سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مصاحبه با (......)؟!
        ارسال شده توسط

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        در تاریخ : شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۴:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۰۳ | نظرات : ۸۳

        خندانکبه نام خداخندانک
        وباعرض سلام خدمت تمام استادان ودوستان شاعرم
        وباکسب اجازه ازمدیریت محترم سایت ناب استادبزرگوارمان ( سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)
         پست معرفی شاعر این هفته را اختصاص داده ام به:برادرعزیزوبزرگوارمان موسی عباسی مقدم یکی ازدیگرازاهالی قبلیه ی ناب،هنرمند بااخلاق و فرهیخته ای که روزهاست درکنارمان قلم می زنند!
        سوال یک: خواهش می کنم خودتان رابه طورکامل معرفی کنیدوهرآنچه را که لازم می دانید دررزومه ی شخصی شما ثبت شود رابرایمان بازگوکنید؟
        با سلام خدمت مدیر محترم سایت سید فکری عزیز ودیگر دست اندر کاران سایت وهمچنین شما خواهر خوبم خانم جمیله عجم گرامی که زحمت کشیده واین سطور را نوشته اید عرض شود خدمت با سعادت شما و خوانند گان محترم وعزیز چند سطری از گذشته و شرح حالم را برایتان می نویسم
        من موسی عباسی مقدم ساکن خراسان رضوی شهر ستان چناران در سال هزار وسیصد وسی وهشت درست پنجاه وشش سال پیش در روستای محمدآباد بلوچ از توابع شهر ستان چناران در خانواده ای روستایی وکشاورز به دنیا آمدم تا کلاس پنجم ابتدایی در همان روستا درس خواندم پدرم که فردی بی سواد بود مرا از مدرسه گرفت و اجازه نداد درس بخوانم تا سن پانزده سالگی در همان روستا ماندم و از خانه پدرم به شهرستان گر گان رفتم که آن موقع خانه خاله وخواهرم آنجا بود
        در گرگان درس خواندم و استخدام نیروی انتظامی که آن موقع ژاندارمری بود شدم بعد از اینکه حقوق ثابتی دریافت کردم با نوه عمه ام که آنهم روستایی بود ازدواج کردم بعد از از دواج فهمیدم از نظر فکری کمی مشکل دارد با خودم گفتم دختر فامیله نمی توانم طلاقش بدهم ناچار تا بیست سال با او زندگی کردم واز او سه فرزند به نام محمد و علی وفاطمه دارم پس از آن بچه ها دیدند با مادرشان مشکل دارم همه یک طرف شدند ومن یک طرف خانه ما شده بود میدان جنگ مادرخانمم هم که از ابتدا با دخالت های بیجایش مارا به تنگ آورده بود چون دید اختلافات زیاد شده او هم آتش بیار معرکه شده بود در هر حال نتوانستم ادامه بدهم بعد از بیست سال اورا طلاق دادم وهمسری دیگر اختیار کردم.
        بعد از ازدواج با همسر دومم فهمیدم که او هم از شانس بد من معتاد است ناچار از او هم جدا شدم از او هم که چهار سال همسرم بود دو تا بچه به نام ناصر وریحانه دارم چند سالی مجرد بودم که خواهر هایم پیله کردند که ازدواج کنم گفتم من شانس ازدواج ندارم مدتی خودم را اینطرف آنطرف زدم بلاخره آنها زور شان بیشتر بود همسری برایم پیدا کردند و من با او ازدواج کردم اکنون با او و پسرم به نام الیاس زندگی می کنیم در مدت خدمتم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم بعد از باز نشستی درسم را ادامه دادم ودیپلم گرفتم
        سوال دو:تعریفتان ازشعر چیست؟ودرست ازچه زمانی سرودن شعر را آغاز کردید ؟ چرابه شعر روی آوردید؟آیا اتفاق خاصی باعث شد دست به قلم ببرید ؟
        شعر عبارت است از الفاظی که در آن احساس عاطفه تخیل و موسیقی به همراه کلمات بدیع باهم یکجا جمع شوند وباعث تاثیر در خواننده شوند ودر او هیجان از قبیل غم وشادی ویا نفرت ویا حس دیگری به وجود آورندومن از کودکی که در روستا بودم در دوران ابتدایی چیزهایی شبیه شعر سر هم می کردم یک روز با یکی از دوستانم به مسجد رفتم چشمم به یک دیوان پاره پاره از حافظ افتاد آنرا به خانه بردم ومطالعه کردم از شعر خوشم آمد احساس کردم من هم می توانم چیزهایی شبیه شعر بنویسم
        سوال سه:آیا زمینه ی هنر شعر در خانواده وبستگان دیگر شما نیزهست؟ومشوق شما درسرودن شعر چه کسانی بودند؟
        پسر عمه و پدرم کمی استعداد شعر داشتند ومن کسی در شعر مشوقم نبود خودم استعداد سرودنم را کشف کردم
        سوال چهار:درچه قالبهای شعری قلم می زنید وبیشتردرچه زمینه های می نویسید؟ودرواقع مضامین شعریتان از چه حسی لبریز شده است؟ومنابع الهامتان چیست؟واینکه اشعارتان بیشترکوششی است یا جوششی؟
        من در قالب های کلاسیک شعر می نوسم و مضامین شعری من عاشقانه واجتماعی وکمی هم طنز وسیاسی هست منبع شعری من بیشتر حس وتجربه است .اشعار من بیشتر جوششی است بعد از سرودن کمی هم روی آن کار می کنم تا اگر عیب و ایرادی دارد بر طرف شود
        سوال پنج:نظرتان درباره ی عشق چیست؟ وچه تاثیری بر شعر وشاعر دارد؟
        عشق عبارت است از علاقه بیش از حد به کسی ویا چیزی داشتن اگر عشق وعلاقه نبود خداوند هیچ چیزی را خلق نمی کرد عشق باعث خلاقیت وباعث جوش وخروش وتاثیر فراوان در موجودات می شودو در پیشرفت بشر نقش دارد اگر عشق نبود هیچ موجودی هم نبود.عشق در شاعری تاثیرش بیشتر است اگر عشق نباشد شعر هم از عاطفه واحساس خالی میشود هیچ اثری ندارد
        سوال شش: آیاتاکنون کتابی هم چاپ کرده اید ؟لطفن کمی ازتحصیلات سوابق وفعالیتهایتهای ادبی وهنریتان برایمان بگویید ؟ وآیا غیرازشعر به کارهای هنری دیگری هم می پردازید؟
        من تا کنون دو مجموعه شعر به نامهای تا آفتاب و سایه وسنگ در مشهد چاپ ومنتشر کرده ام یکی سال نود ویک چاپ شد ویکی هم نود وسه من دیپلم دارم ومدت بیست سال است که به طور جدی مشغول سرودن شعر هستم غیر از شعر نقاشی هم می کشیدم ولی چون چشمم حساس بود نقاشی را ادامه ندادم
        سوال هفت:نظرتان درباره ی شعرنو،پست مدرن وکلاسیک ایران چیست وکدام سبک رابیشتر می پسندید ؟
        من همه نوع شعر را دوست دارم به شرطی که شاعری توانمند آنرا نوشته باشد وشعری قوی باشد من همه سبکهارا دوست دارم به شرطهایی که عرض کرده م داشته باشد
        سوال هشت : نظرتان درباره ی نقد ادبی چیست؟وتاثیرآن برادبیات؟
        نقد ادبی برای پیشرفت ادبیات خوب است اگر نقاد نقاد باشد واز روی غرض واحساسات شخصی مطلبی را نقد نکنداثر خوبی بر ادبیات دارد وباعث پیشرفت وشناخت اثر خواهد شد
        سوال نه :مشکلات شاعران درعرصه ی شعروادب چیست؟ وچه پیشنهاداتی دارید برای بهبود اوضاع شعرو شاعری ونشر؟
        مشکلات شاعران این است که شعرشان ن را باید خودشان هزینه کنند وچاپ ومنتشر کنند وآنهم باآنهمه خرج وزحمت اگر شعر خوبی باشد وبا اقبال عمومی مواجه شود خوب است وگرنه بعد از چاپ باید مجانی به دوست وآشنا بدهد وچیزی هم که مجانی شد کسی قدرآن نوشته را نخوهد دانست جلو بچه ها می گذارند که داخل آنها نقاشی بکشندو یا تکه تکه بیندازد دورپیشنهاد این است که هزینه نشر کم شود دولت به ناشران کمک کند وارشاد هم برای توزیع کتاب کمک کند
        بقیه سوال نه**ودرواقع اگریکی ازدست اندرکان حوزه ی شعروادبیات بودید چه راهکارهایی برای بهبود اوضاع کنونی شعر درایران داشتید؟
        اگر من کاره ای بودم به نشریات کمک می کردم وهر نوشته ای هم که ضعیف بود اجازه نشر نمی دادم
        سوال ده:به نظر شما دنیای یک شاعر چه تفاوتی بابقیه ی مردم دارد؟ویکی از خاطرات خوب وبد زندگیتان رادرصورت تمایل برایمان بگویید تا کمی بحثمان جذاب ترشود؟
        دنیای شاعران بابقیه این است که بقیه مثل شاعر علاقه به تعریف وتمجید ندارند ولی شاعر دارد چون شاعر حساستر وزود رنجتر از بقیه ی افراد است می خوهد مطرح باشد واز او تعریف کنندگفته ای از خاطرات بنویسم
        در واقع از بس من مشکلات داشته ام خا طره ای برایم باقی نمانده که تعریف کنم از خاطرات خوب تولد اولین فرزندم بود وخاطرات بد فوت مادرم
        سوال یازده :به نظرشما کدام اشعار مخاطبان بیشتری دارندوبیشتربر دل مخاطبان می نشیند؟ اشعارسیاسی عاشقانه عارفانه یا اجتماعی ویاغیره ............؟
        هر شعری که شاعرش قلم توانمندی داشته باشد مخاطب بیشتری هم دارد ولی من عاشقانه را بیشتر می پسندم وبعد از آن اجتماعی را
        سوال دوازده:چگونه وازکی عضو سایت ادبی ناب شدید؟وسایت شعرناب راچگونه می بینید؟
        از سال نودو یک عضو سایت شعر ناب شدم وشعر ناب را سایتی خوب ودر سطح عالی می دانم
        سوال سیزده: : نمی دانم چقدر با افراغ اندیشه آشنایی دارید اما می خواهم بدانم نظرتان درباره ی استاداحمدی زاده ی عزیز وسبک شعریشون چیست؟
        من در باره افراغ اندیشه چیز زیادی نمی دانم ولی اشعار استاد احمدی زاده رانسبت به بعضی شعر ها در حد عالی می دانم
        سوال چهارده: اگرازشما بخواهیم همین الان یک شعر تقدیم کنین به اهالی سایت ناب چه می گویید؟خوشحال میشیم اگه شعری برایمان بنویسید تا حا ل وهوایمان عوض شود
        *********************
         
        این شعر تقدیم می شود
        حاصل عمر عزیز مابه غیر از آه نیست
        آه هم در سینه ما گاه هست وگاه نیست
        شهر ما لبریز از نور است لیک از بخت بد
        در حیاط ما به غیر از سایه ای کوتاه نیست
        آرزو دارم بگیرم خوشه ی مویی به دست
        کشت امیدم به غیر از برگ خشک کاه نیست
        هرچه دقت می کنم در خانه می بینم به شب
        صورت معشوق من خوب است اما ماه نیست
        چون ترن بر روی ریلی نرم دارم می روم
        یک مسافر هم به جاده با دلم همراه نیست
        در کنارنوجوانان نباتی هم به شهر
        زندگی خوب است اما آنقدردلخواه نیست
        سعی کن از این بیابان بگذری بی کاروان
        غیر یوسف هیچ پیغام آوری در چاه نیست
        موسی عباسی مقدم
        سوال پانزده :درپایان ازشما تقاضا دارم اگر اشکالی نداره یکی ازاشعارتان دراینجا قراردهید تا دوستان به نقد وبررسی آن بپردازند.
        همین شعر بالا را نقد کنند اشکالی ندارد
        در پایان از همه دست اندر کاران سایت وزین شعر ناب خصوصا استاد احمدی زاده وشما که زحمت ایت صفحه را متقبل شده اید سپاسگذارم
        موسی عباسی مقدم بیست وسه شهریور هزار وسیصد ونود پنج
        پانوشت:
        درپایان بازهم تشکرمی کنم ازاین عزیزبزرگوار
        که دعوتم راقبول کردند وبا صبرو حوصله وزیبا پاسخگوی سوالاتم بودند
        وبا آرزوی موفقیت هرچه بیشتر برای ایشان
        سالم وشاد باشید همیشه استادبزرگوارمخندانکخندانک
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۳۷۸ در تاریخ شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۵۴ شاعر این مطلب را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        لیلا باباخانی

        ،

        سمانه هروی

        ،

        هوشنگ زاهدی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        زهرا منصوری

        ،

        عیسی نصراللهی( تیرداد)

        ،

        علی صادقی(صادق)

        ،

        مهدی صادقی مود

        ،

        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        علی ناصری(عین)

        ،

        یاسر رشیدپور

        ،

        منصور شاهنگیان

        ،

        باقر رمزی ( باصر )

        ،

        نغمه احدی

        ،

        وحید سلیمی بنی

        ،

        عباس وطن دوست

        ،

        سلمان مولایی

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        خدابخش صفادل

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        اله یار خادمیان(صادق)

        ،

        رضا جوکار

        ،

        آرزو محمدزاده ( دختری از جنس بهار)

        ،

        محمد محمدی

        ،

        محمد علی نعمتی (حقیر)

        ،

        ریحانه صفری

        ،

        یعقوب صادقی

        ،

        مرجان تاج دینی( دریایی)

        ،

        نیره ناصری

        ،

        شریف شریفیان

        ،

        سیده مریم

        ،

        علی میرزایی( هیچکاک)

        ،

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        ،

        تکتم آقابالازاده

        ،

        علی غلامی

        ،

        حسین راستگو

        ،

        حسین شفیعی بيدگلی

        ،

        محمدعلی جعفریان(عاشق)

        ،

        مرضیه سادات

        ،

        فریما محبوبی

        ،

        کمیل طاهری پاشاکلایی ( شاعر )

        ،

        محمد ساکی

        ،

        فاطمه باقری (سایه)

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        عباس عالم دوست

        ،

        بشیر احمد رحمانی

        ،

        محمد فروزان (م ف)

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2