امیر عشیری، نویسنده ایرانی که روز پنجشنبه ۲۷ خرداد در ۹۲ سالگی در سکوت خبری درگذشت، شهرت خود را با نوشتن پاورقی در دهههای سی تا پنجاه خورشیدی به دست آورد.
او که سال ۱۳۰۳ در تهران به دنیا آمده بود، پاورقینویسی را با مجله "آسیای جوان" آغاز کرد و نخستین نوشتهاش را در ۱۳۲۸، وقتی ۲۵ ساله بود به چاپ رساند.
از عشیری بیش از پنجاه عنوان کتاب برجای مانده که از آن میان میتوان به "اعدام یک جوان ایرانی در آلمان"، "جای پای شیطان"، "تصویر قاتل"، "لبخند در مراسم تدفین" و "جاسوس چشمآبی" اشاره کرد.
عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبی در مقالهای با عنوان "نویسندگان نیمه از یاد رفته" در "کتاب ماه ادبیات"، امیر عشیری را از یکی از پیروان حسینقلی مستعان، مترجم و پاورقینویسی که آثارش در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ خوانندگان زیادی داشت، معرفی میکند.
عشیری که کارمند وزارت صنایع و معادن بود، دو سال پیش در گفتوگو با روزنامه ایران گفت که با وجود این شغل، زندگیاش از راه نوشتن تأمین میشد: "حقوقی که از وزارتخانه میگرفتم جبران کم و کسریها را میکرد."
او در همین گفتوگو خود را از زبان محمدعلی جمالزاده، نویسنده ایرانی، با یکی از نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه مقایسه کرد: "من پلیسینویس بودم. آن موقع مرحوم جمالزاده کتابهای مرا میخواند. ناشر کتابهای من در آن زمان مرحوم معرفت بود، ایشان به ژنو میرفت و جمالزاده را میدید و کتاب برایش میبرد. وقتی کتاب 'سیاه خان' مرا خواند، گفت عشیری الکساندر دومای ایران است."
با این حال، کاوه میرعباسی، مترجم، درباره عشیری به روزنامه "ابتکار" گفته که آثار او بر اساس الگوهای خارجی بود: "این نویسنده، از نوع نویسندههای غریزی بهشمار میآمد و در ژانری که مینوشت مطالعات عمیقی نداشت، بلکه شیوه نوشتن او، الهام گرفته از فیلمهای سینمایی پلیسی مانند جیمز باند بود. او به واسطه تخیل خوبی که داشت، داستانهای سرگرمکنندهای مینوشت و بعدا بخشی از این آثار به صورت کتابهای جیبی به چاپ رسیدند."
میرعباسی همچنین معتقد است که ژانر داستانهایی که عشیری مینوشت "جنایی-معمایی" نیست، بلکه این آثار در دسته ادبیات "حادثهای-پلیسی"(تریلر) قرار میگیرد: "چرا که در این آثار معما دیده نمیشود و به معنای دقیق کلمه این آثار، رمان حادثهای ـ پلیسی (تریلر) است که حداقل حدود نیم قرن پیش حسابش را از ادبیات پلیسی جدا کرده است."
صدرالدین الهی، نویسنده و روزنامهنگار، نیز در مقالهای با عنوان "درآمدی بر مقوله پاورقینویسی در ایران" درباره امیر عشیری مینویسد که پاورقیهای او، معروفترین پاورقیهایی بود که به تقلید از آثار نویسندگان غربی نوشته میشد و در بین خوانندگانی که به رمانهای پلیسی اروپایی و آمریکایی دسترسی نداشتند، هوادار بسیار داشت.
پاورقیهای عشیری در مجلاتی چون "سپید و سیاه"، "روشنفکر" و "تهران مصور" به چاپ میرسید، اما عمده پاورقیهای او در "اطلاعات هفتگی" منتشر میشد.
ارونقی کرمانی، سردبیر این مجله، مینویسد: "امیر عشیری در قصههای خود به طور دقیق محل رفتوآمد قهرمانان را مینوشت. فیالمثل اگر قهرمان قصه راهشان به پاریس و یا هر شهر و دیاری میافتاد، او از کوچهها، خیابانها و رستورانهای واقع در آن نام میبرد."
علاوه بر داستانهای پلیسی، امیر عشیری به نوشتن داستانهای تاریخی نیز علاقه داشت و در این زمینه آثاری چون کتاب دوجلدی "شاه عباس" نوشت.
با وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷، فعالیت مطبوعاتی امیر عشیری متوقف شد و تنها برای یک سال با مجله "جدول" و مجله "سرگرمی خانواده" به همکاری پرداخت.
"در سالهای قبل از انقلاب من در هفته چهار پاورقی مینوشتم. حالا دیگر بساط پاورقینویسی جمع شده و مجلات عموماً ماهانه چاپ میشوند. آنها باید برای همکاری دنبال من میآمدند که این اتفاق نیفتاد و من هم نمیتوانستم بلند شوم بروم از آنها تقاضای کار بکنم."
با وجود این که برخی از آثار امیر عشیری پس از انقلاب نیز منتشر شد و همچنان پرفروش بود، او در محافل ادبی حضوری نداشت و نامش چندان برده نمیشد. با این حال، دو سال پیش، در مراسم پایانی جایزه "لیراو" در تهران، از این نویسنده تقدیر شد.
در حاشیه بودن نام امیر عشیری به گونهای بود که خبر درگذشتش نیز با دو روز تأخیر منتشر شد و خبرگزاری دانشجویان ایران٬ ایسنا از "سکوت خبری" در این زمینه نوشت.
به گزارش ایسنا عشیری حدود دو ماه پیش در پی زمین خوردن دچار شکستگی پا شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. به دلیل وخامت حالش دوباره جراحی شد و روز پنجشنبه به خاطر ایست قلبی درگذشت. پیکر او یک روز بعد در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
روحش شاد