چهارشنبه ۷ آذر
قابل توجه...!!!
ارسال شده توسط احمدی زاده(ملحق) در تاریخ : جمعه ۱۳ تير ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۶۲ | نظرات : ۲۸
|
|
تلههای نامرئی برای 60 زن و دختر
پسر چت باز که در فضای مجازی به کمین دختران دانشآموز مینشست، از سوی پلیس سایبری دستگیر شد. قربانیان این تلهگذاری اینترنتی بیش از 60 دختر جوان و دانشآموز بودند که از استانهای سراسر کشور در دام نامرئی وی گرفتار شده بودند.بنا بر این گزارش، اوایل فروردین ماه امسال بود که پدری به همراه دختر دانشآموزش به یکی از مراکز پلیس فضای مجازی در استان مازندران مراجعه کرده و آنان را در جریان ماجرای عجیبی که برای دخترش رخ داده بود قرار داد. وی گفت: مدتی بود که به رفتار دخترم مشکوک شده بودم. او دائم در فکر بود و کمتر میخندید. از طرف دیگر یک گردنبند قیمتی که برایش خریده بودم نیز دور گردنش نبود.
پسر چت باز که در فضای مجازی به کمین دختران دانشآموز مینشست، از سوی پلیس سایبری دستگیر شد. قربانیان این تلهگذاری اینترنتی بیش از 60 دختر جوان و دانشآموز بودند که از استانهای سراسر کشور در دام نامرئی وی گرفتار شده بودند.بنا بر این گزارش، اوایل فروردین ماه امسال بود که پدری به همراه دختر دانشآموزش به یکی از مراکز پلیس فضای مجازی در استان مازندران مراجعه کرده و آنان را در جریان ماجرای عجیبی که برای دخترش رخ داده بود قرار داد. وی گفت: مدتی بود که به رفتار دخترم مشکوک شده بودم. او دائم در فکر بود و کمتر میخندید. از طرف دیگر یک گردنبند قیمتی که برایش خریده بودم نیز دور گردنش نبود.
هر بار در این باره از او پرسش میکردیم او با ادعاهایی از پاسخ دادن طفره میرفت.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش باز هم دخترم را گریان و ناراحت دیدم. دلیلش را از او پرسیدم. ابتدا تردید داشت ولی به او اطمینان دادم که در هر صورت در کنارش خواهم بود.
دختر در حالی که اشک می ریخت ماجرای آشنایی اش را با مرد جوانی در فضای مجازی برایم تعریف کرد.
وی میگفت: چند ماه پیش هنگامی که در فضای شبکه اجتماعی آواکس یا همان لایو چت در حال گشت بودم یکی از کاربران که خود را نیما معرفی میکرد از من خواست تا دقایقی را با او مکالمه داشته باشم.ابتدا میترسیدم ولی بعد دل به دریا زده و به خواسته اش پاسخ مثبت دادم. او خودش را دانشجو معرفی کرد و ادعا میکرد چون به دلیل وضعیت مالی خوب خانوادهاش، آنها به طور مداوم در سفرهای خارجی هستند، او تنها است و نیاز دارد تا با کسی حرف بزند.ارتباط ما ادامه پیدا کرد تا اینکه او چند قطعه عکس از خودش برایم فرستاده و مدعی شد از من خوشش آمده و قرار است بعد از مراجعه خانوادهاش از سفر اروپا با آنها درباره ازدواج صحبت کند. بعد از آن هم خواست برای آشنایی بیشتر و اینکه عکس مرا به خانواده اش نشان بدهد، تصویری از خودم برایش بفرستم.
این ارتباط ادامه پیدا کرد و او هر روز به بهانههای گوناگون عکسهای جدیدی از من میخواست و مرا راضی کرد تا حتی عکسهای خصوصی خودم را برایش بفرستم.
بعد از این اتفاقات بود که او شماره تلفن خواست و ارتباط تلفنی ما شروع شد. در جریان این ارتباطات او حرفهایی میزد که قابل گفتن نیست. هر بار که اعتراض می کردم میگفت ما قرار است زن و شوهر شویم و طرح این حرفها مهم نیست.
اواخر سال قبل بود که او ادعا کرد پولی که خانواده اش برای او گذاشته بودند تمام شده و اگر ممکن است برایش پول بفرستم تا بعد از مراجعت خانواده برگرداند.
جواب دادم پول ندارم اما او خواست گردنبندم را برایش بفرستم. تعجب کردم که او چگونه دانسته من گردنبند دارم وقتی پرسیدم گفت در عکسهایت بوده و من دیدم.
چون این گردنبند هدیه پدر و مادرم بود حاضر به پذیرش درخواست او نشدم در این مرحله بود که لحن او از حرفهای عاشقانه به تهدید تبدیل شد و گفت همه مکالمات ما را ضبط کرده و اگر به خواسته اش عمل نکنم همه را به همراه عکسهای خصوصی که برایش فرستاده بودم روی شبکههای مجازی قرار میدهد.از ترس اینکه با این کار آبروی من و خانوادهام به خطر خواهد افتاد، به خواستهاش تن داده و گردنبند را به وی دادم. او چند روزی تهدید نکرد تا اینکه بازهم تماس گرفته و این بار پول خواست. در وضعیت بدی گرفتار شده بودم نمیدانستم چکار باید بکنم. از طرفی پول درخواستی وی را نداشتم و از سوی دیگر میترسیدم با مخالفتم باعث آبروریزی خود و خانوادهام شوم.
در چنین وضعیتی بودم که موضوع را با پدرم در میان گذاشتم. او پیشنهاد داد ماجرا را با پلیس در میان بگذاریم.
بدین ترتیب پرونده کلاهبردار اینترنتی در اختیار پلیس «فتا» استان مازندران قرار گرفت و عملیات تخصصی برای به دست آوردن ردی از او کلید خورد.در نخستین مرحله از تجسسها مشخص شد عکسهای ارسالی کلاهبردار اینترنتی متعلق به یکی از هنرپیشههای هالیوودی است و مطالعه روی تماسهای تلفنی و سایر دلایل و مدارک به دست آمده حکایت از آن داشت که او در یکی از شهرهای استان اردبیل است.
در ادامه بررسیها مستنداتی به دست آمد که مأموران را به مخفیگاه جوان شیاد کشاند. در حالی که سه ماه از آغاز عملیات پلیس برای ردیابی این مرد می گذشت سرانجام مخفیگاه وی تحت محاصره مأموران درآمد و بازداشت شد.
وی که باور نداشت رازش فاش شده باشد وقتی سردی دستبند پلیس را روی مچهای خود دید لب به اعتراف گشود و جزئیات تلهگذاریهای اینترنتی خود را برای دختران و زنان جوان در فضای شبکههای اجتماعی فاش کرد.
مأموران پلیس فتای مازندران پس از دستگیری این مرد جوان در بازرسی از سیستمهای رایانهای او تعداد زیادی عکس از طعمههای وی در حالی که در یک فایل مخفی ذخیره شده بود به دست آوردند.
گفتوگو با کلاهبردار اینترنتی
چند سال داری؟
28 ساله هستم.
خودت را به چه نامهایی معرفی میکردی؟
نیما. از بچگی این اسم را دوست داشتم.
تا کلاس چند درس خواندهای؟
دیپلم دارم.
با اینترنت چطور آشنا شدی؟
به کارهای اینترنتی علاقه داشتم به خاطر همین با خرید برنامههای آموزشی، کار با اینترنت را یاد گرفتم.
چطور شد به فکر اخاذی و کلاهبرداری از دختران در فضای مجازی افتادی؟
ابتدا فقط از آنها برای صحبت کردن استفاده میکردم. بعدها به فکر افتادم تا حداقل از هرکدام از آنها مقداری شارژ اینترنتی بگیرم و این آغازی بود برای کارهای خلاف.
غیر از این دانشآموز، باز هم از کسی پول گرفتی؟
نه. وقتی گردنبند را گردن او دیدم وسوسه شدم. تازه آن را هم نفروختم و مأموران در اتاق پیدا کرده و به دخترک برگرداندند.
چرا عکس هنرپیشهها را برای طعمههایت میفرستادی؟
عکس افرادی را انتخاب میکردم که ناشناخته بودند بنابر این مشکلی پیش نمیآمد. از طرف دیگر میترسیدم با دادن عکسهای خودم بعداً برایم مشکل ایجاد شود.
با چند دختر و زن رابطه اینترنتی داشتی؟
فکر میکنم بین 50 تا 60 مورد بودند.
کارت چیه؟
بیکارم.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۴۰۹۳ در تاریخ جمعه ۱۳ تير ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.