جمعه ۲ آذر
☄️ قند و پند ۵☄️
ارسال شده توسط مسعود مدهوش( یامور) در تاریخ : چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲ ۰۵:۵۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۵ | نظرات : ۳۷
|
|
جک شرکت کوچکی در یکی از ایالتهای امریکا داشت و تعداد محدودی در انجا مشغول بکار بودند،جک همیشه به پرسنل خود رسیدگی میکرد و اوضاع بسیار مناسب بود،تولید و فروش بسیارخوب بود و شرکت از نام و توان خوبی برخوردار بود.
روزی یکی از دوستانش با او تماس گرفت و فردی را جهت کار در شرکت معرفی نمود که داری همسر و پنج فرزند بود و مدتی بیکار و در شرایط سختی روزگار میگذراند.
جک برای اینکه کمکی به آن فرد نیازمند کرده باشد، پذیرفت و به منشی خود کریستی که بانوی زیبا رویی بود سپرد که فردا صبح فردی بنام جیم کارتن میاید و او را به اتاق بنده راهنمایی نمائید.
روز بعد مردی میانسال با لباسی نسبتا کهنه وارد شد، بعد از احوال پرسی و معرفی خود
به اتاق جک راهنمایی شد،جک با خوشرویی و اشتیاق از او پذیرایی نمود و سپس او را به داخل کارگاه تولید هدایت و به جمع معرفی کرد،جیم که خوشحال به نظر می امد از جک تشکر نمود و به منزل رفت و برای همسر خود توضیح داد که کار بسیار مناسب و همکاران خوبی پیدا نموده و حقوقی که پیشنهاد شده بسیار چشمگیر و میتواند مشکلاتشان را بر طرف نماید.
فردا صبح جیم در شرکت با انگیزه و شور وصف ناپذیری کار خود را اغاز نمود،کم کم با همکاران رابطه ی بسیار خوبی برقرار کرد و وقت صرف ناهار همه را میخنداند ،همه او را دوست میداشتند،جک نیز از این موضوع بسیار خرسند بود.
چند ماهی گذشت و رفته رفته جیم بر امور کاری خود مسلط گشت و یکی از بهترین کارکنان شرکت شد،همه از جمله جک از او راضی بودند.
پس از گذر یکسال جیم دیگر آن روحیه و انگیزه را نداشت و به هر بهانه ای کار خود را رها میکرد و در امور اداری سرک میکشید.
سرپرست با جیم چندین با صحبت کرد اما وقتی جواب درستی از او نشنید باجک تمام موضوع را درمیان گذاشت،جک ابتدا جیم را صدا کرد و به او گفت من قصد دارم چند روزی با هزینه ی شرکت، تو و خانواده ات را به مرخصی و سفر بفرستم و این مزد زحمات یکساله و رضایت من میباشد،بگو کجا را در نظر داری تا بلیط و هتل شما را رزرو کنم ،اما در کمال نا باوری جیم خواهش کرد اینکار را نکند و اجازه دهد کنار همکارانش باشد.
زمان گذشت و او رفته رفته بی انگیزه تر و از زیر کار فرار میکرد،جک که دیگر خیلی ناراحت شده بود همواره در فکر اخراج او بود، اما از طرفی دلش به حال همسر و فرزندان او میسوخت،تصمیم گرفت حقوقش را افزایش دهد بلکه انگیزه پیدا کند اما فایده ای نداشت .
یکروز جیم هنگامی که جک را در کارگاه دید به او گفت میخواهم با شما صحبت کنم ،جک خوشحال شد با خود فکر میکرد حتما جیم خودش میخواهد استعفا دهد و او این عذاب وجدان را از شانه هایش برمیدارد .
جیم به اتاق جک رفت و مورد استقبال جک قرار گرفت،جیم ابتدا سکوت کرد و جک گفت ببین جیم عزیز، من به تو کار دادم و سعی کردم تماما حمایتت کنم اما تو مدتهاست بی انگیزه و بی حوصله هستی هر کمکی بخواهی من دریغ نخواهم کرد حتی حاضرم باز حقوق تو را افزایش دهم تا دوباره همان جیم سابق را داشته باشم.
جیم نگاهی کرد و سر خود را پایین انداخت و گفت مشکل من این چیزها نیست من از حقوق و دستمزد خود و همچنین شغلم نهایت رضایت را دارم اما....
اما نمیدونم چطور بگویم جک من ...من....
جک گفت راحت باش راحت بگو ...
جیم سکوتی کرد و با بغض گفت من عاشق شده ام، عاشق کریستی( منشی شرکت)،بدون او زندگی برایم معنا ندارد.
جک نگاهی به جیم کرد و گفت ،تو اخراجی!!! جیم کارتن!!! نه بخاطر عاشق شدنت، بخاطر اینکه من بیشتر از آنچه تو نگران خانواده و فرزندانت باشی،نگران انها بودم.
نتیجه اخلاقی: یاد بگیرم بیشتر از دیگران نگران زندگی،موقعیت،شرایط،بدبختی و منجلابی که درونش گیر کرده اند نباشیم،براستی شاید جای آنها همانجاست🙏🙏
✍️مترجم: م.مدهوش🤞
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۲۲۲ در تاریخ چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲ ۰۵:۵۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درودتان شاعر بانوی ارجمند استاد بانوی واژه ها🌸✨⭐⭐🌹🙏🙏🍃🍃☄️☄️🌟🌟
بله متاسفانه همانگونه است که به خوبی فرمودید،بدتر انجاست وقتی مدعی رفتارشان میشوی میگن میخواستی نکنی.....🥺😞
یا با کنایه و نیش سعی دارند ارزش کار،محبت،عشق،از خود گذشتی شما را کم کنند و بر هوش و ذکاوت خود بی افزایند،بسیاری از هنرمندان در تمام عرصه ها از جمله شخص شما و سایر دوستان از یک روح و خلوص معنوی برخوردارند که متاسفانه فهم افراد عام به این خلوص و دریا قلبی نمیرسد،اما اگر قبلش با خود پیوند بسته باشی دیگر زیاد سخت نمیگذرد.
مثالی هست میگویند فردی در جمع اهالی هنر و فرهنگ گفت من نمیدانم هنرمندان چرا یه جوری هستند و زود رنج و گوشه گیر و بهانه جو اند کاش هنرمند نبودند... شخصی از آن میان گفت هنرمندان هست تا زیبایی های خلقت،معنوی،بشری ،علمی و.... از میان مردم عام نرود کاش تو نیز در میان هنرمندان بودی این دعای بهتریست.
کاش بجای اندازه گرفتن قد انسانها،دور قلبشان را اندازه میگرفتند😞🥺🙏🌹
سپاس از همراهی صمیمانه و پر مهر شما استاد ارجمند🌹🙏🌟☄️🍃🍃⭐✨🌸🪷🪷🪴🌾🌾🌱☘️☘️👏👏👏 | |
|
درودتان استاد خوشرو ارجمند و بزرگوار و دانا✨☄️☄️🤞👏👏🙏🙏☘️☘️🌟🌟🍃🌸
کوتاه و زیبا به تصویر کشیدید بزرگمهر🌸🌸🍃☘️🙏🙏👏🤞☄️☄️✨
سپاس از همراهی و حضور پر مهرتان گرانقدر✨☄️🤞👏👏🙏☘️🍃🍃🌸🌟 | |
|
درودتان شاعر بانو بهرامی گرانقدر🪷🌟✨
سپاس از مهر حضورتان ارجمند ✨🌟🪷🪷☘️☘️🙏🌱🌱🌾🌾🌾⭐🪴 | |
|
درودتان شاعر ارجمند جناب نجفی ✨👏🌸⭐
سپاس از همراهی و مهر حضورتان بزرگوار⭐🌸👏✨✨
| |
|
درودتان شاعر بانو کاسیانی بزرگمهر🌹🍃🌱
از صفات نیکو و اصیل ما ایرانی هاست🌹🍃🌱
سپاس از همراهی ارجمندتان گرامی🍃🌱🌹☄️👏 | |
|
آفرین و درود جناب رمضانی. | |
|
درودتان ادیب ارجمند جناب رمضانی گرامی☄️👏🌹🌱🍃☘️🌟🌾🪴🪷🌸🌸
سپاس از مهر حضورتان بزرگوار🪴🪷🌸
سلامت و بهروز بمانید☘️🍃🌱 | |
|
درودها جناب مهندس خوشروی بزرگوار🌹🌹 هماره قدردان الطاف و محبت های شما ادیب عزیز هستم🌹 سپاس از حسن نظر شما🌹 موید باشید و سلامت🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.