سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        راز تخلص دادا بیلوردی
        ارسال شده توسط

        ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

        در تاریخ : شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ ۲۳:۱۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶۵۵ | نظرات : ۰

         

        ...و اما مسئله ی دیگری هم  که از دوستان بر روی آن حساسیت نشان داده اند و گاهاً برایم دردسر آفرین نیز بوده است تخلّصم می باشد. عرض شود: حدود 25 سال پیش من تخلص نداشتم. شعرهایم را با نام خانوادگی ام  امضا می کردم. دوران پر شور و حالم بود که  دوستانی مرا مشتاق نمودند برای خود یک تخلص انتخاب بکنم. هرکس یک پیشنهادی داد.

         

        یکی گفت پروانه بگذار یکی گفت غریب بگذار یکی گفت دیوانه بگذار....اینها را یکی یکی امتحان می کردم ولی به دلم نمی نشست. تا اینکه گفتم چه بهتر از این که با خدایم مشورت بکنم! بین خود و خدا چنین قرار گذاشتم که: « قرآن را دو بار  بطور تصادفی باز کنم  ، در ابتدای چندمین سطر(دقیق یادم نیست که پنجمین سطر بود یا... ) صفحه ی سمت راست، هر کلمه ای که باشد ،دو حرف اولش را بردارم و این حروف را به ترتیب بغل هم قرار دهم هرچه آمد بعنوان تخلصم بکار ببرم.» خلاصه،خودم را آماده کردم.با همان قرار،قرآن رابازنمودم دیدم اولین کلمه«داوود» است. « دا » را برداشتم. و در کاغذ نوشتم. قرآن را بستم دوباره بطور تصادفی باز کردم دیدم باز در همان شرایط آمد. کلمه ی « داوود » در ابتدای سطر ...صفحه ی سمت راست . « دا » را برداشتم گذاشتم بغل قبلی شد: «دا + دا = دادا».(البته شرح عملیات دقیق یادم نیست).

         

        من روی قرارم محکم بودم. اگر کلمه ی نامفهومی هم می آمد، همان را انتخاب می کردم. مثلاً اگر دو حرف اولی « دم » و دو حرف دومی « نا » بود که حاصلش یک کلمه ی  غیر مصطلح « دمنا » می شود، همین را به احترام خدا انتخاب می کردم. بالاخره « دادا » را انتخاب کردم و اینبار افتادم به جان لغت نامه ها که ببینم معنای « دادا » چیست؟! با معناهای مختلفی روبرو شدم. اولین معنایی که روبروی چشمم میخ شد این بود: « دادا یعنی : پیر زن خدمتکار ». راستش  این را که دیدم کمی حالم گرفته شد. بعد دیدم  دادا معناهای مختلفی دارد از جانور درنده گرفته تا پدر بزرگ و برادر و .... و حتی دادا  می تواند جمله باشد. از دوستها گفتند فیلمی هست جالب به نام دادا ، رفتم آن را هم پیدا کردم دیدم آقای ایرج قادری بازی کرده و بسیار هم تاثیر بر انگیز است. از این فیلم خوشم آمد و از انتخاب خود خرسند شدم. بعد دیدم در برخی مباحث و مجالس ادبی، صحبت از مکتب دادا و دادائیسم و چیزهایی مشکوک می شود ... اینها را که می شنیدم با خود می گفتم «عجب به گیر افتادم!». روی بحث همین دادائیسم  یک سیلی جانانه هم  خوردم. البته آن فرد بعد آمد از من عذر خواهی کرد و گفت نمی شناختمت!

         

        یادم می آید که بیست سال پیش  به یک روزنانه، پیدر غزل می فرستادم و هی منتظر می ماندم که چاپ خواهد شد ، می دیدم خبری نیست. علت را  به نحوی جویا  شدم  دیدم به دلیل تخلصم می باشد. حتی یکی از نویسندگان مشهور که اگر اسمش را بگویم  همه می شناسند به من گفت: می خواهم در خصوص دادائیسم مقاله ای در روزنامه کیهان منتشر سازم!...(؟)...  من هم گفتم : مگر هرکس اسمش دادا باشد دادائیسم است؟!! هرکس اسمش دادا باشد دادائیسم است؟! از آن به من چه مربوط؟!.... خلاصه، آثار و اندیشه های دادائیست ها را هم گشتم پیدا کردم و خواندم ، چنان نتیجه گرفتم که: این اندیشه های پراکنده، خارج از  دایره ی روان من می باشند، لذا  ضمن اینکه به همه ی عقاید و اندیشه ها احترام قائلم  روی اعتقاد خودم که بر امید و ایمان و نظم و نوآوری بسته است استوار و محکمم. من دادای (خادم) ادبیات مقدس جهان هستم و از هرج و مرج و پوچگرائی و ناامیدی خوشم نمی آید. عده ای بنام دادا،اراده و نیت های آسمانی ما را در زیر سم های هرج و مرج گرا ،نکوبند. سرتان را به درد آوردم ببخشید. کمی تحمل فرمایید!

         

        این مطلب را که ارائه کردم  دیگر  همدلی حقیر، یکسال رفت. تا یکسال دیگر هم یا نصیب یا قسمت!........

         

         

        بخشی از سخنرانی مربوط به دوم بهمن 1389 ( اولین سالگرد تولد زلال )

        منبع: http://www.hagzolal.blogfa.com/cat-4.aspx


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۶۲ در تاریخ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ ۲۳:۱۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1