سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 1 اسفند 1403
    21 شعبان 1446
      Wednesday 19 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        چهارشنبه ۱ اسفند

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شام غریبان و او
        ارسال شده توسط

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        در تاریخ : ۳ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۶ | نظرات : ۱۷

        شام غریبان و او
        جمیله خانم از اول صبح ما را دعوت کرده بود. نذری داشت، شام غریبان. پارکینگ ماشین‌ها که تا دیروز رد چرخ‌ها را در خودش جا داده بود، حالا پر از آدم شده بود. زن‌ها و دخترها، دوست و آشنا، هرکسی گوشه‌ای مشغول بود. یکی آردها را برای حلوا هم می‌زد، یکی شله‌زرد را آماده می‌کرد، یکی ظرف‌های یک‌بارمصرف را از هم جدا می‌کرد. من هم گوشه‌ای ایستاده بودم، مثل کسی که وسط یک مهمانی غریبه افتاده باشد. گهگاهی خرده‌کاری انجام می‌دادم—کمی در شستن پارکینگ کمک کردم، کمی وسایل سفره را جابه‌جا کردم، اما راستش را بخواهید، فقط منتظر بودم کسی دستوری بدهد که از این بلاتکلیفی خلاص شوم.
        از این شلوغی‌ها سر درنمی‌آوردم. اهل سنت که باشی، این مراسم‌ها برایت غریبه‌اند. اولین بار بود که چنین چیزی را از نزدیک تجربه می‌کردم. دیگ‌های بزرگ، هرم برنج، پیازهای طلایی‌شده، قیمه‌ی فراوان… اما در میان این همه همهمه، چیزی بود که بیشتر از هر چیز دیگری ذهنم را مشغول کرده بود.
        او.
        دختری با لطافتی خاص. با گیسوهایی طلایی. نمی‌دانم چشمانش چه رنگی بود، حتی نمی‌توانم بگویم قیافه‌اش چه چیز خاصی داشت که مرا این‌چنین جذب کرده بود، اما فقط می‌دانم که نگاهم مدام سمتش کشیده می‌شد. بااین‌حال، صدایش به صورتش نمی‌آمد. انگار چهره‌اش صدایی لطیف‌تر می‌خواست تا آسمانی‌تر شود.
        می‌خواستم فریاد بزنم: "دوستت دارم!" اما همیشه چیزی راه گلویم را می‌بست. عیب است، زشت است، دین و ایمان چه می‌شود، خانواده چه می‌گوید؟ این‌ها همیشه مثل یک دیوار نامرئی بین من و احساسم ایستاده بودند. من از عاشقی چیز زیادی نفهمیده‌ام، اما حرف‌های عاشقانه زیاد زده‌ام—حرف‌هایی که همه‌شان را باید آتش زد. وقتی نتوانی کسی را که دوستش داری در آغوش بگیری، وقتی نتوانی تمام احساست را نثارش کنی، کوهی از شعر و نوشته‌های عاشقانه چه فایده‌ای دارد؟
        حس کردم کسی کنارم ایستاده. برگشتم. پسر جوانی بود، با ظرفی در دست. نگاهش را دنبال کردم. او هم به دختر طلایی نگاه می‌کرد. لبخند زد، جلو رفت و ظرف را به او داد. دختر تشکر کرد، ظرف را گرفت، و چند لحظه بعد، هر دو کنار هم سرگرم گفتگو شدند.
        نفس عمیقی کشیدم. همیشه همین زنجیرها احساسم را خفه کرده بودند. همیشه این تضادهای طبقاتی، این "توان اقتصادی"، این "جایگاه اجتماعی نداشتن"، باعث شده‌اند که آدمی مثل من، خودش را تا حد یک هیچ پایین بیاورد. لعنت به این تناقض‌ها، که کسی را مثل من وامی‌دارد کنار سفره‌ای رنگین بایستد، گرسنه، ولی شرمگین از دست‌درازی.
        با این همه، هنوز هم آن آدرنالین لعنتی در رگ‌هایم می‌چرخد. هنوز هم دوستش دارم. اما حقیقت مثل همان عدس‌پلویی که در دیگ‌های بزرگ جلوی چشمانم قل‌قل می‌زد، داغ و روشن بود:
        من فقط یکی از آن‌هایی بودم که ظرف‌ها را از هم جدا می‌کردند.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۴۵۸ در تاریخ ۳ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۳ روز پیش
        درود بر جناب مغ... خندانک
        چقدر قلمت تغییر کرده...
        اگععع اسمت اون بالا درج نمی‌شد، نمی‌شناختم نویسنده‌ی اثروو...

        نمی‌دونم شایدم من اشتباه می‌کنم... اما از اون تند و تیزی قلمت خبری نیست... تلخ بود و تاثیرگذار ولی مثل قبلی‌ها نبود...

        در هرحال خوندن یه داستان خوب اونم بعد مدت‌ها از برادر مهربانم لذت‌بخشععع...

        خوبعع که سرت کمی خلوت شده و پیشمون اومدی... خندانک
        خیلی مرسی بشی خندانک خندانک
        شبت شیک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        ۲ روز پیش

        درود برشما جناب کریمی خندانک
        بسیارزیباوتامل برانگیز بود
        خندانک خندانک خندانک
        یاد این ضرب المثل افتادم
        نعمت روی زمین قسمت پر رویان است
        گاهی ملاحظه ها و شرم وحیا باعث میشه که آدم نتونه به اون چیزی که میخواد برسه
        وگاهی هم آدم نمی خواد ازهرطریقی به چیزی برسه
        ودوست داره ازراه درستش برسه....
        کم رویی هم خیلی خوب نیست....
        موفق باشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درود و عرض ادب بانو عجم بزرگوار ممنونم از لطفتون و حضورتان ببخشید دیر جواب پیام شما را دادم من الان یه دوش گرفتم نشستم ببینم از یک روز کاری چند درصد انرژی برام مونده خندانک
        در مورد صحبت زیبای شما هم فقط می تونم بگم که همان طور است و همین طور است به عبارت ساده تر

        در این جهان، دارایی‌ها به عدالت تقسیم شده‌اند؛ سهم بزرگ‌تر برای قدرتمندان و خوش‌اقبالان، و سهم کوچکی برای دل‌آگاهان." خندانک
        برقرار باشی و شادمان
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ۳ روز پیش
        سلام و درودها شاهزاده خانم
        ببخش من همین طوریم شریک و رفیق نیمه راه به قول کردها \"پائیزئە برا\" هنوز قولم را ولی فراموش نکردم ولی هنوز ساعت پنج و نیم صبح می رم و شب ساعت نه و نیم ده میام اینه که نه حس دیدن شعر و نخواندن چیزی را دارم این هم گوشه ای در تلگرام یاداشت کرده بودم گفتم حیف است بهتر است حداقل یه جای بهتری باشد خندانک
        همین است زندگی است تلخ و شیرین باهم معنای زندگی را می سازند.
        در مورد سبک این یکی اتو کشیده تر از همه ی آنهایی بود که تا حالا فرستاده بودم 🤔
        شبت خوش یواش یواش برم بخوابم
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۳ روز پیش
        می‌فهمم... اشکالی نداره، راحت باش!
        پول خوب توی کارت باشععع... بقیه مسایل حلععع خندانک

        آره خیلی اتوکشیده بود خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ممنونم که درک می کنی نازنین خواهر
        همواره برقرار باشید و مشوق عزیزان نابی خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        ۳ روز پیش
        سلام ابراهیم جان عزیز خندانک
        چقدر دیدن چهره ات خوشحال کننده بود
        ستم مضاعف بد چیزیه
        خوب به تصویر کشیدی
        خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        سلام و درودها آقا فرشید عزیز، معلم خوب و دوست‌داشتنی
        منم خوشحالم از دیدن و حضورت عزیز برادر
        ممنونم از لطفتون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدحسن پورصالحی
        ۲ روز پیش
        سلام استاااد
        چه قدر خوشحال شدم از دیدارتون
        داستان جالب و خواندنیی بود و قلم خاص خودتون
        سپاس از انتشار
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        سلام بر آقای پور صالحی عزیز ماشاالله مردی شدی برای خودت ممنونم که به فکر بودی و سری زدی خوشحال شدم از دیدارت نازنین همیشه موفق با‌شی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        ۲ روز پیش
        درود بر جناب کریمی نازنین. امیدوارم بیشتر از قلمتان بخوانم👌👌👌
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        سلام جناب صادقی ارجمند ممنونم از حضور و لطفتان همواره برقرار باشید برادر گرامی ام خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1