سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 26 فروردين 1404
    17 شوال 1446
      Tuesday 15 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        سه شنبه ۲۶ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        افسانه مه آلود هاکو و پرشا نگاره ه بیست و دوم
        ارسال شده توسط

        مازیارملکوتی نیا

        در تاریخ : جمعه ۱۱ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۵۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۱۴ | نظرات : ۰

        نگاره بیست و دوم
        ارواح سرگردان در تسخیرملکه فیارو
        همه چیز اینجا کش میاد / اشباح و ارواح رویا نبودن و من .../ پرشای نحیفی که حالا به شاه بانو بودن عادت کرده بوم / با سواره نظامی که به تلاش هاکو تربیت شده بودن /برای کشتن / در سرزمین عجیب ملکه فیارو / فرمانروای هولناک سرزمین ارواح سرگردان /به دنبال یاری اومده بودم /به امید کمک فیارو /برای نبر د با خواهرش /ملکه بزرگ سرما /ملکه دره نای /بالاخره به جایی رسیدیم که گویا از اونجا به بعدارتش من اجازه ورود نداشتند/ جایگاه ملکه / تختی از یخ که با آتش احاطه شده بود /قبل از اینکه زانو بزنم کاملا دیدمش با اینکه پشت به من بود و به نرمی در حال ظاهرشدن بود از حالت شبه واری که داشت / زنی با قامتی بلند /تقریبا 0 متر / با گیسوانی از شراره های آتش که زیباییش رو صد چندان میکرد / اندامی با عضلات صیقل داده شده و نیرومند که میتونست من و اسبم رو با اشاره ای از زمین بلند کنه /شانه هایی که انگار مثل بازوان یک ترازو برای محاسبه بد و خوب ارواح سرگردان عمل میکردن /وحرارتی که تا چند متری اون جایی که ایستاده بودم کاملا آزار دهنده بود / مشکل اینجابود که هنوز نمیتونستم باور کنم که از تهران و از دانشگاه علوم سیاسی /چطور به اینجا اومدم / من پرشا رعفت هستم در دنیای خودم و حالا / اینجا / شه بانوی این سرزمینم که با متحدین اساطیریم در نبردی باستانی با موجودات ماورایی شرکت میکنم / هنوز فاصله بین این دنیا و دنیای خودمو نمیتونم تشخیص بدم و اینکه اینجاخوابه یا دنیای من / فیارو برگشت به سمتم در نهایت /هیچوقت فکر نمیکردم زنی رودر این اندازه ببینم / موجود هولناکی بود که فرمانروایی ارواح سرگردان بر روی زمین رو به عهده داشت / ارواحی که همیشه به دنبال این بودند تا خودشون رو به جایی برسونن که بتونن دوباره به درجه و منزلت دنیای نهایی برسن / البته خیلی ازاونها هم از این کار صرف نظر میکردن و به زندگی نفرین شده در این شرایط تن میدادن و بعداز خارج شدن از سرزمین فیارو /به دنیای انسانهای زنده پا میگذاشتن وبه نا آروم کردن زندگی و دنیای انسانها می پرداختن / تا شاید این تلافیی باشه برانسانهایی که زنده هستن و شرایط اونها رو ندارن / به سمتم اومد و با دست اشاره کرد که بلند شم / حتی زمانی که بلند شدم /تمام قد / کلاه خودم به کمرش به سختی میرسید / تو شه بانوی آدمیزاده ها هستی ؟ / اینو گفتو مثل درنده ای که به وعده %D

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۱۸۳ در تاریخ جمعه ۱۱ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۵۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مازیارملکوتی نیا

        ،

        لیلا باباخانی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1