پست های وبلاگ

سلام و درود استادترانه های لاتین و فارسی
آقای دکترمدهوش ارجمند

روح تمامی رفتگان ازین عبورگاهِ خاکی ، مشمول رحمت واسعه ی الهی

چند شعر از شاملو که به‌پدر سپیدنگاری معروفند:




۱ - مگذار دیگران نامِ تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!

شاعر : احمد شاملو


۲ - گر بدین‌سان زیست باید پست
من چه بی‌شرمم اگر فانوسِ عمرم را به رسوایی نیاویزم
بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه‌ی بن‌بست.
گر بدین‌سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمانِ خود، چون کوه
یادگاری جاودانه، بر ترازِ بی‌بقایِ خاک


شاعر احمد شاملو


۳- دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته
با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل
سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.

شاعر : احمد شاملو


۴- قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان‌که ببینی
یا چیزی چنان‌که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن.


تمامیِ الفاظِ جهان را دراختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کاری آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود !
\\\"آزادی\\\" .


شاعر : احمد شاملو


۵- روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پرواز خواهیم داد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتی روزی که نباشم


شاعر : احمد شاملو


۶- زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه یی بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهوده گی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منّتی است
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است


شاعر : احمد شاملو


۷- همه لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
پناهی گردد ،
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق ، آی عشق
چهره ی آبی ات پیدا نیست
و خنکای مرهمی
بر شعله ی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق ، آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست
غبار تیره ی تسکینی
بر حضور وهن
و دنج رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه
بر ارغوان
آی عشق ، آی عشق
رنگ آشنایت پیدا نیست


شاعر : احمد شاملو


۸- و عشق را
کنار تیرک راه بند، تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی است نازنین…
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد…


شاعر : احمد شاملو


۹- آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک؛ همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را که
هر ویرانه
نشان از غیابِ انسانی است …


شاعر : احمد شاملو


۱۰- کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت
نام کوچکی : تا به جانش می خواندی
تا به مهر آوازش می دادی
همچو مرگ
که نامِ کوچکِ زندگی ست…


شاعر احمد شاملو



مجموعه اشعار کتاب شده ی احمد شاملو شامل :


- هوای تازه

- آیدا در آینه

- آهن‌ها و احساس

- آهنگ‌های فراموش‌شده

- باغ آینه

- لحظه‌ها و همیشه

- آیدا، درخت و خنجر و خاطره

- ققنوس در باران

- مرثیه‌های خاک

- شکفتن در مه

- ابراهیم در آتش

- دشنه در دیس

- ترانه‌های کوچک غربت

- مدایح بی‌صله

- در آستانه

- حدیث بی‌قراری ماهان

- مجموعه کتاب «کوچه» از شاملو بزرگ‌ترین اثر پژوهشی وی درباره ی فرهنگ عامیانه ی مردم ایران است.

- باضافه ترجمه ها و نشریات ایشان.


شاملو در اواخر عمر از بیماری دیابت رنج می برد . پس از تحمل سال‌ها رنج و بیماری، در تاریخ دوم مرداد ماه سال ۱۳۷۹ ه . ش از دنیا رفت و پیکرش در امامزاده طاهر شهر کرج استان البرز به خاک سپرده شده‌است. همانطور که اشاره نموده اید سنگ مزار شاملو چندین بار توسط افراد ناشناس و به دلایلی تقریباً نامشخص ، شکسته و تخریب شده است ! من به دلیل دائم السفر بودنم امام زاده طاهر کرج ( طاهر فرزند امام سجّاد زین العابدین پسر امام حسین علیه السلام است) ؛ گاهی می روم .



آن‌که می‌گوید
دوستت می‌دارم
خنیاگرِ غمگینی ا‌ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبانی برای سخن بود
هزار کاکلیِ شاد در چشمان توست
هزار قناریِ خاموش در گلوی من
عشق را ای کاش زبان سخن بود
آن که می‌گوید دوستت می‌دارم
دلِ اندوهگین شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خَرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان در تمنای من
عشق را ای کاش
زبان سخن بود… شعر از شاملو


( روح شریف شاملو و جمیعِ سفرکردگان شاد)

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فرجهم


چه خوب که یادی از ایشان نمودید زنده باشید.
سلامت و دلشاد بمانید و سرافراز