سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خاطرات کودکی
        ارسال شده توسط

        مینا فیروز

        در تاریخ : جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ ۰۰:۲۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۷۶ | نظرات : ۴۲


        روزی از روزهای گذشته ی عمرم،زمانی که خیلی کوچک بودم.
        دلم گنجایش غم مانند امروز را نداشت ومغزم خیلی از چیزها را به خوبی درک نمی کرد.
        در خیابانی که خانه ما در آن قرار داشت ایستاده بودم،با یک عروسک بازی میکردم .نا گهان برگهای یک درخت دیدگانم را به خود جلب کرد.برایم تعجب آور بود که در فصل بهار چگونه ممکن است برگهای یک درخت تنومند این طور بریزند؟
        جلوتر رفتم تا علت بیابم. وقتی نزدیک شدم جوانی را دیدم که پای آن درخت نشسته است ومانند ابر بهاری میگرید. هر قطره ی اشکی که از دیدگانش جاری می شد تفاوتی با برگانی که از درخت برای بوسه زدن بر زمین می افتادند،نداشت.
        نزدیکتر ،رفتم تا علت گریستنش را بجویم.دستم را بر روی شانه هایش گذاشتم. جوان هیچ عکس العملی نشان نداد ،بیشتر سعی کردم ولی باز همان طور نشسته بود.
        با صدایی کودکانه گفتم:چرا گریه میکنی؟
        دیدگانش را به طرفم چرخاند وبا چشمانی اشک آلود،لبخند تلخی زد وگفت:هیچ،چیزی را  گم کرده ام!
        گفتم:خیلی دوستش داشتی؟
        گفت:همه کسم بود!
        گفتم:چطور شد که گمش کردی؟
        گفت:هیچ دستش را از دستانش رها کردم ،گم شد!
        گفتم: از دوستت جدا شدی؟
        گفت: از همه کسم جدا شدم!
        گفتم: نامش چه بود؟
        گفت:عشق.
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۴۳۶ در تاریخ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ ۰۰:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3