سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 10 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Saturday 31 May 2025
      • روز جهاني بدون دخانيات

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

      شنبه ۱۰ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      وروجک 4
      ارسال شده توسط

      منوچهر مجاهدنیا

      در تاریخ : جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۰۶
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۷۲ | نظرات : ۴۶

       
      طنزدنباله دار !
      قمست چهارم
      از کلیه عزیزانی که به طور غیر مستقیم و بدون ذکر نام فکر می کنند اشاره به آنها شده پوزش می طلبم ، با نگاه طنازی بخوانید .
      • خب وروجک ، به قول خودت رفتی مسافرت لواشک خوش گذشت ؟
      • نه بابا ، دو روز اولش بدک نبود ولی بعدش حال و بالم گرفته شد !
      • چرا؟ حتما اونجا هم از وروجک بازی دست بر نداشتی !
      • ببین آقاهه ، گیر نده که حوصله ات را ندارم ، دست راستم هم توی گچه و وبال گردنمه !
      • نه بابا ، مبارکه ، تعریف کن ببینیم چه دسته گَلی انداختی توی آب ؟
      • روز اول بلند شدیم رفتیم یه گشتی تو کوچه باغ ها بزنیم ، هم دلمون واشه و هم یکی را گیر بیاریم بزاریمش سر کارحوصله مون سر نره ، داشتم ترانه " دیشب اومدم خونه تون نبودی..." را زمزمه می کردم که خودت می دونی آخرش هم خوانندهه وصلش می کنه به سقاخونه ، یهو دیدم یکی سوار اسبه و یه تیر و کمون هم انداخته روی کولش داره میاد ، اول فکر کردم روح آرش کمانگیره ، یه کم هول برم داشت ، نزدیک که اومد دیدم یه خانمیه که بجای روسری و مقنعه یه کلاه نقاب دار روی سرش گذاشته و شبیه اون خانمی بود که عکسشو توی سایت حاجی جون دیده بودم ، یه ژستی هم گرفته بود که مثلا داره با تیر و کمونش میره شکار ببر و شیر! خانمه کنارم ایستاد و گفت :
      • پسرجون اینجا چیکار میکنی تنهایی ، اینجا خرس و شیر و پلنگ داره ، خطرناکه تنهایی ! منم دارم میرم شکارشون کنم !
      • ببین خانم شکارچی ، خالی نبند ، من خودم اِند خالی بندیم ، به جای این حرف ها پیاده شو ، تیر و کمونت را هم بده من سوار شم یه عکس یادگاری بگیرم !
      • بچه ، این اسب به غیر از من به کس دیگه ای سواری نمیده ، تازه پاهات به رکابش نمی رسه ، بیا پشت من سوارت کنم ببرم برسونمت به ویلاتون !
      • من میخام تنهایی سوارشم ! بیا پایین بابا کار و زندگی داریم !
      • پسر این چه جور حرف زدنیه ؟ ادب از کی یاد گرفتی !
      • از پسر همسایه مون !
      • گفتم که تنهایی نمیشه ، میفتی یه جات ناقص میشه !
      • ببینم تو همونی نیستی که توی سایت به همه میگی بابایی ! مگه تو چندتا بابا داری ؟
      • ببین بچه ، یه بابا بیشتر ندارم ، به اونا که میگم بابایی مثل بابای خودم دوستشون دارم !
      • یعنی مثل فیلم پدر خونده ؟
      • مگه تو از این فیلم ها هم می بینی ؟
      • اینو باش ، بهتر از اینش را هم می بینم مثل فیلم جیغ ، ترانسفورماتور ، شبح ، دراکولا و زن پرنده ، آخه بابام اشتراک کلوپ ویدئو سر کوچه مون را داره ! فیلم هنوز روی پرده سینماهای امریکاست ما اینجا با زیر نویس فارسی می بینیم !
      •  اصلا تو توی اون سایت چیکار داری ! اونجا که همه شون شاعرن !
      • خب باشن ، منم شعر میگم ، الان داشتم ترانه سقاخونه را میخوندم که تو پیدات شد ، من با مامانم میریم اونجا دکون اون که بهش میگن استاد باران ولی هیچوقت هم بدون چتر زیر باران نمیره که یهو خیس نشه ، ببینیم کی را نشونده روی چهار پایه و دارن جزغاله اش میکنن کُلی بخندیم ! یه آقاهه هم اونجاس اسم اش .... جانه ، وقتی جوک میزاره مامانم از بس می خنده اشگ از چشماش سرازیر میشه ! بهش میگم اینقدر زارنزن مامانی تو سن ات بالای چهل ساله ، برا قلبت خوب نیست یه وقت پس میفتی بابام ما را میندازه زیر دست زن بابا ، یا عقده ای میشیم ، یا میریم معتاد میشیم ! یه خانمه هم هست تازه معتاد شده و تمام سین ها شین میگه ! خودش میگه توی ترکه ولی من باور نمی کنم ! مامانم میگه ، آخی این بنده خدا را معنادش کردن اینجا ، باید یه زنگ بهش بزنم بگم خواهرم چیکارکردی که اینا معتادت کردن ، برو سر خونه زندگیت ، معتاد شدن به اینترنت مال پیرمردهاست ! یه آقاهه هم نزدیک هفتاد سالشه ، الکی اومده خودشو میون این جوونا جا زده ، هی این دخترپسرا الکی بهش میگن استاد!!! توهم زده و باورش شده زبون بسته ، شعرهاش هم نه سر داره و نه ته ! همیشه توی بی وزنی می پره بنده خدا!
      • پسر اینا چیه بهم میبافی ؟
      خلاصه ما هرچی پیچونیدمش که سوار اسبش بشیم فایده نداشت ، با خودم گفتم برات دارم ، به من میگن وروجک !
      توی لواشک یه سقاخونه هست که بیشترمردم شب های جمعه میرن اونجا دعا کنند ! اون خانمه اسب اش را گذاشته بود توی طویله و با مامانش رفته بودند سقاخونه ، رفتم پشت دیوار طویله و یه ترقه نارنجکی خفن از اونایی که عین بمب صدا داره از روی دیوار انداختم جلوی اسبه ، وقتی ترکید اسب زبون بسته  چهارنعل از روی دیوار جفت زد وسط کوچه و توی تاریکی شب معلوم نشد کجا گم و گورشد ! بعدا شنیدم اون خانمه دو روز زار می زد و دنبال اسبش می گشت ، بعد دوروز توی بیابونای لواشک گرسنه و تشنه پیداش کرد ، اسبه هم کر شده بود وهم لال ، حالا ببینم چه جوری سوار اسب کر و لال میشه و میره مثلا شکارببر!
      • خب تو بد کاری کردی ، به اون دختر زبون بسته و اسبش چیکار داشتی ؟
      • هیچم زبونش بسته نبود ، خودش که لال نشده بود ، اسبش کر و لال شده بود ! تا اون باشه و از این ببعد اگه کسی خواست سوار اسبش بشه دلش را نشکنه و بزاره سوار بشه !
      • حالا چرا دستت توی گچه ؟
      • این ماجراش فرق داره ، الان کار دارم میخام برم یه  سری به فیس بوک بزنم ببینم اونجا چه خبره !
      • پسر تو را چه به فیس بوک ، بد آموزی داره برا سن تو ، تو باید بری برنامه کودک و کارتون نگاه کنی !
      • برو بابا ، برنامه کودک مال بچه شیرخوارهاست ، آقاهه اومده صورتش را رنگ کرده و یه لباس قرمزوزرد پوشیده و میگه " اتل متل توتوله ، گاو حسن چه جوره ، نه شیر داره نه پسون ، شیرشو ببر هندوسن ، یه زن هندی بسون !"
      نه ، تو خودت نیگا کن ببین وزن و قافیه توی این شعر چه شاهکاری زده شاعرش ! یکی نیست بگه بابا آخه آدم باید دیوونه باشه شیرگاو را از این جا ور داره با هواپیما ببره هند که بده یه زن هندی بگیره ! مگه ما خودمون اینجا با کمبود زن مواجه شدیم !
      • بروبابا کلافه ام کردی ! برا امروزم بسه ! بعدا می بینمت !
       
      "ادامه دارد ..."

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۵۳۰ در تاریخ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۰۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1