سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        من هم شهریار رادوست دارم!
        ارسال شده توسط

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        در تاریخ : پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۵۰ | نظرات : ۴۶

         
         
        بیست وهفتم شهریورماه
        روزبزرگ داشت شهریارو روزشعروادب فارسی
        رابه همه ی شاعران
        ادبا وعرفا ودوستان عزیزم  تبریک عرض می کنم!خندانک
         
        سیدمحمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵ تا ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (قبل از آن بهجت) شاعر ایرانی بود که شعرهایی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی داشت. از شعرهای معروف او می‌توان از «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» به فارسی و «حیدر بابایه سلام» (به معنی سلام بر حیدر بابا) به ترکی آذربایجانی اشاره کرد...........................
        ................................................................................................
         
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۱۲۴ در تاریخ پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        احمدرضانظری چروده
        جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۰۶
        نگاهی به زندگی استاد محمّدحسین شهریار
        امید زندگی در سینه¬ها کِشتن فغان دارد
        امین باشی که هرگز مرگ بی¬شیون نخواهد شد
        (شهریار، 1373: ؟)
        محمّدحسین بهجت متخلّص به شهریار، فرزند حاجی میرآقا از سادات خشکناب آذربایجان و از وکلای مبرّز و سرشناس دادگستری تبریز در سال 1285 ش. در تبریز به دنیا آمد. ایّام کودکی را که مصادف با انقلاب آذربایجان بود در قُرای شنگل آباد و قیش قران و خشکناب به سر برد. مقدّمات را به قرائت گلستان و نصاب در مکتب ده و پیش پدر آموخت و خیلی زود با دیوان حافظ آشنایی یافت، دورۀ ابتدایی و دورۀ اوّل متوسّطه و مقداری از ادبیّات عرب را در تبریز آموخت.
        شهریار در سال 1300 ش. راهی تهران می¬شود و به تحصیل در رشتۀ طب می¬پردازد. چند کلاس را در این رشته پیمود امّا شعر، اصلی است که همواره بدان پایبند است. «مدّتی که در تهران ماندم، دیگرتهرانی شدم. شعر من به زبان فارسی بود و امضایم همان سیّد محمدحسین بهجت خشکنابی. در همین ایّام بود که تخلّصم را از حافظ گرفتم. وضو گرفتم و حمد و سوره خواندم و رو به قبله نشستم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم، دیوان را گشودم، این ابیات آمد:
        سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
        به دست مرحمت بازم در امّیدواران زد
        چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
        بر آمد خندۀ خوش بر غرور کامگاران زد
        و من تخلّصم را از بیت آخر گرفتم،
        دوام عمر و مُلک او، بخواه از لطف حق ای دل
        که چرخ این سکّۀ دولت به نام شهریاران زد
        امّا کما (چنان¬که) فکر کردم، دیدم که برای منِ سرگشتۀ جوان، لقب شهریار، عنوان بزرگی است، پس فال دیگری زدم:
        چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
        چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
        غم غریبی و غربت چو بر نمی¬تابم
        به شهر خود روم و شهریار خود باشم
        سیّد محمّدحسین بهجت تبریزی از این پس نام «شهریار» را بر خود می¬زند و پرواز بر فراز گسترۀ شعر را با بال¬های خواجۀ شیرازی می¬آموزد و به خود شیوۀ چنین پروازی را نوید می¬دهد:
        شهریارا، قلم از خواجۀ شیراز بگیر
        تا ورق رشک گل و لالۀ دلکش باشد
        شهریار در تهران محفل انسی داشت و دوستانش گاه و بیگاه به دیدارش می¬رفتند؛ با این همه او به تنهایی خو گرفته بود و هیچ چیزی برای شاعر بهتر از تنهایی و گوشه¬گیری نبود. او در سال 1316 ش. پدرش را از دست داد (زاهدی، 1337: 510).
        درویشی
        در سال 1319 ش. [شهریار] درویش شد و قرار بود که «خرقه بگیرد و جانشین پیر بشود»؛ ولی به علّت شهودی که برایش پیش آمد از این [کار] منصرف شد و در بسیاری از عادات خود تغییر داد، از جمله سه تار را که تا آن زمان می¬نواخت کنار گذاشت و مواد مخدّر را که حدود سی سال به آن معتاد بوده است ترک کرد و بیشتر به قرآن خواندن و عبادت مشغول شد. حالت متفاوت شهریار تا حدود سال 1331 ش. ادامه یافت (زاهدی، 1337: 61).
        شهریار سرانجام پس از مدّت¬ها بیماری در سال 1367 ش. در تهران بدرود حیات گفت. بنا به وصیت خود در مقبرة الشّعرای سرخاب تبریز به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کرده¬اند.
        در سایت اینترنتی ویکی پدیا در رابطه با بیوگرافی استاد شهریار چنین آمده است: متخلّص به شهریار (پیش از آن بهجت)، شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده‌ است. وی در تبریز به‌ دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشّعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را روز شعر و ادب فارسی نام‌گذاری کرده‌اند. مهم‌ترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیّات ترکی آذربایجانی به ‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده ‌است. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زندۀ دنیا ترجمه شده است.
        شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز تبحّر داشته ‌است. از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی¬بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است (درگاه اینترنتی wikipedia: 17/ 4/ 1394).
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمدرضانظری چروده
        جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۰۷
        آشنایی با ابوالحسن صبا
        شهريار از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شده و نواختن سه تار و مشق رديف‌هاي سازي موسيقي ايراني را از او فرا مي‌گيرد. او همزمان با تحصيل در دارالفنون به ادامۀ تحصيلات علوم ديني مي‌‌پرداخت.
        وفات مادر
        در تيرماه 1331 ش. مادرش درمي‌گذرد. در مردادماه 1332 ش. به تبريز آمده و با يكي از بستگان خود به نام خانم عزيزه عميد خالقي ازدواج مي‌كند كه حاصل اين ازدواج سه فرزند به نام‌هاي شهرزاد و مريم و هادي هستند. او در سال 1331 ش. به عزای مادر نشست و به کلّی بی-کس و تنها شد. در سال 1332 ش. به تبریز رفت و مدّت¬ها در آنجا با حقوق بازنشستگی مختصری که از بانک کشاورزی دریافت می¬کرد به سختی امرار معاش می¬کرد، تا اینکه هیئت امنای دانشگاه آذربایجان در نخستین جلسۀ خود، که روز یک شنبه 22 بهمن 1346 ش. تشکیل یافت در مقام تجلیل از استاد، او را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و به پیشنهاد دکتر هوشنگ انتصاری، رییس آن دانشگاه، عنوان استاد افتخاری دانشکدۀ ادبیّات تبریز را به وی اعطای نمودند؛ و نیز وزارت فرهنگ ایران، به پیشنهاد فرهنگ آذربایجان شرقی، آموزشگاهی را در شهرتبریز به نام وی نامگذاری کرد، و روز 26 اسفندماه د ر تاریخ فرهنگ آذربایجان «روز شهریار» نامیده شد.

        نوشتن قرآن
        در حدود سال 1346 ش. آغاز به نوشتن قرآن، به خطّ نسخ نموده كه يك ثلث آن را به اتمام رسانده و ديوان اشعار فارسي استاد نيز چندين بار چاپ و بلافاصله ناياب شده است. در مدّت اقامت در تبريز سهنديه را مي‌سرايد. در سال 1350 ش. مجدّداً به تهران مسافرت نموده و تجليل‌هاي متعدّدي از شهريار به عمل مي‌آيد. ولي در سال 1354 ش. داغ ديگري از فوت همسر به دلش مي‌‌نشيند.
        انصراف از سفر به شیراز
        شهريار در سال¬هاي آخر عمر در تهران اقامت داشت. دوست داشت به شيراز برود و در آرامگاه حافظ باشد ولي بعد، از اين فكر منصرف شد و به تبريز رفت. او آخرين روزهاي عمرش در بيمارستان مهر تهران بستري شد و در 27 شهريور ماه 1367 ش. در همان بيمارستان، پس از يك دوره بيماري درگذشت و بنا بر وصيتش او را در مقبرةالشّعرا به خاك تبريز سپردند. شهريار، شاعر پرآوازۀ پارسي¬گوي آذري زبان وطن¬مان در قلمرو ادب و فرهنگ ايران، از اعتبار و خلّاقيت شگفت¬انگيز هنري و مرتبۀ والاي سخن¬سرايي برخوردار است. امروزه در پهن دشت سرزمين ايران كمتر جايي را مي¬توان يافت كه نام و نشاني از سروده¬هاي شهريار در آن نباشد، و شمار اندكي از مردم باسواد را مي¬توان ديد كه بيتي، قطعه¬اي و غزلي از شهريار را بر لوح خاطر نسپرده باشند، و اين نشانه¬اي است از نفوذ معنوي كلام شاعر بر سراچۀ دل آشنا و بيگانه. شهريار نيز به مانند هر انسان انديشه ورز در راستاي آفرينش¬هاي هنري خود با افت و خيزهايي روبه¬رو بوده و در گذرگاه زندگي خويش فراز و نشيب¬هاي بسياري را ديده و از پيچ و خم¬هاي دور ودرازي گذشته، تا راه خود را در مسير تكامل و خلق آثار و سروده¬هاي جاودانه و مانا يافته است (ایّوبی، 1391: 21).

        شهريار كه از روستاي خشگناب آذربايجان برخاسته، و در آغاز نوجواني سرنوشتْ وي را براي ادامۀ تحصيل به تهران كشانيده و با فرهنگ شهرنشيني آشنا ساخته بود، او در انديشه، وجدان و احساس خويش صداقت و سادگي يك انسان برخاسته از روستا را داشت، و از اين پايگاه بي-پيرايه جهان بي¬پيرايۀ پيرامون خود را مي¬نگريست، ولي گذشت روزگار و با فروپاشي نظام ديكتاتوري در شهريور 1320 ش. آزمايش¬هاي فردي و تجربه¬هاي تلخ، روزن آگاهي و شناخت را نيز پيش روي او گشود و از تنگناي محدوديت¬هاي مادّي و معنوي كه وجود خاكي او را فرا گرفته بود، رهانيد (شهريار، 1391: 8).
        عشق نافرجام
        شهريار در سال¬هاي آخر دوران تحصيل در رشته ي پزشكي به دام عشق نافرجامي گرفتار آمد واين ناكامي موهبتي بود الهي، كه آتش درون وسوز و التهاب شاعر را شعله ور ساخت و تحولات دروني اورا به اوج معنوي ويژه اي كشيد تا جايي كه از بند علايق رست و در سلك صاحبدلان در آمد و سروده هايش رنگ وبوي ديگري يافت.
        نظر دكتر روشن ضمير در مورد شاعري استاد شهريار:«خدا شهريار را شاعر آفريده است و سر نوشت شاعر درد كشيدن است. همين دو عامل،يعني قريحه ي خدادادي و ناكامي در عشقِ نخستين ،شهريار را شاعري ساخته است زود رنج،حساس،خيالي،و در عين حال مهربان، مردم دوست، با گذشت و اميدوار:
        اگر چه يار من نا مهربان بود
        خداي مهربانان باد يارش
        اگر بر دل غباري دارد از من
        به اشك از دل فرو شويم غبارش
        اگر مي¬شد از حالات روحي پيكره¬اي ساخت، تنديس شهريار را بايستي بسازند و زيرش بنويسند، رقت! زيرا همين رقت و حساسيت شديد بود كه شهريار را آنهمه بلند آوازه كرد و در دل¬ها را به رويش گشود.
        شهریار در نتیجه تنگدستی و بر اثر یک عشق بد فرجام نتوانست به تحصیل ادامه دهد و ناچار کمی پیش از دریافت مدرک دیپلم دکتری طب را ترک گفت و در سال 1310 ش. به خدمت دولت در آمد و نزدیک به دو سال در ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد. در سال 1314 ش. به تهران باز گشت و وارد شهرداری شد و یک سال به عنوان بازرس بهداری مشغول بود تا در سال 1315 ش. به بانک کشاورزی انتقال یافت (آرمین پور، 1382: 509).
        در رابطه با عشق شهریار باید گفت: شهـريار يك عشق اولي آتـشين دارد كه خود آن را عشق مجاز ناميده. در اين كوره است كه شهـريار گـداخـته و تصـويه مي شود. غالـب غـزل¬هـاي سوزناك او، كه به ذائـقـه عـمـوم خوش آيـنـد است، يادگـار اين دوره است. اين عـشـق مـجاز اسـت كـه در قـصـيـده (زفاف شاعر) كـه شب عـروسي معـشوقه هـم هـست، با يك قوس صعـودي اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفاني و الهـي تـبديل مي شود. ولي به قـول خودش مـدتي اين عـشق مجاز به حال سكـرات بوده و حسن طبـيـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولي براي او تجلّي كرده و شهـريار هـم با زبان اولي با او صحـبت كرده است.
        بعـد از عـشق اولي، شهـريار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشين به تمام مظاهـر طبـيعـت عـشق مي ورزيده و مي توان گـفت كه در اين مراحل مثـل مولانا، كه شمس تـبريزي و صلاح الدين و حسام الدين را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق مي¬بازد. بـيـشتر هـمين دوستان هـستـند كه مخاطب شعـر و انگـيزۀ احساسات او واقع مي¬شوند. از دوستان شهـريارمي تـوان مرحوم شهـيار، مرحوم استاد صبا، استاد نـيما، فـيروزكوهـي، تـفـضـلي، سايه و نگـارنده و چـند نـفر ديگـر را اسم بـرد.
        شرح عـشق طولاني و آتـشين شهـريار در غـزلهـاي ماه سفر كرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغاي غـروب و بوي پـيراهـن مشـروح است و زمان سخـتي آن عـشق در قـصيده پـرتـو پـايـنده بـيان شده است و غـزلهـاي يار قـديم، خـمار شـباب، ناله ناكامي، شاهـد پـنداري، شكـرين پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران و نالـه نوميـدي و غـروب نـيـشابور حالات شاعـر را در جـريان مخـتـلف آن عـشق حكـايت مي كـند و غـزلهـا يا اشعـار ديگـري شهـريار در ديوان خود از خاطرات آن عـشق دارد از قـبـيل حالا چـرا، دستم به دامانـت و غـيره كه مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزيز نـشاط مي دهـد.
        عـشق¬هاي عارفانه
        عـشقهـاي عارفانه شهـريار را مي توان در خلال غـزلهـاي انتـظار، جمع و تـفريق، وحشي شكـار، يوسف گـمگـشته، مسافر هـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و ناي شـبان و اشگ مريم، دو مرغ بـهـشتي و غـزلهـاي ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خيلي آثـار ديگـر مشاهـده كرد. براي آن كه سينماي عـشقي شهـريار را تـماشا كـنيد، كافي است كه فـيلمهاي عـشقي او را كه از دل پاك او تـراوش كرده در صفحات ديوان بـيابـيد و جلوي نور دقـيق چـشم و روشـني دل بگـذاريـد هـرچـه ملاحـظه كرديد هـمان است كه شهـريار مي خواسته است. زبان شعـر شهـريار خـيلي ساده است (شهریار ،1391 :12).



        آثار
        شهریار در اقسام مختلف شعر طبع ازمایی کرده و ازهر رقم شعر دارد، و اغلب را آزموده است، قصیده، قطعه، غزل، مثنوی، مسمّط، رباعی. اکثر اشعار شهریار را، یا می توان گفت همه انها به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست که شاعر همه جا ، حتی در بلندترین غزلهایی که با سخن استاران بزرگ شعر پارسی برابری می کند و در آوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک می کند و تنها صبغه زمان است که شعر او را از سخن گویندگان قدیم جدا می¬سازد (شهریار، 1373: 1332).
        نخستین منظومه¬ای که از شهریار چاپ شد روح پروانه بود که در مرگ نا به هنگام پروانه، خواننده بسیار معروف آن زمان سروده بود. قسمتی از اشعارش نیز که به میرزا احمد خان اشتری اهدا کرده بود، با مقدّمه هایی از ملک الشّعرای بهار و سعید نفیسی در سال 1310 ش. منتشر شد تا آنکه بعدها دیوان کامل او ابتدا در چهار جلد در تهران و بعد در دو جلد در تبریز انتشار یافت.
        افسانۀ شب
        مفصّل¬ترین مثنوی شهریار است: 1624 بیت. این مثنوی که شاعر آن را در اوقات فراغت زندگی خود و در ایام مختلف به تدریج و تفاریق ساخته ساخته، قطعات نظر گیر و پر شور فراوان دارد، شهریار دربارۀ این دو مثنوی و دو منظومه دیگر خود می¬گوید: وقتی که صرفاً سخن از شعر ناب و مینیاتورهای شعری و تخیلهای وحشی است، تابلوهای افسانه شب، دو مرغ بهشتی، هذیان دل در نظرم جلوه ای پیدا می کنند. منظومه دلاویز دو مرغ بهشتی نیز بی گمان از شاهکارهای شهریار و یکی از زیباترین نمونه های شعر معاصر فارسی است. قدرت شعر شهریار در دو مرغ بهشتی و هذیان دل به حد اعلی جلوه کرده است.
        منظومه حیدر بابایه سلام
        از آثار شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است. یکی از محبوبترین شعرهای شهریار در نظر سایه «ای وای مادرم» است.بارها بخش هایی از ان را خوانده.و بارها بغضش ترکیده است. عاطفۀ زلالف ساده و صمیمی این شعر مشهور را بارها ستوده است.
        منظومه حیدربابا عبارت از 76 قطعه است که هر قطعه از پنج مصراع یازده هجایی ترکیب یافته.سه مصراع اول ودو مصراع آخر جداگانه با هم قافیه می گیرند.این وزن درآذربایجان بسیار معروف است و غالب ترانه های «عاشقان» که با اهنگ مخصوص و همراه با نوای پر شور و ساز خوانده می شود به همین وزن است. با این همه حیدر بابا یک اثر زیبا و ارزنده هنری است که در قلوب مردمان آذربایجان جاودانه خواهد زیست (آرمین پور، 1382: 518 تا 519).
        سبک شناسی آثار شهریار
        اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلل اشعارش خوانده می شود وهر نوع تغییر و تعبیری که در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیک است. عشق¬های عارفانه شهریار را می توان در خلال غزل های انتظار؛ جمع و تفریق، وحشی شکار، یوسف گمگشته، مسافر همدان، حراج عشق، ساز صبا، و نا شبان و اشک مریم، دو مرغ بهشتی و... مشاهده کرد. محرومیت و ناکامی های شهریار در غزل های گوهر فروش،ناکامیها،جرس کاروان،ناله روح،مثنوی شعر،حکمت،زفاف شاعر،و سرنوشت عشق بیان شده است.خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل،حیدربابا،مومیایی و افسانه شب به نظر می رسد.
        در سراسر اشعار وی روی روحی حساس و شاعرانه موج می زند که بال تخیلی پوینده و افریننده در پرواز است و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره مند است و به تجدد و نو آوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد و برداشت ها در قالب سنتی و بسیاری جلوه‌های دیگر حاکی است از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدّد اوست.
        قسمت عمده¬ای از دیوان شهریار غزل است. سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است. شهریار هنر شاعری را بدینگونه می شناسد: مایۀ شعر ان تأثیر و ارتعاش لطیفی است که بلا را ده بر روی اعصاب انسان نقش می بندد.و دستگاه عصبی شاعر آن را از خود طبیعت یا از دستگاه عصبی دیگری گرفته و به صورت شعر به دستگاه عصبی دیگران تحویل می دهد (شهریار، 1373: 2).
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمدرضانظری چروده
        جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۱۷
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)این دو شبه پست وشاید هم پست تقدیم به شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1