرو هشت به کاشانه ما
گفتم از بهر چه کار آمدهای گفت که جور گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت: وفا
هرکجا نام زدانش همه آفاق حجاب هر کجا ذکر به نامش همه افلاک حیا
ماهم اگر به قهر شد از لطف باز گشت
شکر خدا که آه سحر چاره ساز گشت
در ملک عشق خواجگی و بندگی کدام
محمود بین چگونه غلام ایاز گشت
فرخنده هاتفیم به گوش این نوید گفت
دوشینه چون ز خواب غمم دیده بازگشت
کای رشحه شاد زی که ز یمن قدوم شاه
بر روی هم غمت در شادی فراز گشت
یعنی ضیا که قهر وی و لطف عام او
این جانگداز آمد و آن دلنواز گشت
دروداستادبزرگوارم
عالیه این پستایی که شاعران زن گذشته رامعرفی می کنه
ممنونیمم