دوشنبه ۵ آذر
سخته خیلی
ارسال شده توسط سیدعلی کریمی در تاریخ : جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۲۳:۴۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۸۷ | نظرات : ۰
|
|
خیلی سخته من وقتی می خوام آروم بشم عکسشو بغلم می گیرم هی هی می بوسمش اما دریغ از اینکه اون توی بغل یکی دیگه آروم میشه هی هی می بوستش...همه گفتن اون رفته تو چرا این جا می سوزی حس کردم خطر دنبالمه اما بازم اجازه ندادم کسی پشت سرت بد بگه ولی این انصاف نبود که منو نردبان خوشبختی کنی منو با رسیدن به آرزوهات بدبخت کنی .
ای خدا من گله ندارم اما یه خواهشی دارم خدایا تو که منو می شناسی اهل نفرین کردن نیستم فقط کاری کن منو یادش بره تا وقتی اگه منو دید نشناسه مثل همه بهام رفتار کنه یعنی باشم غریبه تنها به قول دوستان یه غربتی ، سرهدی ...
بگذریم سر درد دلم با کسی بود که الان با بیان چند کلمه می خوام گریه هایی که بدون آغوش کردم اشک هایی که بدون هیچ اعتراضی ریخت و آه سردی که کشیدم را درک کنه با من به احوال قدیم خودش سفر کنه همو احوالی که شاید دیروزش بود و یا شاید چند سال قبلش ...
نظر یادتون نره دوستان عزیز
سیدعلی کریمی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۲۵۸۰ در تاریخ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۲۳:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید