پنجشنبه ۱ آذر
««*بی پروا وارونگی*»»
ارسال شده توسط ابوالفضل جمشیدی تقدیس بولو در تاریخ : شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ۰۳:۵۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۶۷ | نظرات : ۸
|
|
عرشیا..دلتنگ از آزادی
بگو
ازكودکانه ای در جمع دوستی و آشنایی در فصل پاییزآغاز مهر میگفتی
سیا...یادی گر هست حسرت و دست یافتنی تا خاک میره در امروزمان از گذشت ۱۳ سالگی نرسیدن
عرشیا و سیا پس از سکوت مبهم خیره بر هم چ ها
نادر رسید ...چرا مرگ ما را هم آغوش نمیگیرد...
اینم اندوه و دشمن شاد حاصل فرسودن بی پروا از مرگ شب جستن
سیا....
نگو به نادر نگو اونم کم غصه داره ترانه های باسوز ناله ام آواز دکلمه تاکی
عرشیا ....
سیا بنویس پایان ها و گرفتاری ها.....ً
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۳۴۳ در تاریخ شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ۰۳:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.