سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اشعار و ابیات ناب شعرای سبک هندی از تذکره ی مجمع النفایس سراج الدین علی خان آرزو(قسمت اول)
        ارسال شده توسط

        دکتر رجب توحیدیان آغ اسماعیلی(سالک)

        در تاریخ : جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۱:۳۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۵۲ | نظرات : ۶

        اشعار و ابیات ناب شعرای سبک هندی از تذکره ی مجمع النفایس سراج الدین علی خان آرزو(قسمت اول)
        دکتر رجب توحیدیان استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سلماس
        1-خواهی عزیز دهر شوی خاکسار شو
        در دیده ها ز سرمه شدن جاست سنگ را
        (شفیعای اثر شیرازی)
        2-زندگانی می شود دشوار در پایان عمر
        هست بیداری مشقت بگذرد چون وقت خواب
        (شفیعای اثر شیرازی)
        3-اگر ز رشک تو میرم رقیب! جا دارد
        که یار نوحه کنان از پی جنازه ی توست
        (شفیعای اثر شیرازی)
        4-پیش از این محنت ایام چنین صعب نبود
        هر که اکنون به بلا صبر کند ایوب است
        (شفیعای اثر شیرازی)
        5- دفتر شاهان ز بعد مرگ فرد باطل است
        دفتر اهل سخن جمع است تا باشد نشان
        (شفیعای اثر شیرازی)
        6-دردمندان را دوا کردن بهشت دیگر است
        خار از پایی بر آوردن گل بی خار ماست
        (میر غلامعلی آزاد بلگرامی)
        7-ز ذوق بانگ الستند عارفان در وجد
        سخن تمام شد و لذت سخن باقی است
        (میر غلامعلی آزاد بلگرامی)
        8-کار دانا نیست در ایام غم ناخوش شدن
        وقت نرگس خوش که در فصل خزان گیرد قدح
        (میر غلامعلی آزاد بلگرامی)
        9- سرکشی سرمایه ی نقصان دولت می شود
        نیشکر را بند بالا کم حلاوت می شود
        (میر غلامعلی آزاد بلگرامی)
        10- مریض را غمِ بالاتر از مرض این است
        که صبح صورت نحس طبیب باید دید
        (میر غلامعلی آزاد بلگرامی)
        11-نقش و نگار دنیا سیر بهشت دارد
        اما چو پای طاووس انجام زشت دارد
        (میر غلامعلی آزاد بلگرامی)
        12-خوشا دوری که در عالم ایازی بود و محمودی
        وفا ، عنقا ؛ محبـــــــــت، کیمیا شد در زمان ما
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        13-کوه کن بودن و مجنون بودن
        کار شوق است نه کار من و توست
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        14-رو داری از آیینه به هر وجه محال است
        جز صدق نمی آید از اصحاب وفا هیچ
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        15-کامل کجا مقیّد اسباب می شود
        بی نردبان مسیح، به بام فلک رسید
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        16-غیرتی نیست هنرمند حوادث زده را
        هست بی قدر چون آن نسخه که ابتر باشد
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        17-می فزاید ظلمت دل، صحبت افسردگان
        چون زمستان بیشتر گردد شود شبها بلند
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        18-دست کسی که گیرد از پا فتاده ای را
        باشد کلید جنت پنهان در آستینش
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        19-گریزانم ز جمشید و فریدون، بنده ی عشقم
        همین یک حلقه ی صاحبدلان را حلقه در گوشم
        (شاه فقیر الله آفرین لاهوری)
        20-سراسر همچو مهر و ماه گردیدیم دنیا را
        ندارد منزل آسایشی دیدیم دنیا را
        (قزلباش خان امید)
        21-در خرابات فیض بیداری است
        سوی مسجد مگر روم در خواب
        (قزلباش خان امید)
        22-حاجی! عبث به طوف حرم سعی می کنی
        باید شدن به صاحب این خانه آشنا
        (قزلباش خان امید)
        23-چون نمک سهل قیمتم لیکن
        قسم عالمی به جان من است
        (قزلباش خان امید)
        24-جهان که گفت چنان و چنین نخواهد ماند
        اگر نماند چنان پس چرا چنین مانده است؟
        (قزلباش خان امید)
        25-ممسک! آخر به چه رو چین به جبین اندازی
        که در بسته نبوده است به دربان محتاج
        (قزلباش خان امید)
        26-من به رنگ ذره ، او چون آفتاب
        هر قدر نزدیک رفتم، دور شد
        (قزلباش خان امید)
        27- تماشا کرد یک ره خود فروشی های یاران را
        دگر کی یوسف ما بر سر بازار می آید؟
        (قزلباش خان امید)
        28-از خرابات به مسجد چه کنی تکلیفم
        برو ای زاهد بیکار که فرصت دارد؟
        (قزلباش خان امید)
        29- دادی دادم تو عشوه و من به تو دل
        هستی هستم تو شاد و من از تو خجل
        بردی بردم تو دل ز من من غم تو
        کردی کردم تو جور و من جمله بِحِل
        (محمد مقیم آزاد کشمیری)
        30-مرا به سینه ز عشقت هزار پاره دلی است
        که چون لباس گدایان هزار پیوند است
        (سراج الدین اظهری)
        31-صوفیان را هم جهنم هم بهشتی ناخوش است
        آب و آتش هر دو بد بو می کند پشمینه را
        (ملا محمد سعید اشرف مازندرانی)
        32-توان از معرفت حل معمای جهان کردن
        به سان قفل ابجد هست دانستن کلید اینجا
        (ملا محمد سعید اشرف مازندرانی)
        33-از فضای وادی مصر است یوسف خیزتر
        گلشن ایران مگر از چاه کنعان خورده آب
        (ملا محمد سعید اشرف مازندرانی)
        34- شعله ایم اما ز دود دل سیه پوشیم ما
        چون چراغ لاله می سوزیم و خاموشیم ما
        در گلستان محبت غنچه ی نشکفته ایم
        خون دل در پرده می نوشیم و خاموشیم ما
        (محمد قلی آصف قمی)
        35-در این خرابه دلی خالی از کدروت نیست
        جهان به آیینه ی زنگ دیده می ماند
        (محمد قلی آصف قمی)
        36-کاردانان را نمی باید مصالح آن قدر
        شانه با انگشت چوبین واکند از مو گره
        (رفیع خان باذل مشهدی)
        37-کسی در بند غفلت مانده ای چون من ندید اینجا
        که عالم یک درِ باز است و می جویم کلید اینجا
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        38-بر همین آبله ختم است ره کعبه و دیر
        کاش می کرد کسی سیرِ مقام دل ما
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        39-مقام وصل نایاب است و راه سعی ناپیدا
        چه می کردیم یارب! اگر نبودی نارسیدنها
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        40-وحدت از خود داری ما تهمت آلود دویی است
        عکس در آب است تا استاده ای بیرون آب
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        41-سخت دشوار است منظور خلایق زیستن
        با همه زشتی اگر در پیش خود خوبم بس است
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        42-قدر سخن بلند کن از مشق خاموشی
        حرف نگفته معنی ایهام داشته است
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        43-در این هوس کده هر کس بضاعتی دارد
        دعاست مایه ی جمعی که دستشان خالی است
        جهان چو شیشه ی ساعت طلسم فقر و فناست
        پر است وقت دگر آنچه این زمان خالی است
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        44-هیچکس در بارگاه آگهی مردود نیست
        صافی آیینه با کبر و مسلمان آشناست
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        45-جان هیچ، جسد هیچ، نفس هیچ، بقا هیچ
        ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ
        عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ
        عالم همه افسانه ی ما دارد و ما هیچ
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        46-زیر فلک از منعم و درویش بپرسید
        گر خانه همین است همه خانه خرابند
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        47-هر چه دارد محفل تحقیق امروز است و بس
        خاک بر فرق دو عالم دی و فردا کرده اند
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        48-عقل از فنون نفس ندارد برآمدن
        بیچاره است مرد چو زن گریه می کند
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        49-ای غفلت! آبروی طلب بیش از این مریز
        عالم تمام اوست که را جست و جو کند؟
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        50- چه بلندی و چه پستی، چه عدم چه ملک هستی
        نشنیده ایم جایی که کس آرمیده باشد
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        51-هر که را بینم در این عبرت سرا
        بهر مردن زندگانی می کند
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        52-درس کتاب معرفت حوصله خواه خامشی است
        گر سخن است باز شد تا سردار می رسد
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        53-تتمه آرزو داری ز چرخ از راستی بگذر
        که بی انگشت کج از شیشه روغن بر نمی آید
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        54-سنگ را هم انتقامی هست در میزان عدل
        بت شکستی مستعد آتش نمرود باش
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        55-هر که را جستم چو من گمگشته ی تحقیق بود
        بی تکلف کعبـــــه را هــــــــم در بیابان یافتم
        56-قبله خوانم یا پیمبر یا خدا یا کعبه ات
        اصطلاح شوق بسیار است و من دیوانه ام
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        57-جهان بیخودی یک رنگ دارد جهل و دانش را
        تفاوت نیست در بینا و نابینای خوابیده
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        58-از هر که دیدی آزار در انتقام کم کوش
        در لفظ کینه خواهی حرفی است کین نخواهی
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        59- چه امکان است سیل مرگ گَرد حرص بنشاند
        نرفت آخر به زیر خاک هم گنج از کف قارون
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        60- گرچه می دانیم دل هم، منظر ناز تو نیست
        اندکی دیگر تنزل کن به چشم ما نشین
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        61-عدم، ایمای اسرارت، وجود، اظهار آثارت
        ز نیرنگ تو خالی نیست معدومی و موجودی
        (میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی)
        62-عزّت ایام بی زحمت نمی آید به دست
        سنگ بت گردد به خود بیند چو زخم تیشه را
        (بینش کشمیری)
        63-چون رَوَم بر درگه ارباب دنیا کز ستم
        می خلد چون شیشه در پا سایه ی دیوارها
        (ملّا علیرضا تجلّی)
        64-هزاران نشئه ی ناقص ندارد فیض یک کامل
        شبی هرگز نشد روز از فروغ نور کوکبها
        (ملّا علیرضا تجلّی)
        65-هلاک شیوه ی آزادگان عریانیم
        که سر به جیب کشیدند و پا به دامن ها
        (عبداللطیف خان تنها)
        66- نشان عیش در اوراق دهر نایاب است
        از این کتاب غلط کس چه انتخاب کند؟
        (عبداللطیف خان تنها)
        67-بوی رحمی چشم نتوان داشت اینجا از گلی
        در فرنگستان حسن او مسلمانی کجاست؟
        (میر حیدر تجرید دهلوی)
        68-شوق صنم پرستی در دین آزرَم بود
        تا بهر خویش من هم پیدا کنم خدایی
        (میر محمد افضل ثابت(اله آبادی)
        69-دریای جمال تو چو آید به تلاطم
        هر جا که نظر کار کند بوس و کنار است
        (میر محمد افضل ثابت(اله آبادی)
        70-دی که ابر لطف او فرسنگ در فرسنگ بود
        بر همه باران رحمت بود و بر ما سنگ بود
        (میرزا جعفر قزوینی ملقب به آصف خان)
        71-هر که در تعریف خود کوشد مدام
        بر زبان خویشتن افتاده است
        (میرزا داراب جویای کشمیری)
        72-به قدر بودن دنیا به فکر دنیا باش
        کسی همیشه در این خاکدان نمی ماند
        (میرزا داراب جویای کشمیری)
        73-خصم را از بردباری کن زبون خویشتن
        تا توانی جز تغافل حربه بر دشمن مبند
        (میرزا داراب جویای کشمیری)
        74-دل بی کینه ای دارم که جز الفت نمی داند
        بود یک سوره ی اخلاص قرآنی که من دارم
        (ایوب بیک جودت بدخشانی)
        75-ز شهر عقل بیرون شو جنون هم عالمی دارد
        بکن چون گردبادِ آهِ عاشق سیر هامونی
        (شیخ حسام الدین حسامی هندوستانی)
        76-به دغا بازی دنیا نتوان گشت حریف
        این قماری است که ناباخته می باید رفت
        (شیخ حسام الدین حسامی هندوستانی)
        77-به دست خلق عالم کاسه ی دریوزه می بینم
        گدا چون پادشه گردد گدا سازد جهانی را
        (شیخ محمد علی حزین لاهیجی)
        78-پاس ناموس هنرمندی فرهادم بود
        در ره عشق اگر دست به کاری نزدم
        (شیخ محمد علی حزین لاهیجی)
        79-با رقیبان نکنم سجده ی خاک در دوست
        این نمازی است که بی شرط جماعت باشد
        (میر محتشمعلی خان حشمت بدخشانی)
        80-در آرزوی زخم تو صد سینه چاک شد
        تیغ تو در غلاف و جهانی هلاک شد
        (میر محتشمعلی خان حشمت بدخشانی)
        81-گر چنین شهر به سودای تو دیوانه شود
        همچو زنجیر ز هر کوچه فغان برخیزد
        (میر محتشمعلی خان حشمت بدخشانی)
        82-در اسباب حصول مدعا کوشش مکن بیجا
        که ما از بس که ره جستیم گم کردیم منزل را
        (سید حسن خالص مشهدی)
        83-چو مکتوبی که رهرو یابد و برجاش بگذارد
        پشیمان می شود هر کس که پیدا می کند ما را
        (سید حسن خالص مشهدی)
        84-همچو طفلی که هنوزش خبر از مکتب نیست
        هست یکسان برِ ما شنبه و آدینه ی ما
        (سید حسن خالص مشهدی)
        85-با فقیران سرگران، با اغنیا در کاوش اند
        اختلاط مردم دنیا نمی دانم به کیست؟
        (سید حسن خالص مشهدی)
        86-هر جا که در این بادیه نقش قدمی بود
        از دفتر افتادگی ما قدمی داشت
        (سید حسن خالص مشهدی)
        87-ز خود بیگانه ام با آن که عمری بوده ام با خود
        خدایا این قدر هم آدمی دیر آشنا باشد
        (سید حسن خالص مشهدی)
        88-غم وطن نبود در دل مسافر عشق
        به چشم او چورسد سرمه در صفاهان است
        (میرزا خلیل هندوستانی)
        89-بر بند سنگ بر شکم از فاقه چون گوهر
        بفروش خویش را و نگه دار آبرو
        (مولانا دانا کشمیری)
        90-ای که از شب پرده بر اعمال ناخوش می کشی
        شاید از شب زنده داران در کمین باشد کسی
        (حسنعلی دستور اصفهانی)
        91-به اندک تلخی اندوه عشرتها نمی ارزد
        به تشویش خلالی نعمت دنیا نمی ارزد
        (میر محمد زمان راسخ لاهوری)
        92-میوه از بهر رسیدن می رود یک ساله راه
        پختگی ها گر هوس داری سفر شرط است شرط
        (میر محمد علی رایج سالکوتی)
        93-بندگی کیشم تمیز کعبه و دیرم کجاست؟
        دیده ام هر جا دری، «رایج» سجودی کرده ام
        (میر محمد علی رایج سالکوتی)
        94-عشرت گیتی نصیب مردم فرزانه نیست
        این سخن را از من دیوانه می باید نوشت
        (میرزا ایزد بخش رسا)
        95-جهنمی است نشستن در آرزوی بهشت
        بنوش باده، بهشت و بهار کن خود را
        (حاجی فریدون سابق اصفهانی)
        96-ای خوش آن روز که از اهل وفا نامی بود
        همه رفتند و از این سلسله عنقا مانده است
        (حاجی فریدون سابق اصفهانی)
        97-اضطراب بیخودی در وصل باشد بیشتر
        کی ندیدن می کند کاری که دیدن می کند؟
        (حاجی فریدون سابق اصفهانی)
        98-به مسجد می روی مستِ شراب از بزم ما زاهد!
        حرامت باد می گویی حلال اینجا حرام آنجا
        (حاجی اسلم سالم کشمیری)
        99-صبور باش به غفلت که همچو موج محیط
        ز حق ریختنت هم به حق گریختن است
        (حاجی اسلم سالم کشمیری)
        100-ملک گیری دیگر و شور محبت دیگر است
        خوانده ام یوسف زلیخا و سکندرنامه را
        (محمد افضل سرخوش لاهوری)
        101- کفر کامل عین اسلام است در آیین عشق
        همچو شخصی کآید از دست چپ او کار راست
        (محمد افضل سرخوش لاهوری)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۹۴۱ در تاریخ جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۱:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2