شنبه ۶ مرداد
داستان کوتاه قهرمان
ارسال شده توسط سعید فلاحی در تاریخ : يکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲ ۰۵:۴۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۱ | نظرات : ۱
|
|
[قهرمان]
به زور سیزده، چهارده ساله میشد. چهرهای استخوانی و اندامی ترکهای داشت. یک جفت کتانی رنگ و رو رفته به پا کرده بود. ساک ورزشی آبی رنگش را هم مورب به گردن آویخته بود.
عاشق فوتبال بود. مجذوب رونالدو و متنفر از لیونل مسی. پوسترهایی از تیم محبوب و بازیکنانش را به در و دیوار اتاقش چسبانده بود.
صبح تا شب کارش فوتبال کردن بود و فوتبال دیدن. درس و مشقاش هم همینها شده بود. آنقدر در زمینهای خاکی، زمین خورده بود که کف دستها و زانوهایش پینه بسته بود.
متأثر از این علاقهی شدیدش به فوتبال، دلش میخواست فوتبالیست بشود، گل بزند و قهرمان جامجهانی. هر کجا که میرفت؛ توپی جلوی پایش بود و با فکر به قهرمانی به آن لگد میزد.
در خیالات خود بود و نرم نرمک توپاش را جلو میراند. بی توجه به خواهش و التماسهای رونالدو، که میخواست به او پاس بدهد؛ خودش یکه و تنها توپ را جلو میبرد. دوست داشت خودش این گل را بزند و همینطور که میدوید به وسط...
صدای ترمز و بوق خودرو با نالههایش در آمیخت.
#زانا_کوردستانی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
![ارسال به یک دوست](/templates/shere-nab/images/share/email.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در فیس بوک](/templates/shere-nab/images/FaceBook.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در تویتر](/templates/shere-nab/images/Twitter.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در کلوپ](/templates/shere-nab/images/share/cloob.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در گوگل ریدر](/templates/shere-nab/images/share/greader.gif)
|
این پست با شماره ۱۴۳۰۵ در تاریخ يکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲ ۰۵:۴۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.