چهارشنبه ۲۸ آذر
مثنوی منثور(مردحازم)
ارسال شده توسط همایون فتاح(رند) در تاریخ : دوشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۴۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۹۷ | نظرات : ۰
|
|
مثنوی منثور(مرد حازم)
حزم چبوددردوتدبیر احتیاط ازدو آن گیری که دور است از خباط
آن یکی گویددراین ره هفت روز نیست آب و هست ریگ پای سو
آندگر گویددروغست این بدان که بهرشب چشمه ای بینی روان
حزم آن باشد که برگیری توآب تا رهی از ترس و باشی در صواب
گربوددرراه آب این را بریز ور نباشد وای برمرد ستیز
ای خلیفه زادگان دادی کنید حزم بهر روز میعادی کنید
این کلمه را از نظر لغوی سه کاربردباشد یکی آنکه "هضم "است که همانا بمعنی قوای هاضمه باشد و گوارش و تحلیل غذادر معده دوم آنکه "هزم" باشد و درمعنی پراکندگی دشمن شکست خورده را بیان کند وسومی که پیامی هشدار گونه درآن نهفته باشد و حضرت مولانا در تفسیر آن کوشیده وآدمی را بدان هشدار داده باشد که عاقبت اندیش باشد و دوراندیش درپس دنیای آخرتش که اگر حازم نبوده باشد و دوراندیش نبوده باشدبه هلاکت خویش دامن زده باشدودر واقع دامهای گسترانیده در هرکجای زندگانی آدمیست که چشم حزیمت و دوراندیشی او را کور میگرداند ودور میسازد از اختیار کردن و انتخاب راه درست بدورازسهو وخطا واشتباه ودر این تدبر ودوراندیشی عرصه را بر ابناء بشر تنگ نمیگرداند همچون متعصبین که بی چون و چرا نوع بشر را وادار به پذرفتن عقایدخودشان کنند آنهم باارعاب و وحشت وترس از دوزخ و برزخ و اینگونه فجایع بلکه علیمانه و فیلسوفانه و عارفانه به طرح مسئله ای میپردازد وانسان را همانند مسافری می انگارد که عازم سفری است که تاکنون نیز بدان راه نبوده است و ناآشنای آن مسیر و طریق ودر عقب آن راه و مسیر او را اهل آنجا دو گونه ی متضاد براو مینمایانند یکی اورا هشدار میدهد که در این چندین و چند شبانه روز طی طریق شمارا بیابان خشک و سوزانی است که اگر آب نبرده باشید همانا هلاکت برده باشید و دیگری درست متضاد با آن نظر و رای آن مسافررا گوید که هرکه اینرا گفته است دروغی بافته و شما را فریفته باشد چه این راهی که میروید هرشبی با چشمه ای جوشان و مملو از آب صاف و گوارا مواجهید وبر شما آب نیاز نباشد وآب بردن شما همانا بمنزله بار گرانی است که برخود متحمل میشویدوبدینصورت مولانا انسان را آن مسافر ترسیم میکند واورا به جبر ملزم نمیگرداند که بی چون و چرا اینکه میگویمت بپذیر بلکه اورا مخیر میکند به انتخاب انتخابی که عقل سلیم بدانسوست و حکم عقل و عقلانیت بدانسو نظر دارد که مرد حازم راست و هر که عاقبت اندیش بود عقلش و دوراندیشی اش و حزیمتش حکم کند از بهر آن راه نرفته و ناآشنا آن دو نظر را تجزیه و تحلیل نمایدومقداری آب باخودبرد که آن بمثابه توشه ی آخرت بود هرآدمی راومولانا آن حزیمت و عقلانیت را بدینگونه گوشزد میکند که مرد حازم و دوراندیش اندکی آب با خود میبرد که اگر طبق نظر اولی اهالی آن محل راه خشک و سوزان بود آن مشک و آن آب نجات او را بهمراه داشته باشد و اگر نه طبق نظریه دوم از اهل آن محل که راه را پر از آب برآن مسافر ترسیم نموده بود آن مسافر ابدیت چیزی از دست نداده و میتواند آن آب را بریزد ولی اگرآن مسافر که ره آخرت چون ما انسانها پیش گرفته باشد آبی او را نبوده باشد واو را توشه ای مر آخرتش نباشد و راه خشک و سوزان و طاقت فرسا بوده باشد چه ؟وآنجاست که مولانا میفرماید :گربود در راه آب این را بریز ور نباشد وای برمرد ستیز ......مردی که حازم نبوده و دامها چشم دوراندیشی و عاقبت اندیشی اش رابلکل کور گردانیده است. وای براو
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۹۰۴ در تاریخ دوشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید