پنجشنبه ۱ آذر
چگونه شعر را دکلمه کنیم
ارسال شده توسط حسین دلجویی در تاریخ : جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۵۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۴۱ | نظرات : ۹
|
|
چگونه شعر را دکلمه کنیم؟
فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو
آشنائی با فن خطابه ، اصول مخاطب شناسی ، مناظره ،مباحثه ، تدریس ،قصه گوئی ،دکلمه ، مجریگری و زبان بدن
از استاد فرزانه : دکتر سید محمد فقــــیه
قسمت اول
مقدمه
یک شعر به دو گونه خوانده میشود؛ خوب و بد. شاید شما این را تجربه کرده باشید. اگر خود تجربه نکردهاید شاید دیده باشید که کسی شعر خوب را بد دکلمه میکند و فرد دیگر شعر بد را خوب دکلمه میکند. این دو نوع خواندن در هر نوع شعری امکان دارد. تأثیرات آنها نیز متفاوت است. وقتی یک شعر خوب، بد خوانده میشود، شنونده نه تنها از آن احساس لذت نمیکند بلکه متنفر نیز میگردد. یا هنگامی که یک شعر بد، خوب خوانده میشود، تمام کاستیهای درونی شعر فرومینشیند و شنونده از آن لذت میبرد.
به این ترتیب میبینیم که خوانش شعر روی شنونده اثر گذار است.چه اینکه شعر یک متن است در دست دکلماتور. این دکلماتور است که چگونه آن را عرضه میکند. اگر "خواندن" شعر درست انجام گیرد به صورت طبیعی اثرات مطلوبی برجای خواهد گذاشت اما اگر درست انجام نگیرد تأثیرات منفی را در پی خواهد داشت. چرا که خواندن شعر فقط خوانش خط به خط نیست که مثل یک نامه خوانده شود. خوانش یک شعر در حقیقت ایجاد دوبارۀ شعر هم هست. تولید معناهای تازه نیز میباشد ؛ یعنی شعر یکبار هنگامی که شاعر آن را میسراید، زاده میشود و یکبار دیگر هنگامی که خواننده (دکلماتور یا مطالعه کننده) آن را میخواند آفریده میشود. این هردو باهم شعر را کامل میسازد. اگر یک شعر، خوب سروده شود ولی خوب قرائت نگردد، پیام و اثر اصلی خود را نمیتواند برساند و اگر درست ادا یا خوانده شود، چه بسا نقایص آن نیز به وسیلۀ خواندن از بین برود. و بالعکس اگر یک شعر ناقص، درست خوانده شود ممکن است اثرات خود را به خواننده انتقال دهد. به همین خاطر "بیان" به عنوان یک رشتۀ علمی همواره مورد بحث واقع شده است واز زمانهای بسیار دور تا به امروز این بحث جریان داشته است. سیاست مداران، مبلغان دینی و تمام کسانی که در ارتباط مستقیم با مردم بوده اند، کوشیدهاند با استفاده از شیوۀ "بیان" پیامهای خود را در به مخاطبین خویش انتقال دهند. یکی از موفقیتهای "هتلر" در بسیج مردم خطابههای رسای او بوده است. یا یکی از دلایل پیروزی "اوباما" را در انتخابات همین بیان جذاب او به شمار میآورند. صوت نیکو در خواندن قرآن کریم از شرایط اساسی قرائت میباشد. براساس نقل راویان، چندین کس براثر قرائت زیبایی "عبدالباسط" مسلمان شدهاند. امروزه در گویندگیِ رادیو و تلویزیون ،خواندنِ درست و داشتن صوت خوب شرط اصلی به حساب میآید.
بنابراین داشتن بیان خوب، صدای رسا و نیکو، ادای درست جملات و کلمات، داشتن لحن مناسب و... از چیزهاییاند که در بسیاری حوزات تبلیغی از قبیل گویندگی، وعظ و ارشاد، تبلیغ و قرائت قرآن کریم استفاده میشود. شعر یکی از مهم ترین بخشهای تبلیغی است که نیاز مبرم به بیان نیکو دارد. زیرا شعر خود زبان خاص و دقیق است. از این رو نیاز دارد تا به صورت دقیق و درست بیان شود.
این مقاله درصدد است تا به حد وسع این موضوع را پی بگیرد. نکاتی را که فکر میشود با اِعمال آنها میتوان شعر را خوب و درست دکلمه کرد، تذکر دهد.
دکلمه چیست؟
دکلمه واژۀ فرانسوی است که از deklamaگرفته شده است. منظور از آن "خواندن شعر یا نثر ادبی با صدای بلند و آهنگ مناسب و با حالتهای خاص به منظور القا کردن محتوا و مضمون کلام به شنونده مطابق کلام" است.
(انوری دکتر حسن ، فرهنگ بزرگ سخن)
دکتر مهشید مشیری آن را اینگونه معنا کرده است: " قطعهای که با آوای رسا و آهنگ مناسب و با ژستهای مطابق کلام اجرا میشود."
(مشیری دکتر مهشید، فرهنگ زبان فارسی)
یا در فرهنگ فارسی عمید میخوانیم: " مطلبی را با صدای بلند و با آب و تاب از بر خوندن، با حرارت علیه کسی یا چیزی حرف زدن."
(عمید حسن، فرهنگ فارسی)
همۀ این تعریفها نشان میدهند که دکلمه یک امر کاملاً فنی است. هرکس نمیتواند به آن دسترسی داشته باشد. دکلمه تنها خواندن نیست بلکه خواندن + آوای رسا + آهنگ مناسب + ژست مناسب + حالتهای خاص + داشتن حرارت و احساس مناسب میباشد.
اهداف دکلمه:
چنانچه اشاره شد دکلمه بیان خاص به هدف خاص است. این هدف چیست؟ اهداف دکلمه را میتوان این گونه برشمرد:
1- ایجاد ارتباط شاعر و شنونده: شعر یک زبان است. زبان هم به هدف ارتباط ایجاد شده است. شعر ارتباط احسن به شمار میرود. چرا که شعر از قدرتی برخوردار است که زبان معمول آن قدرت را ندارد. شاعر با سرودن شعرمیخواهد ارتباط مؤثری با شنونده برقرار سازد. ارتباط مؤثر نیاز دارد تا شعر خوب سروده شود و به شکل احسن بیان و ادا گردد.
2- تأثیر گذاری: یکی از خصوصیات عمدۀ شعر تأثیر گذاری آن است. شعر به همین دلیل "بیان برتر" خوانده شده و از نثر تفکیک گردیده است. شعر تأثیر گذاری خود را از چند جا بازیافت میدارد:
الف. زبان: یکی از راههای تقویت تأثیر گذاری در شعر زبان آن است. شعر اگر زبان فخیم و استواری داشته باشد ماناتر و مؤثرتر است و اگر زبان شسته رفته وکمال یافته نداشته باشد طبعاً تأثیرگذاری نیز خواهد داشت.
ب. محتوا: شعر با پیام ومحتوای مختلف ارایه میشود. سطح اندیشه درشعر متفاوت میباشد. شعر خوب شعری است که دارای محتوای عالی وغنی باشد. اندیشۀ قوی و حکیمانهای را مطرح کند. به گونهای موضوع را بیان کند که فکر شود این موضوع تازه است. قدرت جذب را دارد و مطابق خواست خواننده میباشد.
ج. آهنگ: آهنگ از نیازهای روحی انسان سرچشمه میگیرد. شعر کلاسیک این نیاز را به خوبی تأمین میکند. اما شعر نو ممکن است آهنگ لازم و کافی نداشته باشد. در این صورت آهنگ درونی و استفاده از تکنیکهای دیگر شعری میتواند این مهم را برآورده سازد.
د. تصویر آفرینی: خیال از عناصر عمدۀ شعر محسوب میگردد. بعضی آن را مهمترین عناصر شاعرانه خواندهاند چرا شعر اگر این عنصر را در خود نداشته باشد یا به نظم شبیه میگردد یا به نثر. خیال به شاعر این امکان را میبخشد تا مفاهیم بیشتری را بیان کند واین مفاهیم را از طریق تصویرگری زندهتر سازد. شاعر با ایجاد فضای جدید به وسیلۀ خیال، دامنۀ تأثیرات شعر را فراختر میسازد و بر زیبایی شعر میافزاید.
3- انتقال درست معنا: هدف دیگری که در دکلمۀ شعر نهفته است، انتقال درست معناست. شاید بگویید این انتقال به زبان معمول نیز امکان پذیر میباشد ولی باید گفت انتقال معنا با زبان عادی و باخواندن یک نواخت متن امکان پذیر است اما انتقال درست معنا از طریق خواندن یک نواخت و بدون حرکات بدنی یا بدون داشتن صدای گیرا امکان ندارد. خواندن یک شعر با خواندن یک نثر کاملاً تفاوت دارد. یک نثر را هرخوانندهای میتواند بخواند ولی یک شعر را نه. در خواندن شعر داشتن صدای مناسب کافی نیست. دانستن فنون شاعری نیز ضروری است. مثلاً اگر شخصی اختیارات شاعری را نداند، کلمات را همانگونه که نوشته شدهاند میخواند ولی کسی که با این موضوع آشنایی دارد، برخی کلمات را به دلیل ایجاد مشکلات وزنی از تلفظ میاندازد مثل واژههای خون، خواست، آسمان آبی و...که حرف "و" در "خون" و "خواست" تلفظ نمیشوند و "ن" در "آسمان" به یاء تبدیل میگردد.
4- لذت بخشی: هدف اساسی در یک اثر هنری لذت بخشی است. شعر هم نوعی هنر تلقی میگردد. پس شعر نیز به دنبال این هدف است. شاعر به خاطر همین امر قالب شعر را برای القای معنای مورد نظر خود انتخاب کرده است. شاعر با سرودن شعر میخواهد به خوانندۀ شعر خود لذت ببخشد. این لذت زمانی کامل میشود که خواننده آن را درست بخواند. اگر شعر درست دکلمه نگردد، نه معنا درست فهمیده میشود و نه شنونده از شنیدن آن لذت میبرد.
چگونه شعر را دکلمه کنیم؟
قسمت دوم
شرایط دیکلماتور خوب
دکلماتور به کسی گفته میشود که شعر یا یک متن ادبی را به خوبی قرائت یا دکلمه کند. یک دکلمهی خوب زمانی صورت میگیرد که دکلماتور از اوصاف زیر بهرهمند باشد:
1. داشتن صدای آرمش بخش: صدا را میتوان به خوب، بد و متوسط تقسیم کرد. صدای خوب آن صدایی است که به شنونده آرامش بدهد. شنونده احساس خوشی و لذت کند. صدای بد صدایی است که تنفر شنونده را نسبت به خود برگزیند. صدای متوسط آن صدایی است که شنونده از آن نه احساس خوشی کند و نه احساس تنفر.
2. شناخت آوازها: یک دکلماتور خوب باید یک موسیقیدان خوب نیز باشد. آوازها را بشناسد و با کم وکیف آن آشنایی داشته باشد. بتواند موسیقی خوب را از بد تشخیص دهد و طریقهی استفاده از نتهای موسیقی را بداند. چرا که هرکلمه از خود موسیقی خاصی دارد. هر حرف صوت مخصوص به خود دارد. مثلاً حرف "ر" درشت تلفظ میگردد در حالی که حرف"م" نرم تلفظ میشود. یا حرف" خ" یک نوع آهنگ دارد و حرف "ب" آهنگ دیگر. به این ترتیب لازم است یک دکلماتور خوب با انواع صداها و اشکال مختلف موسیقی آشنایی کافی داشته باشد. علاوه بر آن فن قرائت قرآن را نیز بداند و با علم تجوید آشنا باشد.
3. قدرت برقراری ارتباط: هر فرد توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر را دارد لیکن نحوهی ارتباط هر فرد فرق میکند. کسی این توانایی را کمتر دارد و کسی بیشتر. مثلاً یک فرد توانایی علمی زیادی دارد ولی در بیان خود مشکل دارد اما بالمقابل یک فرد دیگر از بنیههای فکری کمتری بهرهمند است ولی قدرت فوق العاده در بیان دارد. خیلی از مردم وقتی سخنان او را میشوند فکر میکنند دانایی او نسبت به فرد اول بیشتر است. این به خاطر همان قدرت ارتباط است که در بیان فرد دوم دیده میشود. برای قدرت ارتباط میتوان عامل زیادی را برشمرد از قبیل:
الف. استعداد ذاتی: بعضی از آدمها استعداد ذاتی در نطق دارند. هیچگاه در بیان یک مطلب به مشکل مواجه نمیشوند. از طرف دیگر برخی از آدمها در حرف زدن خود مشکل دارند. نمیتوانند به آسانی مطلبی را به مخاطب تفهیم کنند. معمولاً چنین آدمهایی از لحاظ روابط اجتماعی نیز به مشکل مواجه میباشند. آدمهای گوشه گیر هستند. بیشتر درونگرایند. زیاد دوست ندارند که حرف بزنند یا حرف بشنوند. غالباً با خود در گفتوشنودند. به همین خاطر وقتی میخواهند مطلبی را بیان کنند لفظ کم میآورند. ذخیرهی لغات شان کم است.
ب. پشتوانهی اندیشهیی: کسی که از لحاظ محتوا و اندیشه فقیر باشد، در ارائهی یک موضوع نیز دچار مشکل است. نمیتواند به درستی ارتباط برقرار سازد. یک دکلماتور تا وقتی نفهمد که چه میگوید نمیتواند یک شعر را درست بخواند و ارتباط شاعر و شنونده را تأمین نماید. بنابراین برای دکلمهی خوب باید از دانایی کافی نسبت به موضوع نیز برخوردار باشد و شعر را خوب بفهمد تا بتواند پیام آن را به صورت درست انتقال دهد .
ج. انتخاب زبان مناسب: انتخاب یک زبان نیز در فرایند برقراری ارتباط مهم میباشد. مثلا شهید مطهری با یک زبان صحبت میکرد و شهید شریعتی با یک زبان دیگر. این دو زبان از اساس باهم فرق دارند. زبان مطهری ساده و روان بود ولی از شریعتی زبان ادبی و دشوار. زبان مطهری برای عموم مردم قابل فهم بود ولی زبان شریعتی نه. عام مردم از زبان مطهری احساب لذت میکردند اما تحصیل کردگان از زبان شریعتی بیشتر لذت میبردند. در شعر هم این تفاوت وجود دارد. زبان حافظ یک نوع بیان دارد و زبان بیدل یک نوع دیگر. دکلماتور باید این دو زبان را از هم تشخیص دهد و مطابق زبان با شنونده همکلام گردد.
د. حرکات بدنی: حرکات بدنی از دیگر وسایل ارتباط به شمار میرود. حرکات بدنی باعث میشود که ذهن شنونده به طرف گوینده متمرکز گردد. در نتیجه پیام شعر به صورت مطلوب به شنونده انتقال پیدا کند. شاید تمام افراد هنگام سخن گفتن به نحوی حرکات بدنی داشته باشند اما آنچه مهم است ایناست که این حرکات باید متناسب با محتوا و ادای واژگان باشد. هرگونه حرکت نه تنها موجب جلب توجه نمیگردد بلکه به احساس شنونده نیز لطمه میزند. او را از ادامهی شنیدن باز میدارد.
4. قدرت انتقال حس: یک دکلماتور خوب در ابتدا باید حس شاعر را _که درشعرش انعکاس یافته_ در خود بازتولید کند بعد آن حس را به صورت صحیح به شنونده انتقال دهد. سطح احساسها در هر شعر متفاوت است. بعضی از شعرها محتوای قوی دارند و بعضی عاطفهی و احساس قوی و برخی نیز تخیل یا زبان بسیار قدرتمند. به این خاطر شعرها را به انواع مختلف تقسیم کرده اند؛ شعر محتوایی، شعر فرمیک، شعر تخیلی و شعر احساسی. کمتر شعری هست که همهی این عناصر را به شکل یکسان در خود داشته باشد. یک دکلماتور خوب وقتی شعر فرمیک را برمیگزیند باید در هنگام خواندن به زبان آن تکیه کند و وقتی شعر احساسی را قرائت میکند باید هیجانات و احساسات شاعر را در نظر گیرد.
5. قدرت انتقال فکر: انتقال درست فکرِ یک شاعر وابسته به این است که خواننده نخست آن را درک کند سپس آن را در احساس جدید بهم آمیخته تحویل شنونده دهد. اگر شعر از خود دکلماتور است باید زمان آفرینش و زمان خواندن را در یک زمان مدغم سازد و با احساس و اندیشهی واحد همصحبت مخاطب شود. علاوه برآن مکان و نوع شنوندهی خود را نیز در نظر داشته باشد.
6. ادای درست کلمات: از شرایط مهم دکلمهی خوب ادای درست واژگان است. اساس دکلمه را همین امر تشکیل میدهد. دکلماتور خوب کسی است که بتواند صامت و مصوتها را بشناسد و به طرز ادای کلمات آشنایی داشته باشد. دکلماتور باید بداند که کلمهی "باران" با کلمهی "دینی" دو گونه تلفظ میشود. واژهی نخستین از دو هجای بلند "آ" و واژهی دوم از دو هجای بلند "ای" ترکیب یافته است. یا مثلاً کلمات سِمَت، سَمت، آهن، مسلمان و ... چگونه تلفظ میشوند. دکلماتور باید بداند که اندازهی کشش هجای بلند آ، او، ای و اندازهی کشش هجای کوچک اَ، اِ، اُ چقدر میباشد.
7. داشتن صدای شفاف و رسا: صدای شفاف مربوط به حنجرهی دکلماتور میشود. استفاده از نوع غذا نیز در شفافیت صدا تأثیر گذار است. این موضوع را در قسمتهای بعدی به صورت مفصل مطالعه خواهیم کرد.
8. سلامتی دستگاه صوتی و اندام گفتاری: جدا از شفافیت و رسایی صدا، سلامتی دستگاهی صوتی نیز در دکلمه مهم است. حنجره و زبان سالم در ادای درست کلمات نقش بارز دارند. کم و زیادی تارهای صوتی بر مقدار تنفس انسان اثرگذار میباشد. تنفس کامل سبب میشود تا انسان یک جمله را کامل بگوید در حالی که نفس کم موجب قطع شدن جمله و ناقص شدن معنا میگردد.
9. توانایی خواندن درست جملهها و متن: در دکلمه باید جمله مکمل ادا شود. گاهی پیش میآید که به دلیل ترس، هیجان و اضطراب، انسان آرامش خود را از دست میدهد در نتیجه هنگام دکلمه جملهها ناقص تلفظ میگردند. بنابراین هنگام دکلمه باید حالت آرام داشت و ترس و دلهرگی را از خود بیرون کرد.
10. تناسب لحن و محتوا: محتوای هر اثری فرق میکند. برخی از آثار ادبی محتوای اخلاقی دارند و برخی عاشقانهاند و بعضی هم سیاسی و اجتماعی. در این صورت باید دکلماتور لحن خود را با محتوا تطبیق دهد. تناسب میان آنها را رعایت نماید.
11. داشتن دانش ارتباطی: دکلماتور باید از دانش ارتباطی و شیوهی کابرد آن اطلاع داشته باشد. او میتواند از این طریق برکیفیت دکلمهی خود بیفزاید.
--------------------------------------------------------------------------------
چگونه شعر را دکلمه کنیم؟(3)
قسمت سوم و پایانی
ارکان دکلمه:
دکلمهی شعر بر چند رکن استوار است:
1) شعر: شعر رکن اساسی دکلمه است. شعر نه تنها ابزار دکلمه است بلکه هدف دکلمه نیز هست. دکلمه بر آن استوار است. برای این که دکلمه به خوبی انجام شود، باید دکلماتور شعر را بشناسد. قالبهای شعری را از هم تفکیک کند. با تکنیکهای شعری نیز آشنایی داشته باشد. فن شاعری را بلد باشد. علم بدیع و بیان را تا حد لزوم بداند. مجاز و کنایه را بفهمد. چرا که بدون درک مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره و سایر صنایع ادبی فهم یک شعر دشوار میباشد. بنابراین لازم است دکلماتور با شعر آشنا باشد.
یک شعر دو شکل دارد:
الف. شکل ظاهری: شکل ظاهری شعر از واژهها، ترکیبات، جملهها، بیتها، مصراعها، آهنگ، قافیه، زبان، استعاره، کنایه، مجاز و... ترکیب یافته است.
ب. شکل باطنی: شکل باطنی از معنا، عاطفه و احساس ترکیب میشود.
با توجه به این دو شکل، دکلماتور باید به این نکتهها توجه نماید:
1. تلفظ درست واژهها: بعضی از واژهها در زبان عامیانه یک نوع تلفظ میشود در حالی که در زبان رسمی تلفظ دیگری دارد مانند کلمهی "هستی" که دراین دو جمله : تو از همینجا(منطقه) هستی؟ و جملهی "هستی جز یک صدا بیش ندارد و آن مرگ است" دو معنای متفاوت دارد.
2. تشخیص انواع ترکیبها از همدیگر: ترکیب انواع مختلف دارد. این شعر را توجه کنید:
درخت بزرگی از اندوه
روییده از میان سینهام
شاخههایش خشک،
"دست برآورده به مهتاب"
ریشههایش سرد
تلخابهنوش حسرت
پرندهای
هزارهی غربت مرا
از سر شاخهی بلندش
میزند کو کو!
(نهفته عزیزالله، زندگی را مه گرفته، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1383، ص 14)
ترکیب "تلخابهنوش" با ترکیب "درخت بزرگ"، دو نوع ترکیبی است که به دوصورت تلفظ میگردند؛ اولی به شکل توصیفی و دومی به شکل ترکیب اضافی.
3. ادای مکمل جمله، مصراع، یا بیت: اگر شعر شعر سپید است و در وسط جمله، قطع نفس لازم نمیافتد، ضروری است که آن جمله به شکل مکمل ادا شود و بعد از تکمیل آن، دم گرفته شود. همچنان مصراع یا بیت:
سکوت آواز میخواند پسِ لبهای لرزانت
نگه رقصیده بر میخیزد، از آغوش چشمانت
دوبیتیهای سرگردان تنهایی شوم پیشت
و تو آرام آنها را بخوانی از دل و جانت
(مجیر وهاب، آشفتهتر از باد، چاپ اول، انتشارات فرهنگی_ ادبی ظهیر الدین محمد بابر، کابل،1386، ص 30)
در بیت نخست هر مصراع به صورت مستقل ادا میشود اما در بیت دوم، چون پیوستگی معنایی بیشتری میان دو مصراع موجود است، پس از توقف بسیار کوتاه باهم خوانده میشوند.
4. درک معنا: دکلماتور نمیتواند بدون درک معنا یک شعر را درست بخواند. فهم معنای یک شعر نخستین قدم برای دکلمهی خوب است.
5. تناسب صورت و محتوا: شعر از لحاظ عاطفی به شکلهای گوناگون خوانده میشود. بعضی شعرها را باید شاد خواند و برخی دیگر را غمگین. در شادی و اندوه یک شعر، موسیقیِ شعر نقش اساسی دارد. مانند ابیات زیر از دیوان شمس:
تن تن تن ز زهره ام پرده همی زند نوا
دف دف دف ازین طرف پرده در درز رق رقی
دم دم دم همی زدهد چون دهلم هوای او
خم خم خم کمند او میکشدم که عاشقی
( باختری واصف، نردبان آسمان، چاپ سوم، انتشارات انجمن قلم افغانستان، کابل، 1386، ص 71)
6. آشنایی با وزن و قافیه: وزن و قافیه از ارکان شعر کلاسیک محسوب میگردد. دکلماتور در انتخاب یک شعر لازم است به این مسأله توجه کند. شعرهایی را که مشکل وزن و قافیه دارند انتخاب نکند و یا اگر دید در جایی وزن یا قافیهی یک شعر رعایت نشده، باید بداند که ممکن است شاعر از اختیارات شاعری یا ضرورتهای شعر استفاده کرده باشد. همچنان باید بداند که گاهی یک حرف در نوشته میآید ولی در تلفظ نمیآید، باید با کلمهی بعدی خود پیوسته خوانده شود. مثل این "دراین" و "بلخات" در ابیات ذیل:
ابری که بغض کرده در این روزگار من
آتش گرفته غلغله و گلبهار من
بلخات به شب نشسته و غزنین تو به خاک
گم گشتهای ستارهی دنباله دار من
(واعظی محمد، شاعر به انتهای خیابان رسیده است، چاپ اول انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص49)
7. رعایت علایم نگارشی: علایم نگارشی در شعر به خاطر جلو گیری از اشتباه خوانی صورت میگیرد. رعایت آن در دکلمه نیز حتی المقدور ضروری است. مثلاً علامت سؤالی باید با لحن سؤالی نشان داده شود. علامت تعجب با لحن تعجبی یا لحن عاطفی مشابه. علامت، کامه با توقف کوتاه، علامت نقطه با توقف کامل، و سایرعلامتها به اشکال مختلف دیگر نشان داده شوند.
8. خواندن با نگاه دوم: خواندن خط به خط باعث میشود دکلماتور تمام توجه خود را به خطوط شعر معطوف بدارد. در این صورت نمیتواند حرکات و فعالیتهای بدنی و چشمی و توجه شنوندگان را تحت نظر داشته باشد. او وقتی متوجه خطوط باشد دیگر با مخاطبان خود ارتباط مستقیم برقرار نمیتواند واین موجب کاهش تأثیر گذاری شعر میگردد. بنابراین یک دکلماتور خوب باید درعین حالی که نیم نگاهی به خطوط روی کاغذ میاندازد نگاه دیگر به مخاطبین خود نیز داشته باشد. حرکات و فعالیتهای آنها را زیر نظر بگیرد.
9. برجسته خوانی: برخی از جاهای شعر لازم است برجسته خوانده شود. صدا بلندتر گردد و تأکید بیشتری روی آن صورت گیرد. مثل این این ابیات:
جمعه درست ساعتِ ... یادم نمی رود
در تنگ پنج متری قلبم شدی رصد
من التماس و خواهش اینکه بمان! بمان!
اما تو برصداقت این سینه دستِ رد
گفتم کجا؟ چرا؟ چمدان تو بسته بود
گفتی که هیچ غم مخور این نیز بگذرد
( ابراهیمی غلام رضا، هبوط در پیادهرو، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص43)
در ترکیبات و کلمات "درست ساعت.../ بمان، بمان!/ گفتم کجا؟/ چرا؟/ گفتی/ هیچ غم مخور" باید تن صدا بلندترگردد و با تأکید تلفظ شوند.
2- دیکلماتور: دکلماتور تنها شعر نمیخواند بلکه خود حرف میزند. او تنها یک خوانندهی متن نیست بلکه راویِ شخص اول است که با مخاطب گپ میزند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. لباس خوب و متناسب با شأن مجلس بپوشد. آراستگی ظاهری خود را حفظ نماید. صاف و موأدب بنشیند. یا در حالت ایستاده راست و استوار بایستد. حرکات دست وچهرهی خود را مطابق رفتار وگفتار و معنای متن تنظیم نماید. به گونهای که هر حرکت او معنا دار باشد و به القای پیام شعر کمک کند. از رنگهای تیز و شوخ و نیز زیوراتِ بسیار بپرهیزد. لب، مو، ابرو و گِرد چشم خود را به نحوی زننده آرایش نکند. سادگی را حفظ کند. به گونهای خود را بیاراید که جذابیتِ مطابق محتوای شعر و مجلس داشته باشد.
چیز مهم دیگر در یک دکلماتور، برقرار ساختن ارتباط چشمی با مخاطب است. او درحالی که سخن میگوید به مخاطب نیز نگاه میکند. و این نگاه به گونهای باشد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.
نکتهی مهم دیگر جنسیت دکلماتور است. اگر گوینده مرد است نباید با حالت عاطفی زنانه و صدای مشابه سخن بگوید و اگر گوینده زن است نباید با لحن خشن مردانه شعر را دکلمه کند. چرا که نتیجهی معکوس در پی خواهد داشت.
علاوه براین اینها، حفظ وقار، هیبت و اعتماد شخصی در گوینده خیلی مهم میباشد. کسی که شعر دکلمه میکند باید آنقدر ویژگیهای مثبت شخصیتی در خود داشته باشد که بتواند توجه و اعتماد مخاطبین را به خود جلب کند. مثلاً کسی که ده سال را به جرم آدم کشی یا اختطاف اطفال یا جرمهای مشابه دیگر در زندان سپری کرده، وقتی پشت تربیون ایستاده شده شعر میخواند، شنونده نمیتواند به گفتههای او اعتماد کند چرا که نسبت به او ذهنیت منفی دارد.
3- شنونده: شنونده رکن دیگر دکلمه است. شنوندگان یک شعر ممکن است به لحاظ سنی، جنسیتی، تعلیمی و تحصیلی متفاوت باشند. دکلماتور خوب کسی است که قبلاً از نوعیت مخاطبین خود آشنایی داشته باشد و شعر را مطابق ذوق و سلیقهی آنها انتخاب نماید. او باید بتواند روان آدمها را دریابد. سلایق و گرایشهای آنها را تشخیص دهد.
4- صدا: صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ شاید بگویید صدا آوایی است که از دهان انسان خارج میشود. اما معنای دقیق صدا این نیست. صدا "محصول حرکات هماهنگ و منظم اندامها و عضلات صوتی" میباشد. یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمات را درست و بجا تلفظ و ادا کند. اندامهای صوتی اینهاست:
1. دستگاه تنفسی: شامل ششها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریهها به طرف حنجره)
2. عضلات و تارهای صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی)
3. حفرهها و دیوارهای گلو (محل تولید حروف- تند وکند کنندۀ صدا)
4. دهان: شامل زبان، فک، لبها، لهات (زبان کوچک)، سقف کام
5. دندانها ولثهها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا)
6. مجرا و حفرههای بینی (تقویت کنندۀ صدا- تولید کنندۀ حروف خیشومی)
در دکلمه باید اندامهای صوتی سالم باشند. صدا یک دست باشد
منبع :
http://jafarimahmood.blogfa.com/8912.aspx
+ نوشته شده در شنبه 1 مرداد1384ساعت 8:1 بعد از ظهر توسط سید محمد فقیه |
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۳۰۱۴ در تاریخ جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.