به نام خدا
باعرض سلام خدمت تمام استادان ودوستان شاعرم
وباکسب اجازه ازمدیریت محترم سایت ناب استادبزرگوارم سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق) پست معرفی شاعر این هفته را اختصاص داده ام به استادگرانقدروفرهیخته مان علی رضا کاشی پور
که یکی ازعزیزان با اخلاق وعلاقمند فعال درسایت هستند وهمواره با تواضع ودلسوزانه به نقداشعار وآموزش دوستان پرداخته اند!
وتلاشهای ایشان دراین مسیربرهیچ کس پوشیده نیست
سوال یک:استادبزرگوارم خواهش می کنم خودتان رابه طورکامل معرفی کنید وهرآنچه را که لازم می دانید دررزومه ی شخصی شما ثبت شود برای ما بازگوکنید درواقع یک بیوگرافی کامل ازتون می خوام؟
سلام و درود به اعضای محترم سایت شعر ناب .
لازم می بینم ابتدا از زحمات بی دریغ و صمیمانه ی خانم عجم در موضوعات مختلف و بویژه معرفی شاعران این سایت قدردانی و سپاسگزاری نمایم . ( بنده ی کمترین ِ نااستاد ) علیرضا کاشی پور محمدی متولد سی ام خرداد ماه سال هزار و سیصد و چهل و دو ، زاده و ساکن مشهد مقدس هستم وبه عنوان معاون اجرایی دریکی از هنرستان های ناحیه یک آموزش و پرورش مشهد مشغول خدمت هستم .
سوال دو:تعریفتان ازشعر چیست؟ودرست ازچه زمانی سرودن شعر را آغاز کردید ؟ چرابه شعر روی آوردید؟آیا اتفاق خاصی باعث شد دست به قلم ببرید ؟
به نظر من شعر یک رویداد و اتفاق ملکوتی و ماورایی است که شبیه وحی ، روح ِ شاعر را در سیطره ی خویش قرار می دهد و او را به خلق ِ چیزی وا می دارد که پیش از آن هرگز وجود نداشته است .
با توجه به زمینه هایی که هم ژنتیکی و هم فطری است از سن هفده سالگی چیزهایی را به روی کاغذ می آوردم .
سوال سه:آیا زمینه ی هنر شعر در خانواده وبستگان دیگر شما نیزهست؟ومشوق شما درسرودن شعر چه کسانی بودند؟
دایی ِ پدرم و خود ِ پدرم شاعرند و این موضوع ، بی شک در روحیات ِ شعری من بی اثر نبوده است و البته هر دو آنها مشوق من در سرودن شعر بوده اند .
سوال چهار:درچه قالبهای شعری قلم می زنید وبیشتردرچه زمینه های می نویسید؟ودرواقع مضامین شعریتان از چه حسی لبریز شده است؟ومنابع الهامتان چیست؟واینکه اشعارتان بیشترکوششی است یا جوششی؟
حلول ِ فرشته ی شعر در جان ِمن با عشق ِ دوران نوجوانی اتفاق افتاد . یاد دارم اولین کلام آهنگین که گفتم این بود :
تا کی دو دیده را به دقایق دهم تماس
بازآ که مرد ساعت ِ عشقم ز انتظار
سوال پنج:نظرتان درباره ی عشق چیست؟ وچه تاثیری بر شعر وشاعر دارد؟
عشق ، پرنده ای است که با دو بال ِ احساس و خیال ، امکان ِ پرواز ِ شاعر را در آسمان ِ زیبایی میسر می کند
عشق ، ابزار ِ ابراز ِ هنر است به ویژه شعر چون به طور مستقیم در احساس تجلی می یابد .
به نظرم بی عشق هیچ اتفاق زیبایی در جهان نمی افتد یعنی منبع الهام ِ همه ی شاعران بایستی عشق باشد . شاعر به معنای واقعی کلمه و نه ناظم یعنی کسی که با همه ی هستی ، چه انسان چه حیوان و چه گیاه و نبات ، همذات پنداری می کند و در آن لحظات روحانی ِ خاص ، دچار یک دگرگونی می شود و احساسش به صورت شعر نمود و بروز می یابد .
شعرهای من همه جوششی و آنی است و به جرأت می گویم که شاید پنج درصد آنها کوششی باشد .
سوال شش: آیاتاکنون کتابی هم چاپ کرده اید ؟لطفن کمی ازتحصیلات سوابق وفعالیتهایتهای ادبی وهنریتان برایمان بگویید ؟ وآیا غیرازشعر به کارهای هنری دیگری هم می پردازید؟
تاکنون موفق به چاپ کتاب نشده ام . تحصیلاتم ، فوق دیپلم رشته ی آموزشی است . فعالیت های ادبی زیادی داشته ام مثل چاپ ِ شعرومقالات ِ ادبی و اجتماعی در روزنامه های محلی و کشوری ، کمک در تالیف و ویرایش کتاب های مختلف استانی مثل کتاب ِ تاریخ جهاد سازندگی خراسان . غیر از فعالیت های هنری و ادبی ، دوسال است که به امور خیریه مبادرت می کنم . در این زمینه ، با کمک دوستان و آشنایان ، جوانان ِ در آستانه ی ازدواج که از بضاعت ِ مالی خوبی برخوردار نیستند را شناسایی کرده و پس از انجام تحقیقات گسترده و البته بدون اطلاع ِ خود ِ آن ها ، شرایط ازدواج شان را فراهم می نمائیم . بنده همین جا از دوستان و اعضای محترم سایت خواهش می کنم که در انجام ِ این کار خداپسندانه ، در حد توان ِ خویش ، حقیر را یاری کنند ضمن این که چندی قبل این موضوع را با سید بزرگوارجناب استاد احمدی زاده در میان گذاشته و منتظر کسب تکلیف هستم .
سوال هفت :نظرتان درباره ی شعرنو،پست مدرن وکلاسیک ایران چیست وکدام سبک رابیشتر می پسندید ؟
به نظرم قالب شعرچندان مهم نیست ، مهم این است که شعرمان چه حرف تازه ای برای گفتن دارد . تاریخ ادبیات ما مملو از شعر و شاعران در همه ی ادوار تاریخی است اما کدام شعرها و شاعران ماندگارشده اند . مردم ما دست ِ کم یک یا دو بیت شعر از مولانا ، حافظ ، سعدی ، عطار ، فردوسی و خیام از شعرای قدیم و از شعرای جدید ازاخوان ثالث را به یاد دارند و این نشان می دهد که اینان حرفی برای گفتن داشته اند اما آیا کسی یک بیت یا یک مصراع شعراز سوزنی سمرقندی را بیاد دارد یا اصلا وی را می شناسد . به اعتقاد من شاعر بایستی ابتدا شعر کلاسیک بگوید و پس از تسلط کامل بر آن به شعر نو روی آورد متاسفانه امروزه هر کسی بدون شناخت شعر نو ( که قواعد خاص ِ خودش را دارد ) چند جمله را پشت سر هم ردیف می کند و به خیالش می رسد که شعر گفته است ضمن این که در این جملات هیچ چیز تازه و نو نمی بینیم جز تکرار مکررات ِ اندوه و زاری در هجران ِ معشوق
و توصیف ِ وی از موی سر و روسری و چشم و ابرو گرفته تا ناخن ِ پا .
سوال هشت: نظرتان درباره ی نقد ادبی چیست؟وتاثیرآن برادبیات؟
هر کاری در عرصه ی هنرپس از اینکه آفریده شد نیاز به بازنگری و نقد دارد و گرنه به همان صورت باقی می ماند اما اگر در باره ی آن بحث و تبادل نظر انجام گرفت ، اشکالات کار برطرف می شود و در نتیجه آن کار به ماندگاری نزدیکتر می گردد .
به نظر من کسی که فکر می کند شعرش و هنرش ، نیاز به نقد ندارد دچار تکبر و خودبرتربینی است یعنی همان عامل ِ دور کردن ِ انسان از انسانیت در حالی که شاعر که در معنای کلمه به فرد ِ بسیار با شعور اطلاق می شود ، کسی است که بایستی دارای همه ی فضایل انسانی باشد یا در رسیدن به این فضایل ، سعی و کوشش نماید . لازم می بینم در همین جا از برخی دوستان ِ سایت گله کنم که برای شعرشان ، گزینه ی نقد را فعال نمی کنند . ترس از انتقاد و لذت بردن از به به و چه چه های بی منطق ، متاسفانه یکی از دلایل این کار است چرا که معمولا مردم ، هیچ انتقادی را حتی سازنده و مفید ، برنمی تابند و این عیب ِ کار ماست .
سوال نه :مشکلات شاعران درعرصه ی شعروادب چیست؟ وچه پیشنهاداتی دارید برای بهبود اوضاع شعرو شاعری ونشر؟
ودرواقع اگریکی ازدست اندرکان حوزه ی شعروادبیات بودید چه راهکارهایی برای بهبود اوضاع کنونی شعر درایران داشتید؟
شاید بزرگ ترین مشکل ِ شاعران ما ، عدم توانایی چاپ و انتشار اشعارو در نتیجه عدم آشنایی حوزه ی ادبیات از آن ها باشد .
متاسفانه شعر نیز چون سایر هنرها در چرخه ی سیاست بازی ، گیر افتاده و اگر نگاه ِ مسئولین این حوزه ، به دور از جریانات رایج
باشد ، وضعیت شعر خوب و خوب تر خواهد شد . پیشنهاد من این است که در کنار مراکزدولتی مثل فرهنگ و ارشاد که متولی این امور هستند ، سازمان هایی خصوصی در این حوزه وارد شوند و از طریق وسائل مختلف ارتباط جمعی از شاعران ِ مهجور ما حمایت کنند .
سوال ده:به نظر شما دنیای یک شاعر چه تفاوتی بابقیه ی مردم دارد؟ویکی از خاطرات خوب وبد زندگیتان رادرصورت تمایل برایمان بگویید تا کمی بحثمان جذاب ترشود؟
دنیای یک شاعر یعنی محیطی که اندیشه ، جهان بینی ، احساسات و دغدغه های یک شاعررا شکل می دهد و طبیعی است که یک شاعر نمی تواند مثل یک کاسب بیندیشد . اندیشه و دلشوره های یک کاسب تنها در کسب ِ سود ، خلاصه می شود . آیا از یک کاسب می توان انتظار ِ جان فشانی و ایثار و عشق به مردم داشت ؟ در حالی که یک شاعر از غم و اندوه ِ دیگران به هم می ریزد به قول بیدل دهلوی : آگه ز تب ِ هر که شدم آب شدم
سوال یازده :به نظرشما کدام اشعار مخاطبان بیشتری دارندوبیشتربر دل مخاطبان می نشیند؟ اشعارسیاسی عاشقانه عارفانه یا اجتماعی ویاغیره ............؟
به نظر من برقراری ارتباط مخاطب با یک شعر ، تحت تاثیر موقعیت ِ اجتماعی اوست . در شرایطی که جامعه ی ما درگیر جنگ بود اشعار حماسی جایگاه ویژه ای داشت اما امروزه که در دوران صلح به سر می بریم این اشعار مخاطب زیادی ندارد و بیشتر مخاطبین ، مجذوب ِ شعرهای عارفانه و عاشقانه هستند .
سوال دوازده:چگونه وازکی عضو سایت ادبی ناب شدید؟وسایت شعرناب راچگونه می بینید؟
فکر می کنم زمستان سال 93 بود که خانم فاطمه رها در یکی از کامنت های خود در سایت شعر نو ، این سایت را به من معرفی کردند که همین جا لازم می بینم از این بزرگوار به خاطر برقراری این ارتباط ، تشکر و قدردانی نمایم . برای ایشان که البته کم کار هم هستند آرزوی توفیق و سلامتی دارم .
سوال سیزده : : نمی دانم چقدر با افراغ اندیشه آشنایی دارید اما می خواهم بدانم نظرتان درباره ی استاداحمدی زاده ی عزیز وسبک شعریشون چیست؟
افراغ در لغت به معنای ریختن است و افراغ اندیشه ، ریختن بیان از قالب احساس به قالب واژه است به تعبیری دیگر ، بیان احساس آنی است که در شاعر اتفاق می افتد که البته با بداهه تفاوت دارد . این سبک و قالب شعری زیبا که مختص جناب فکری است به نظرم حرکت و جنبشی نو در عرصه ی ادبیات ماست که برای تثبیت آن ، نیاز به زمان هست . برای استاد احمدی زاده آرزوی موفقیت روزافزون می کنم .
سوال چهارده: اگرازشما بخواهیم همین الان یک شعر تقدیم کنین به اهالی سایت ناب چه می گویید؟خوشحال میشیم اگه شعری برایمان بنویسید تا حال وهوایمان عوض شود .
و اما درخواست شعر کرده اید به چشم . تقدیم به شما و اهالی باحال ِ شعر ناب :
ای کاش من هم مثل تو کیفور بودم
ای کاش چون تو جلوه ای از نور بودم
ای کاش نزدیک ِتو می شد حس و حالم
از هر چه غیر از حس و حالت دور بودم
گم می شدم در جاری ِ روح ِ زلالت
با عشق ، آزادی ، عدالت ، جور بودم
ای کاش من هم مثل تو در چشم ِ ابلیس
پیش از همه ، بیش از همه ، منفور بودم
می ریختم در جان ِ دلتنگی ، طراوت
نُت های رنگارنگ ِ یک سنتور بودم
ای کاش در فصل ِ لبانت می شکفتم
طعم ِ شراب ِ دانه ی انگور بودم
کیف ِ تو بادا کوک و حالت همچنان خوش
ای کاش من هم مثل تو کیفور بودم
سوال پانزده :درپایان ازشما تقاضا دارم اگر اشکالی نداره یکی ازاشعارتان دراینجا قراردهید تا دوستان به نقد وبررسی آن بپردازند
بیراهه
سمت ِ کدام دغدغه ها پرسه می زنی
در کوچه باغ عشق ، یا بیراهه ی ِ هوس
این بوی چیست که از چشم های تو
هر لحظه جاری است
در شامّه ی تیز بادها
ابلیس یا خدا ؟
وین بال های کیست که پرواز می دهد
تنهایی تو را
از تنگ ِ این قفس
پروانه یا مگس ؟
با سپاس دوباره از سرکار خانم عجم عزیز و بزرگوارکه این افتخار را نصیب حقیر کردند .
پانوشت:
درپایان بازهم تشکرمی کنم ازاین استادعزیزو بزرگوارم که دعوتم را قبول کردند وبه زیبایی وبا صبرو حوصله ی تمام پاسخگوی سوالاتم بودندوامیدوارم که همیشه شاد وموفق وسلامت باشند
وهمچنین یک بار دیگر تشکر می کنم ازاستاد عزیزو گرانقدرم
سید حاجی فکری احمدی زاده وشما دوستان واستادان عزیزم که
با حمایت وحضورتون تشویقم می کنید
بــــــــــــــــــــــــه ادامــــــــــــــــــــــــه ی ایـــن مسیـــــــــر