دکتر "شجاعالدین شقاقی"، شاعر و دکترای حرفهای داروسازی ایرانی، زادهی ۲۹ اسفند ماه ۱۳۴۲ خورشیدی در سراب و اکنون ساکن ارومیه است.
او در شعر "عاشق وحشی" تخلص میکند.
◇ کتابشناسی:
- سهم عشق - انتشارات خسروانی مجد
- سودای پليد - انتشارات خسروانی مجد
- شهرت باقی (مناجات، دلدادگان،شوريدگان و...) - انتشارات خسروانی مجد
- طنينی از حرير عشق - انتشارات خسروانی مجد
- فرمان مراد و طاعت مريد )مشاعرهی مراد و مرید) - انتشارات خسروانی مجد
- كونول بوستانی (بوستان دل) - انتشارات خسروانی مجد
- گنج وصال (دوبيتیها) - انتشارات خسروانی مجد
- منظومهی ليلی و مجنون - انتشارات خسروانی مجد
و...
◇ نمونهی شعر فارسی:
(۱)
[پا به پای عشق]
سرمایهای که دارم، در سایههای عشق است
بس جلوههای زیبا، در لایههای عشق است
بیمایه کی توان گفت؟ از جلوههای معشوق
دانم که حجت ما، در لا به لای عشق است
صحبت ز حجت است و حاجت وصال جانان
این شوق وصلت او، از پایههای عشق است
هر لایه را که دیدم، دل دید و من شنیدم
در بین هر دو لایه، یک جان فدای عشق است
با دیدهی دلی کور، عشقی به دل نباشد
معشوق ما در این دل، آرایههای عشق است
در جان عاشقانش، یک دل ز گل بریده
با هر دل بریده، او پا به پای عشق است
لطفی به ما نموده، با یک نظر ربوده
ایمان به آنچه دیدم، از دایههای عشق است
عاشق شدم به دایه، عشق است و نی کنایه
این وصف حال عاشق، در خامههای عشق است
پوشیده وحشی ما، از جامههای عاشق
خوابی که او بدیده، از آیههای عشق است.
(۲)
[عشق در آغوش عشق]
طعم وصال است و نوش، شربت و دمنوش عشق
صحنهی دیدار و شد، عشق در آغوش عشق
دل که به دل جوش خورد، تا ابد عاشق شدی
کار نظر هست و زد، دل به دل و جوش عشق
جوشش عشق است و هست، نقشهی زیبای او
عاشق و نقاش عشق، شامل و منقوش عشق
نقشهی راه است و چاه، عاشق او رو به راه
رامش وصلت به او، بستر مفروش عشق
جفت شدم در خیال، خود به دلم جوش زد
این دل آراسته، لانهی آن قوش عشق
وای چه حظ میکنم، عاشقم و گشتهام
شاهد باران و دل، خیس شد از دوش عشق
طعم خدا چون چشی، آتش هجران کشی
عاشقم و وصلتم، گشته فراموش عشق
وحشی و عاشق شدم، بلبل و ناطق شدم
نیست جز این مطلبی، عشق در آغوش عشق.
◇ نمونهی شعر ترکی:
[حیات یولداشی]
یولداشین حرمتینی، ساخلییانا عشق اولسون
کونوله بیر کونولی، باغلییانا عشق اولسون
حیاتین یولداشیدی، یاخجی پیسین سیرداشیدی
یولداش اسرارلارینی، آشمییانا عشق اولسون
یولی بیر اولانلارین، یاخجی یامان گونلری وار
پیس گونونده یولداشین، آتمییانا عشق اولسون
یاشایش پیمانیدی، یالقیزین درمانیدی
گلجکده پیمانین ، دانمییانا عشق اولسون
پیمانین قیمتی وار، وفالی یولداشدا قیزیل
دونیادا اوز قیزیلین ساتمییانا عشق اولسون
بشرین دویون گونی، اونا نیسگیل تیکدی
او گونون شاددیغینی، پایلییانا عشق اولسون
بختورلر پاییدی، قیسمت اولاندا تیکه سی
تاپاجاخ اوز پایینی، آزمییانا عشق اولسون
یارادیبدیر ایکی گوز، باخا اوز یولداشینا
ایکی اوزلی گوزونه، باخمییانا عشق اولسون
آرانی قاریشدیران، پخیل اینسان چوخ اولار
ایکی یولداش آراسین، قاتمییانا عشق اولسون
کیشیسن یا دیشیسن، اِولی اولاندا پیشیسن
کیشیده ن یا دیشیده ن، قاشمییانا عشق اولسون
وحشی عاشیق بیلیسن، معشوق اولسا دیریسن
یولداشا بو وحشینی، باغلییانا عشق اولسون
ایکی یولداش آراسی، یاپیشیر هر هاواسی
باغلانان بو دویونی ، آشمییانا عشق اولسون.
◇ برگردان فارسی:
[همسر]
جمال اون کسی را عشق است که حرمت همسرش را نگاه دارد / جمال که دلش را فقط به یک دل وابسته کند
او همراه زندگی و رازدار خوب و بد ماست / جمال که اسرار همسرش را جایی فاش نکند
کسانی که در یک مسیر زندگی می کنند روزهای تلخ و شیرینی با هم سپری میکنند / جمال که همسر خود را در روزهای سختش رها نکند
ازدواج پیمان زندگی مشترک است و درمانی برای رهایی از تنهایی / جمال که در آینده زیر قول و پیمانش نزند
این قول و وصلت بسیار گرانبهاست و همسر همانند طلا / جمال که طلای زندگی خود را نفروشد
روز ازدواج بشر سهمی مخصوص برای او در زندگی است / جمال که شادی این روز را با دیگران تقسیم کند
این سهم خوشبختان است که وقتی نصیب شود هر کس سهم خود را پیدا میکند / جمال که از این هدف منحرف نشود
او دوچشم برای انسان آفرید که فقط به دو چشم همسرش نگاه کند / جمال را عشق است که به چشمان دورویان و گمراه کنندگان نگاه نکند
انسانهای بخیلی که بین همسران را به هم میزنند زیادند / جمال را عشق است که بین دو همسر را به هم نزند
چه مرد باشی چه زن وقتی متاهل شدی پخته می شوی / جمال را عشق است که از مرد یا زن فراری نیست
ای عاشق وحشی میدانی که وقتی کسی را دوست داشته باشی احساس زنده بودن میکنی / جمال که این وحشی را به همسرش وابسته کرده
روابط بین دو همسر در هر حالتی مزه دارد و دلچسب است / جمال اون کسی را عشق است که گره بسته شده بین خود و همسرش را باز نکند.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)