آیا عشق واقعا وجود دارد؟
عشق به معنی دوستی و هوس شدید است و
لذا با عقل میانه ای ندارد و با احساسات سر و کار
پیدا می کند. به همین علت هم هست که غربی ها
به آن رومانس و رومانتیک (یعنی داستانی و
احساساتی می گویند)
اگر عشق یکی از ملزومات زندگی ما آدمیان می بود حتما
خداوند نامی از آن در قرآن کریم بمیان می آورد.
ما در تمام قرآن حتی یک کلمه از مشتقات و هم
خانواده های آن را نمی بینیم و سراغ نداریم.
اگر کسی هم بخواهد بگوید عشق زلیخا به حضرت یوسف
چه جایگاهی دارد باید بداند که آن یک هوس گناه آلوده و
حرام و شیطانی بود نه محبت و دوستی و عشق
واقعی زیرا عشق واقعی فقط و فقط اختصاص به خداوند دارد
نه به آدمیانی از جنس خودما.
اگر عشق به آن معنی که در ذهن بعضی هست
وجود داشت باید با رسیدن به معشوق از شدت آن
کاسته نمی شد.
اما ما می بینیم همین کسانی که این همه ادعای عاشقی
به کسی را دارند پس از مدتی زندگی با هم در زیر یک
سقف و گذشت زمان برایشان کم کم همه چیز رنگ و بوی
خود را از دست می دهد و عادی می شود.
البته این امر بسیار آرام آرام صورت می گیرد و رنگ
می بازد و منی و مایی ها جای خود را به آن همه
آرزوهای رویایی می دهد و پوچی آن خیالاتی که در
ذهن آنها بوجود آمده بود آشکار می گردد.
شما به دادگاه های خانواده سری بزنید و از نزدیک
مشاهده کنید و ببینید زوجهای جوانی را که قبل از ازدواج به
اصطلاح از عشق هم حتی یک لحظه نمی توانسته اند دور
بشوند و یکدیگر را ترک کنند اما الآن با اشتیاق و رضایت
کامل و شاید هم نفرتی که از هم پیدا کرده اند دارند
با دل بریدن از مهریه و همه یادگاریهایی که داشتند
(حتی کودکان معصومی که از هم دارند) از هم جدا
شوند.
این چه عشقی بود که به اینجایشان کشید. اگر دوستی
واقعی بود که به اینجا منتهی نمی شد. اینها بجزهوس و
فریبهای شیطانی و خواسته های نفسانی چیز دیگری
نیست. اگر ما بتوانیم به امیال خود افسار بزنیم و در این فکر
باشیم که خداوند از ما چه خواسته است و برای این
کارها به دنیا نیامده ایم و غرض از خلقت ما این کارها و این
چیزها نبوده است به چنین سرنوشتهای شومی دچار
نخواهیم شد.
اگر لذّتِ ترکِ لذّت بدانی،دگر لذّتِ نَفس لذّت نخوانی
عشق واقعی فقط می تواند به کسی باشد که ما را آفریده
است و ما را حتی بیشتر از خودمان دوست دارد و عشقش
هم هیچگونه ضرر دنیایی و آخرتی برای ما نخواهد داشت.
مثلا عشق فرزند به پدر و مادر یا عشق پدر و مادر به
فرزندانشان از عشقهای ممدوح و پسندیده و خوب است.
اما همین عشق و دوستی هم در مقابل عشق و
دوستی به خداوند اگر برای رضای او نباشد ارزشی
ندارد و در مقابل عشق و دوستی به خداوند رنگ می
بازد.
در قرآن در باره احترام به پدر و مادر بسیار سفارش شده
است اما داریم که اگر آنها خواستند تو را از راه خدا و از
اعمال دینی بازدارند به حرف آنها گوش نده ولی به آنها بی
احترامی هم مکن....
برگرفته از
http://nahidkhirolahi.blogfa.com/post/57