سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        فقرنامه
        ارسال شده توسط

        آرش غفاری درویش(منتظر)

        در تاریخ : سه شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۲ ۱۰:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۴۳ | نظرات : ۰

        زاده ی فقرم
        فقر باید کشید
        نان جو خوردم
        دم آزرده ام
        سال ها گرد مهتاب چرخیده ام
        تا بجویم یک نظر از نام خویش
        فقر چه بیداد گریست ای خاکی
        فهم آزورده از این بیداری
        آری ما فقرا بیداریم
        بیدار چو ظلمت اندر شب تار
        راضی از جرم نکرده نان پاک
        پاک چو آبی چو افلاک حریم آزادیم
        گریه هامان از حضور احتیاج
        مهر بد نامی بر این پیشانی
        ساقی و مست از این اجباریم
        الحق که ما بد نامیم
        بد نام چو دریا ز طوفان گریز
        بد نام چو اقبال که از ما گریخت
        بد نام چو این شهرت شهر
        که از باده نو جامع نو
        خون بریخت
        هر چند کلامم آتشین است
        بد نامتر از ما که دید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
         
         
        فقر باید کشید......

        بازازسروديوار برآمده خورشيد
        باز همان جمله تلخ
        ما هنوز بيداريم
        جامه ام را هر شب
        مادرم ميشويد
        با آب چشماني
        که بر سينه ي من ميگريد
        گويي چشدش
        الحق که ما فقرا بد حاليم
        از زمينو وز زمان بيزاريم
        وز صداي آب جوي
        دل شاديم
        روز را با عشق
        شب را بي خوابي
        صبح را بر فکر ناني چند
        ميگزرانيم
        ما در اين عيد خجسته
        هفت سيني داريم
        سين اول
        سوز اين سرماي شهر
        سين دوم
        سبزه هاي پارک شهر
        سين سوم
        سيليه اغناي پست
        سين چهارم
        ساز شکسته در حباب
        سين پنجم
        ساعت بشکسته ام
        سين ششم
        سينه ي سر بسته ام
        سين هفتم را بگزاريد فقر
        که اين همه سين
        از او آمد پديد
        حال بگويد که چرا؟
        فقر بايد کشيد
        حاليا بس از اين تکرار
        بگذار بر آورم اين فرياد
        ما فقرا بيداريم
        بيدار چو اين شب ظلمت
        که در آن هيچ کس، کسي را
        نمي جويد بد ين بدحالي
        «««مافقرا بيداريم «««

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۸۳۴ در تاریخ سه شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۲ ۱۰:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        آرش غفاری درویش(درویش کوی تو)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3