سه شنبه ۲۵ دی
ترس
ارسال شده توسط محسن گودرزی در تاریخ : ۱۵ ساعت پیش
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۲ | نظرات : ۲
|
|
میدونی ترس تمام وجودم رو گرفته بود یادم افتاد که ترس ریشه ضعفه جایی خونده بودم که هر وقت ترسیدی ببین این کیه که تو رو میترسونه کجاست چرا خودش نیست فقط اسباب ترس وجود داره کمی دقت کن، دقت کردم،خوردم زمین دندون آسیابم پرید بیرون ،خوبه همونه که درد میکرد، دیدم این منم که خودم و میترسونم اما واقیعت اینه که دو تا سگ گله اونمشب دنبالم گذاشتن خب تصمیم گیری در لحظه، بدون فکر کردن اتوبان فرار دکل برق میرم بالا از بالای دکل دیدم سگا اونور اتوبان واق واق میکنن من اومدم پایین اینور داد و فریاد میکردم و میخندیدم :سگا بیاین اینور اگه راست میگید....
سگا ترس از اتوبان داشتن.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۵۳۸۰ در تاریخ ۱۵ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.