سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      چگونه شعر را دکلمه کنیم
      ارسال شده توسط

      حسین دلجویی

      در تاریخ : جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۵۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۱۸ | نظرات : ۹

      چگونه شعر را دکلمه کنیم؟

      فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو

      آشنائی با فن خطابه ، اصول مخاطب شناسی ، مناظره ،مباحثه ، تدریس ،قصه گوئی ،دکلمه ، مجریگری و زبان بدن

      از استاد فرزانه : دکتر سید محمد فقــــیه

      قسمت اول

      مقدمه

      یک شعر به دو گونه خوانده میشود؛ خوب و بد. شاید شما این را تجربه کرده باشید. اگر خود تجربه نکردهاید شاید دیده باشید که کسی شعر خوب را بد دکلمه میکند و فرد دیگر شعر بد را خوب دکلمه میکند. این دو نوع خواندن در هر نوع شعری امکان دارد. تأثیرات آنها نیز متفاوت است. وقتی یک شعر خوب، بد خوانده میشود، شنونده نه تنها از آن احساس لذت نمیکند بلکه متنفر نیز میگردد. یا هنگامی که یک شعر بد، خوب خوانده میشود، تمام کاستیهای درونی شعر فرومینشیند و شنونده از آن لذت میبرد.

      به این ترتیب میبینیم که خوانش شعر روی شنونده اثر گذار است.چه اینکه شعر یک متن است در دست دکلماتور. این دکلماتور است که چگونه آن را عرضه میکند. اگر "خواندن" شعر درست انجام گیرد به صورت طبیعی اثرات مطلوبی برجای خواهد گذاشت اما اگر درست انجام نگیرد تأثیرات منفی را در پی خواهد داشت. چرا که خواندن شعر فقط خوانش خط به خط نیست که مثل یک نامه خوانده شود. خوانش یک شعر در حقیقت ایجاد دوبارۀ شعر هم هست. تولید معناهای تازه نیز میباشد ؛ یعنی شعر یکبار هنگامی که شاعر آن را میسراید، زاده میشود و یکبار دیگر هنگامی که خواننده (دکلماتور یا مطالعه کننده) آن را میخواند آفریده میشود. این هردو باهم شعر را کامل میسازد. اگر یک شعر، خوب سروده شود ولی خوب قرائت نگردد، پیام و اثر اصلی خود را نمیتواند برساند و اگر درست ادا یا خوانده شود، چه بسا نقایص آن نیز به وسیلۀ خواندن از بین برود. و بالعکس اگر یک شعر ناقص، درست خوانده شود ممکن است اثرات خود را به خواننده انتقال دهد. به همین خاطر "بیان" به عنوان یک رشتۀ علمی همواره مورد بحث واقع شده است واز زمانهای بسیار دور تا به امروز این بحث جریان داشته است. سیاست مداران، مبلغان دینی و تمام کسانی که در ارتباط مستقیم با مردم بوده اند، کوشیدهاند با استفاده از شیوۀ "بیان" پیامهای خود را در به مخاطبین خویش انتقال دهند. یکی از موفقیتهای "هتلر" در بسیج مردم خطابههای رسای او بوده است. یا یکی از دلایل پیروزی "اوباما" را در انتخابات همین بیان جذاب او به شمار میآورند. صوت نیکو در خواندن قرآن کریم از شرایط اساسی قرائت میباشد. براساس نقل راویان، چندین کس براثر قرائت زیبایی "عبدالباسط" مسلمان شدهاند. امروزه در گویندگیِ رادیو و تلویزیون ،خواندنِ درست و داشتن صوت خوب شرط اصلی به حساب میآید.

      بنابراین داشتن بیان خوب، صدای رسا و نیکو، ادای درست جملات و کلمات، داشتن لحن مناسب و... از چیزهاییاند که در بسیاری حوزات تبلیغی از قبیل گویندگی، وعظ و ارشاد، تبلیغ و قرائت قرآن کریم استفاده میشود. شعر یکی از مهم ترین بخشهای تبلیغی است که نیاز مبرم به بیان نیکو دارد. زیرا شعر خود زبان خاص و دقیق است. از این رو نیاز دارد تا به صورت دقیق و درست بیان شود.

      این مقاله درصدد است تا به حد وسع این موضوع را پی بگیرد. نکاتی را که فکر میشود با اِعمال آنها میتوان شعر را خوب و درست دکلمه کرد، تذکر دهد.

      دکلمه چیست؟

      دکلمه واژۀ فرانسوی است که از deklamaگرفته شده است. منظور از آن "خواندن شعر یا نثر ادبی با صدای بلند و آهنگ مناسب و با حالتهای خاص به منظور القا کردن محتوا و مضمون کلام به شنونده مطابق کلام" است.

      (انوری دکتر حسن ، فرهنگ بزرگ سخن)

      دکتر مهشید مشیری آن را اینگونه معنا کرده است: " قطعهای که با آوای رسا و آهنگ مناسب و با ژستهای مطابق کلام اجرا میشود."

      (مشیری دکتر مهشید، فرهنگ زبان فارسی)

      یا در فرهنگ فارسی عمید میخوانیم: " مطلبی را با صدای بلند و با آب و تاب از بر خوندن، با حرارت علیه کسی یا چیزی حرف زدن."

      (عمید حسن، فرهنگ فارسی)

      همۀ این تعریفها نشان میدهند که دکلمه یک امر کاملاً فنی است. هرکس نمیتواند به آن دسترسی داشته باشد. دکلمه تنها خواندن نیست بلکه خواندن + آوای رسا + آهنگ مناسب + ژست مناسب + حالتهای خاص + داشتن حرارت و احساس مناسب میباشد.

      اهداف دکلمه:

      چنانچه اشاره شد دکلمه بیان خاص به هدف خاص است. این هدف چیست؟ اهداف دکلمه را میتوان این گونه برشمرد:

      1- ایجاد ارتباط شاعر و شنونده: شعر یک زبان است. زبان هم به هدف ارتباط ایجاد شده است. شعر ارتباط احسن به شمار میرود. چرا که شعر از قدرتی برخوردار است که زبان معمول آن قدرت را ندارد. شاعر با سرودن شعرمیخواهد ارتباط مؤثری با شنونده برقرار سازد. ارتباط مؤثر نیاز دارد تا شعر خوب سروده شود و به شکل احسن بیان و ادا گردد.

      2- تأثیر گذاری: یکی از خصوصیات عمدۀ شعر تأثیر گذاری آن است. شعر به همین دلیل "بیان برتر" خوانده شده و از نثر تفکیک گردیده است. شعر تأثیر گذاری خود را از چند جا بازیافت میدارد:

      الف. زبان: یکی از راههای تقویت تأثیر گذاری در شعر زبان آن است. شعر اگر زبان فخیم و استواری داشته باشد ماناتر و مؤثرتر است و اگر زبان شسته رفته وکمال یافته نداشته باشد طبعاً تأثیرگذاری نیز خواهد داشت.

      ب. محتوا: شعر با پیام ومحتوای مختلف ارایه میشود. سطح اندیشه درشعر متفاوت میباشد. شعر خوب شعری است که دارای محتوای عالی وغنی باشد. اندیشۀ قوی و حکیمانهای را مطرح کند. به گونهای موضوع را بیان کند که فکر شود این موضوع تازه است. قدرت جذب را دارد و مطابق خواست خواننده میباشد.

      ج. آهنگ: آهنگ از نیازهای روحی انسان سرچشمه میگیرد. شعر کلاسیک این نیاز را به خوبی تأمین میکند. اما شعر نو ممکن است آهنگ لازم و کافی نداشته باشد. در این صورت آهنگ درونی و استفاده از تکنیکهای دیگر شعری میتواند این مهم را برآورده سازد.

      د. تصویر آفرینی: خیال از عناصر عمدۀ شعر محسوب میگردد. بعضی آن را مهمترین عناصر شاعرانه خواندهاند چرا شعر اگر این عنصر را در خود نداشته باشد یا به نظم شبیه میگردد یا به نثر. خیال به شاعر این امکان را میبخشد تا مفاهیم بیشتری را بیان کند واین مفاهیم را از طریق تصویرگری زندهتر سازد. شاعر با ایجاد فضای جدید به وسیلۀ خیال، دامنۀ تأثیرات شعر را فراختر میسازد و بر زیبایی شعر میافزاید.

      3- انتقال درست معنا: هدف دیگری که در دکلمۀ شعر نهفته است، انتقال درست معناست. شاید بگویید این انتقال به زبان معمول نیز امکان پذیر میباشد ولی باید گفت انتقال معنا با زبان عادی و باخواندن یک نواخت متن امکان پذیر است اما انتقال درست معنا از طریق خواندن یک نواخت و بدون حرکات بدنی یا بدون داشتن صدای گیرا امکان ندارد. خواندن یک شعر با خواندن یک نثر کاملاً تفاوت دارد. یک نثر را هرخوانندهای میتواند بخواند ولی یک شعر را نه. در خواندن شعر داشتن صدای مناسب کافی نیست. دانستن فنون شاعری نیز ضروری است. مثلاً اگر شخصی اختیارات شاعری را نداند، کلمات را همانگونه که نوشته شدهاند میخواند ولی کسی که با این موضوع آشنایی دارد، برخی کلمات را به دلیل ایجاد مشکلات وزنی از تلفظ میاندازد مثل واژههای خون، خواست، آسمان آبی و...که حرف "و" در "خون" و "خواست" تلفظ نمیشوند و "ن" در "آسمان" به یاء تبدیل میگردد.

      4- لذت بخشی: هدف اساسی در یک اثر هنری لذت بخشی است. شعر هم نوعی هنر تلقی میگردد. پس شعر نیز به دنبال این هدف است. شاعر به خاطر همین امر قالب شعر را برای القای معنای مورد نظر خود انتخاب کرده است. شاعر با سرودن شعر میخواهد به خوانندۀ شعر خود لذت ببخشد. این لذت زمانی کامل میشود که خواننده آن را درست بخواند. اگر شعر درست دکلمه نگردد، نه معنا درست فهمیده میشود و نه شنونده از شنیدن آن لذت میبرد.

      چگونه شعر را دکلمه کنیم؟
      قسمت دوم

      شرایط دیکلماتور خوب

      دکلماتور به کسی گفته می­شود که شعر یا یک متن ادبی را به خوبی قرائت یا دکلمه کند. یک دکلمه­ی خوب زمانی صورت می­گیرد که دکلماتور از اوصاف زیر بهره­مند باشد:

      1. داشتن صدای آرمش بخش: صدا را می­توان به خوب، بد و متوسط تقسیم کرد. صدای خوب آن صدایی است که به شنونده آرامش بدهد. شنونده احساس خوشی و لذت کند. صدای بد صدایی است که تنفر شنونده را نسبت به خود برگزیند. صدای متوسط آن صدایی است که شنونده از آن نه احساس خوشی کند و نه احساس تنفر.

      2. شناخت آواز­ها: یک دکلماتور خوب باید یک موسیقیدان خوب نیز باشد. آواز­ها را بشناسد و با کم وکیف آن آشنایی داشته باشد. بتواند موسیقی خوب را از بد تشخیص دهد و طریقه­ی استفاده از نت­های موسیقی را بداند. چرا که هرکلمه از خود موسیقی خاصی دارد. هر حرف صوت مخصوص به خود دارد. مثلاً حرف "ر" درشت تلفظ می­گردد در حالی که حرف"م" نرم تلفظ می­شود. یا حرف" خ" یک نوع آهنگ دارد و حرف "ب" آهنگ دیگر. به این ترتیب لازم است یک دکلماتور خوب با انواع صدا­ها و اشکال مختلف موسیقی آشنایی کافی داشته باشد. علاوه بر آن فن قرائت قرآن را نیز بداند و با علم تجوید آشنا باشد.

      3. قدرت برقراری ارتباط: هر فرد توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر را دارد لیکن نحوه­ی ارتباط هر فرد فرق می­کند. کسی این توانایی را کم­تر دارد و کسی بیش­تر. مثلاً یک فرد توانایی علمی زیادی دارد ولی در بیان خود مشکل دارد اما بالمقابل یک فرد دیگر از بنیه­های فکری کم­تری بهره­مند است ولی قدرت فوق العاده در بیان دارد. خیلی از مردم وقتی سخنان او را می­شوند فکر می­کنند دانایی او نسبت به فرد اول بیش­تر است. این به خاطر همان قدرت ارتباط است که در بیان فرد دوم دیده می­شود. برای قدرت ارتباط می­توان عامل زیادی را برشمرد از قبیل:

      الف. استعداد ذاتی: بعضی از آدم­ها استعداد ذاتی در نطق دارند. هیچگاه در بیان یک مطلب به مشکل مواجه نمی­شوند. از طرف دیگر برخی از آدم­ها در حرف زدن خود مشکل دارند. نمی­توانند به آسانی مطلبی را به مخاطب تفهیم کنند. معمولاً چنین آدم­هایی از لحاظ روابط اجتماعی نیز به مشکل مواجه می­باشند. آدم­های گوشه گیر هستند. بیش­تر درونگرایند. زیاد دوست ندارند که حرف بزنند یا حرف بشنوند. غالباً با خود در گفت­و­شنودند. به همین خاطر وقتی می­خواهند مطلبی را بیان کنند لفظ کم می­آورند. ذخیره­ی لغات شان کم است.

      ب. پشتوانه­ی اندیشه­یی: کسی که از لحاظ محتوا و اندیشه فقیر باشد، در ارائه­ی یک موضوع نیز دچار مشکل است. نمی­تواند به درستی ارتباط برقرار سازد. یک دکلماتور تا وقتی نفهمد که چه می­گوید نمی­تواند یک شعر را درست بخواند و ارتباط شاعر و شنونده را تأمین نماید. بنابراین برای دکلمه­ی خوب باید از دانایی کافی نسبت به موضوع نیز برخوردار باشد و شعر را خوب بفهمد تا بتواند پیام آن را به صورت درست انتقال دهد .

      ج. انتخاب زبان مناسب: انتخاب یک زبان نیز در فرایند برقراری ارتباط مهم می­باشد. مثلا شهید مطهری با یک زبان صحبت می­کرد و شهید شریعتی با یک زبان دیگر. این دو زبان از اساس باهم فرق دارند. زبان مطهری ساده و روان بود ولی از شریعتی زبان ادبی و دشوار. زبان مطهری برای عموم مردم قابل فهم بود ولی زبان شریعتی نه. عام مردم از زبان مطهری احساب لذت می­کردند اما تحصیل کرد­گان از زبان شریعتی بیش­تر لذت می­بردند. در شعر هم این تفاوت وجود دارد. زبان حافظ یک نوع بیان دارد و زبان بیدل یک نوع دیگر. دکلماتور باید این دو زبان را از هم تشخیص دهد و مطابق زبان با شنونده هم­کلام گردد.

      د. حرکات بدنی: حرکات بدنی از دیگر وسایل ارتباط به شمار می­رود. حرکات بدنی باعث می­شود که ذهن شنونده به طرف گوینده متمرکز گردد. در نتیجه پیام شعر به صورت مطلوب به شنونده انتقال پیدا کند. شاید تمام افراد هنگام سخن گفتن به نحوی حرکات بدنی داشته باشند اما آن­چه مهم است این­است که این حرکات باید متناسب با محتوا و ادای واژگان باشد. هرگونه حرکت نه تنها موجب جلب توجه نمی­گردد بلکه به احساس شنونده نیز لطمه می­زند. او را از ادامه­ی شنیدن باز می­دارد.

      4. قدرت انتقال حس: یک دکلماتور خوب در ابتدا باید حس شاعر را ­_که درشعرش انعکاس یافته_ در خود بازتولید کند بعد آن حس را به صورت صحیح به شنونده انتقال دهد. سطح احساس­ها در هر شعر متفاوت است. بعضی از شعر­ها محتوای قوی دارند و بعضی عاطفه­ی و احساس قوی و برخی نیز تخیل یا زبان بسیار قدرت­مند. به این خاطر شعر­ها را به انواع مختلف تقسیم کرده اند؛ شعر محتوایی، شعر فرمیک، شعر تخیلی و شعر احساسی. کم­تر شعری هست که همه­ی این عناصر را به شکل یکسان در خود داشته باشد. یک دکلماتور خوب وقتی شعر فرمیک را بر­می­گزیند باید در هنگام خواندن به زبان آن تکیه کند و وقتی شعر احساسی را قرائت می­کند باید هیجانات و احساسات شاعر را در نظر گیرد.

      5. قدرت انتقال فکر: انتقال درست فکرِ یک شاعر وابسته به این است که خواننده نخست آن را درک کند سپس آن را در احساس جدید بهم آمیخته تحویل شنونده دهد. اگر شعر از خود دکلماتور است باید زمان آفرینش و زمان خواندن را در یک زمان مدغم سازد و با احساس و اندیشه­ی­ واحد همصحبت مخاطب شود. علاوه برآن مکان و نوع شنونده­ی خود را نیز در نظر داشته باشد.

      6. ادای درست کلمات: از شرایط مهم دکلمه­ی خوب ادای درست واژگان است. اساس دکلمه را همین امر تشکیل می­دهد. دکلماتور خوب کسی است که بتواند صامت و مصوت­ها را بشناسد و به طرز ادای کلمات آشنایی داشته باشد. دکلماتور باید بداند که کلمه­ی "باران" با کلمه­ی "دینی" دو گونه تلفظ می­شود. واژه­ی نخستین از دو هجای بلند "آ" و واژه­ی دوم از دو هجای بلند "ای" ترکیب یافته است. یا مثلاً کلمات سِمَت، سَمت، آهن، مسلمان و ... چگونه تلفظ می­شوند. دکلماتور باید بداند که اندازه­ی کشش هجای بلند آ، او، ای و اندازه­ی کشش هجای کوچک اَ، اِ، اُ چقدر می­باشد.

      7. داشتن صدای شفاف و رسا: صدای شفاف مربوط به حنجره­ی دکلماتور می­شود. استفاده از نوع غذا نیز در شفافیت صدا تأثیر گذار است. این موضوع را در قسمت­های بعدی به صورت مفصل مطالعه خواهیم کرد.

      8. سلامتی دستگاه صوتی و اندام گفتاری: جدا از شفافیت و رسایی صدا، سلامتی دستگاهی صوتی نیز در دکلمه مهم است. حنجره و زبان سالم در ادای درست کلمات نقش بارز دارند. کم و زیادی تارهای صوتی بر مقدار تنفس انسان اثرگذار می­باشد. تنفس کامل سبب می­شود تا انسان یک جمله را کامل بگوید در حالی که نفس کم موجب قطع شدن جمله و ناقص شدن معنا می­گردد.

      9. توانایی خواندن درست جمله­ها و متن: در دکلمه باید جمله مکمل ادا شود. گاهی پیش می­آید که به دلیل ترس، هیجان و اضطراب، انسان آرامش خود را از دست می­دهد در نتیجه هنگام دکلمه جمله­ها ناقص تلفظ می­گردند. بنابراین هنگام دکلمه باید حالت آرام داشت و ترس و دلهرگی را از خود بیرون کرد.

      10. تناسب لحن و محتوا: محتوای هر اثری فرق می­کند. برخی از آثار ادبی محتوای اخلاقی دارند و برخی عاشقانه­اند و بعضی هم سیاسی و اجتماعی. در این صورت باید دکلماتور لحن خود را با محتوا تطبیق دهد. تناسب میان آن­ها را رعایت نماید.

      11. داشتن دانش ارتباطی: دکلماتور باید از دانش ارتباطی و شیوه­­ی کابرد آن اطلاع داشته باشد. او می­تواند از این طریق برکیفیت دکلمه­ی خود بیفزاید.

      --------------------------------------------------------------------------------

      چگونه شعر را دکلمه کنیم؟(3)
      قسمت سوم و پایانی

      ارکان دکلمه:

      دکلمه­ی شعر بر چند رکن استوار است:

      1) شعر: شعر رکن اساسی دکلمه است. شعر نه تنها ابزار دکلمه است بلکه هدف دکلمه نیز هست. دکلمه بر آن استوار است. برای این که دکلمه به خوبی انجام شود، باید دکلماتور شعر را بشناسد. قالب­های شعری را از هم تفکیک کند. با تکنیک­های شعری نیز آشنایی داشته باشد. فن شاعری را بلد باشد. علم بدیع و بیان را تا حد لزوم بداند. مجاز و کنایه را بفهمد. چرا که بدون درک مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره و سایر صنایع ادبی فهم یک شعر دشوار می­باشد. بنابراین لازم است دکلماتور با شعر آشنا باشد.

      یک شعر دو شکل دارد:

      الف. شکل ظاهری: شکل ظاهری شعر از واژه­ها، ترکیبات، جمله­ها، بیت­ها، مصراع­ها، آهنگ، قافیه، زبان، استعاره، کنایه، مجاز و... ترکیب یافته است.

      ب. شکل باطنی: شکل باطنی از معنا، عاطفه و احساس ترکیب می­شود.

      با توجه به این دو شکل، دکلماتور باید به این نکته­ها توجه نماید:

      1. تلفظ درست واژه­ها: بعضی از واژه­ها در زبان عامیانه یک نوع تلفظ می­شود در حالی که در زبان رسمی تلفظ دیگری دارد مانند کلمه­ی "هستی" که دراین دو جمله : تو از همینجا(منطقه) هستی؟ و جمله­ی "هستی جز یک صدا بیش ندارد و آن مرگ است" دو معنای متفاوت دارد.

      2. تشخیص انواع ترکیب­ها از همدیگر: ترکیب انواع مختلف دارد. این شعر را توجه کنید:

      درخت بزرگی از اندوه

      روییده از میان سینه­ام

      شاخه­هایش خشک،

      "دست برآورده به مهتاب"

      ریشه­هایش سرد

      تلخابه­نوش حسرت

      پرنده­ا­ی

      هزاره­ی غربت مرا

      از سر شاخه­ی بلندش

      می­زند کو کو!

      (نهفته عزیزالله، زندگی را مه گرفته، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1383، ص 14)

      ترکیب "تلخابه­نوش" با ترکیب "درخت بزرگ"، دو نوع ترکیبی است که به دوصورت تلفظ می­گردند؛ اولی به شکل توصیفی و دومی به شکل ترکیب اضافی.

      3. ادای مکمل جمله، مصراع، یا بیت: اگر شعر شعر سپید است و در وسط جمله، قطع نفس لازم نمی­افتد، ضروری است که آن جمله به شکل مکمل ادا شود و بعد از تکمیل آن، دم گرفته شود. همچنان مصراع یا بیت:

      سکوت آواز می­خواند پسِ لب­های لرزانت

      نگه رقصیده بر می­خیزد، از آغوش چشمانت

      دوبیتی­های سرگردان تنهایی شوم پیشت

      و تو آرام آن­ها را بخوانی از دل و جانت

      (مجیر وهاب، آشفته­تر از باد، چاپ اول، انتشارات فرهنگی_ ادبی ظهیر الدین محمد بابر، کابل،1386، ص 30)

      در بیت نخست هر مصراع به صورت مستقل ادا می­شود اما در بیت دوم، چون پیوستگی معنایی بیش­تری میان دو مصراع موجود است، پس از توقف بسیار کوتاه باهم خوانده می­شوند.

      4. درک معنا: دکلماتور نمی­تواند بدون درک معنا یک شعر را درست بخواند. فهم معنای یک شعر نخستین قدم برای دکلمه­ی خوب است.

      5. تناسب صورت و محتوا: شعر از لحاظ عاطفی به شکل­های گوناگون خوانده می­شود. بعضی شعر­ها را باید شاد خواند و برخی دیگر را غمگین. در شادی و اندوه یک شعر، موسیقیِ شعر نقش اساسی دارد. مانند ابیات زیر از دیوان شمس:

      تن تن تن ز زهره ام پرده همی زند نوا

      دف دف دف ازین طرف پرده در درز رق رقی

      دم دم دم همی زدهد چون دهلم هوای او

      خم خم خم کمند او می­کشدم که عاشقی

      ( باختری واصف، نردبان آسمان، چاپ سوم، انتشارات انجمن قلم افغانستان، کابل، 1386، ص 71)

      6. آشنایی با وزن و قافیه: وزن و قافیه از ارکان شعر کلاسیک محسوب می­گردد. دکلماتور در انتخاب یک شعر لازم است به این مسأله توجه کند. شعرهایی را که مشکل وزن و قافیه دارند انتخاب نکند و یا اگر دید در جایی وزن یا قافیه­ی یک شعر رعایت نشده، باید بداند که ممکن است شاعر از اختیارات شاعری یا ضرورت­های شعر استفاده کرده باشد. همچنان باید بداند که گاهی یک حرف در نوشته می­آید ولی در تلفظ نمی­آید، باید با کلمه­ی بعدی خود پیوسته خوانده شود. مثل این "دراین" و "بلخ­ات" در ابیات ذیل:

      ابری که بغض کرده در این روزگار من

      آتش گرفته غلغله و گلبهار من

      بلخ­ات به شب نشسته و غزنین تو به خاک

      گم گشته­ای ستاره­ی دنباله دار من

      (واعظی محمد، شاعر به انتهای خیابان رسیده است، چاپ اول انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص49)

      7. رعایت علایم نگارشی: علایم نگارشی در شعر به خاطر جلو گیری از اشتباه خوانی صورت می­گیرد. رعایت آن در دکلمه نیز حتی المقدور ضروری است. مثلاً علامت سؤالی باید با لحن سؤالی نشان داده شود. علامت تعجب با لحن تعجبی یا لحن عاطفی مشابه. علامت، کامه با توقف کوتاه، علامت نقطه با توقف کامل، و سایرعلامت­ها به اشکال مختلف دیگر نشان داده­ ­شوند.

      8. خواندن با نگاه دوم: خواندن خط به خط باعث می­شود دکلماتور تمام توجه خود را به خطوط شعر معطوف بدارد. در این صورت نمی­تواند حرکات و فعالیت­های بدنی و چشمی و توجه شنوندگان را تحت نظر داشته باشد. او وقتی متوجه خطوط باشد دیگر با مخاطبان خود ارتباط مستقیم برقرار نمی­تواند واین موجب کاهش تأثیر گذاری شعر می­گردد. بنابراین یک دکلماتور خوب باید درعین حالی که نیم نگاهی به خطوط روی کاغذ می­اندازد نگاه دیگر به مخاطبین خود نیز داشته باشد. حرکات و فعالیت­های آن­ها را زیر نظر بگیرد.

      9. برجسته خوانی: برخی از جاهای شعر لازم است برجسته خوانده شود. صدا بلند­تر گردد و تأکید بیش­تری روی آن صورت گیرد. مثل این این ابیات:

      جمعه درست ساعتِ ... یادم نمی رود

      در تنگ پنج متری قلبم شدی رصد

      من التماس و خواهش این­که بمان! بمان!

      اما تو برصداقت این سینه دستِ رد

      گفتم کجا؟ چرا؟ چمدان تو بسته بود

      گفتی که هیچ غم مخور این نیز بگذرد

      ( ابراهیمی غلام رضا، هبوط در پیاده­رو، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص43)

      در ترکیبات و کلمات "درست ساعت.../ بمان، بمان!/ گفتم کجا؟/ چرا؟/ گفتی/ هیچ غم مخور" باید تن صدا بلندترگردد و با تأکید تلفظ شوند.

      2- دیکلماتور: دکلماتور تنها شعر نمی­خواند بلکه خود حرف می­زند. او تنها یک خواننده­ی متن نیست بلکه راویِ شخص اول است که با مخاطب گپ می­زند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. لباس خوب و متناسب با شأن مجلس بپوشد. آراستگی ظاهری خود را حفظ نماید. صاف و موأدب بنشیند. یا در حالت ایستاده راست و استوار بایستد. حرکات دست وچهره­ی خود را مطابق رفتار وگفتار و معنای متن تنظیم نماید. به گونه­ای که هر حرکت او معنا دار باشد و به القای پیام شعر کمک کند. از رنگ­های تیز و شوخ و نیز زیوراتِ بسیار بپرهیزد. لب، مو، ابرو و گِرد چشم خود را به نحوی زننده آرایش نکند. سادگی را حفظ کند. به گونه­ای خود را بیاراید که جذابیتِ مطابق محتوای شعر و مجلس داشته باشد.

      چیز مهم دیگر در یک دکلماتور، برقرار ساختن ارتباط چشمی با مخاطب است. او درحالی که سخن می­گوید به مخاطب نیز نگاه می­کند. و این نگاه به گونه­ای باشد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.

      نکته­ی مهم دیگر جنسیت دکلماتور است. اگر گوینده مرد است نباید با حالت عاطفی زنانه و صدای مشابه سخن بگوید و اگر گوینده زن است نباید با لحن خشن مردانه شعر را دکلمه کند. چرا که نتیجه­ی معکوس در پی خواهد داشت.

      علاوه براین این­ها، حفظ وقار، هیبت و اعتماد شخصی در گوینده خیلی مهم می­باشد. کسی که شعر دکلمه می­کند باید آنقدر ویژگی­های مثبت شخصیتی در خود داشته باشد که بتواند توجه و اعتماد مخاطبین را به خود جلب کند. مثلاً کسی که ده سال را به جرم آدم کشی یا اختطاف اطفال یا جرم­های مشابه دیگر در زندان سپری کرده، وقتی پشت تربیون ایستاده شده شعر می­خواند، شنونده نمی­تواند به گفته­های او اعتماد کند چرا که نسبت به او ذهنیت منفی دارد.

      3- شنونده: شنونده رکن دیگر دکلمه است. شنوندگان یک شعر ممکن است به لحاظ سنی، جنسیتی، تعلیمی و تحصیلی متفاوت باشند. دکلماتور خوب کسی است که قبلاً از نوعیت مخاطبین خود آشنایی داشته باشد و شعر را مطابق ذوق و سلیقه­ی آن­ها انتخاب نماید. او باید بتواند روان آدم­ها را دریابد. سلایق و گرایش­های آن­ها را تشخیص دهد.

      4- صدا: صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ شاید بگویید صدا آوایی است که از دهان انسان خارج می­شود. اما معنای دقیق صدا این نیست. صدا "محصول حرکات هماهنگ و منظم اندام­ها و عضلات صوتی" می­باشد. یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمات را درست و بجا تلفظ و ادا کند. اندام­های صوتی این­هاست:

      1. دستگاه تنفسی: شامل ششها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریه­ها به طرف حنجره)

      2. عضلات و تارهای صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی)

      3. حفرهها و دیوارهای گلو (محل تولید حروف- تند وکند کنندۀ صدا)

      4. دهان: شامل زبان، فک، لبها، لهات (زبان کوچک)، سقف کام

      5. دندانها ولثهها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا)

      6. مجرا و حفرههای بینی (تقویت کنندۀ صدا- تولید کنندۀ حروف خیشومی)

      در دکلمه باید اندام­های صوتی سالم باشند. صدا یک دست باشد

      منبع :

      http://jafarimahmood.blogfa.com/8912.aspx
      + نوشته شده در شنبه 1 مرداد1384ساعت 8:1 بعد از ظهر توسط سید محمد فقیه |
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۳۰۱۴ در تاریخ جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0